رفتن به مطلب

تخته امتیازات

  1. سعید حسینی

    سعید حسینی

    مدیر بازنشسته


    • امتیاز

      11

    • پست

      7597


  2. mshakeri94

    mshakeri94

    کاربر سایت


    • امتیاز

      7

    • پست

      36


  3. Mahyar Curious

    Mahyar Curious

    کاربر ویژه


    • امتیاز

      4

    • پست

      2212


  4. Hamed

    Hamed

    مدیر ارشد


    • امتیاز

      3

    • پست

      7651


مطالب محبوب

در حال نمایش مطالب دارای بیشترین امتیاز در 11/16/11 در پست

  1. کنون رزم virus و رستم شنو دگر شنیدستی این هم شنو که اسفندیارش یکی disk داد بگفتا به رستم که ای نیکزاد در این disk باشد یک file ناب که بگرفتم از site افراسیاب برو حال می کن بدین disk هان! که هم نون و هم آب باشد در آن تهمتن روان شد سوی خانه اش شتابان به دیدار رایانه اش چو آمد به نزد mini tower اش بزد ضربه بر دکمه power اش دگر صبر و آرام و طاقت نداشت مران disk را در drive اش گذاشت نکر صبر و نداد هیچ لغت یکی list از root دیسک گرفت در آن disk دیدش یکی file بود بزد enter آنجا و اجرا نمود کز آن یک demo گشت زان پس عیان به فیلم و به موزیک و شرح و بیان به ناگه چنان سیستمش کرد hang که رستم در آن ماند مبهوت و منگ چو رستم دگر باره reset نمود همی کرد hang و همان شد که بود تهمتن کلافه شد و داد زد ز بخت بد خویش فریاد زد چو تهمینه فریاد رستم شنود بیامد که لیسانس رایانه بود بدو گفت رستم همه مشکلش وز آن disk و برنامه خوشگلش چو رستم بدو داد قیچی و ریش یکی دیسک bootable آورد پیش یکی toolkit اندر آن disk بود بر آورد آن را و اجرا نمود همی گشت toolkit هارد اندرش چو کودک که گردد پی مادرش به ناگه یکی رمز virus یافت پی حذف امضای ایشان شتافت چو virus را نیک بشناختش مر از boot sector بر انداختش یکی ضربه زد بر سرش toolkit که هر بایت آن گشت هشتاد bit به خاک اندر افکند virus را تهمتن به رایانه زد بوس را چنین گفت تهمینه با شوهرش که این بار بگذشت از پل خرش دگرباره اما خریت مکن ز رایانه اصلا تو صحبت مکن قسم خورد رستم به پروردگار نگیرد دگر disk از اسفندیار
    2 امتیاز
  2. در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش می پرسد: «فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟ دوستش جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟» جک نزد کشیش می رود و می پرسد: جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن » هستم، سیگار بکشم کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است. جک نتیجه را برای دوستش بازگو می کند… دوستش می گوید: تعجبی نداره. تو سوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم. او نزد کشیش می رود و می پرسد: آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم؟ کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: مطمئناً ، پسرم. مطمئناً !
    2 امتیاز
  3. با درود : AMD قیمت APU و CPU خود را تغییر داد ، همچنین یک Athlon II نیز راهی بازار کرد : باتشکر ...
    1 امتیاز
  4. برای اجرای این برنامه هایی که گفتی ، حتی با پردازنده تک هسته ای هم مشکلی پیدا نمیکنی . چون این برنامه ها در حالت عادی فشاری روی پردازنده اعمال نمی کنن . البته باید دید که یکسری برنامه اجرایی دیگه چی هستن ؟;)
    1 امتیاز
  5. صد در صد همینطوره . فلسفه ساخت هسته های بیشتر هم همینه . تمام اینها بر میگرده به اینکه شما چه کاری با سیستم انجام میدی . با توجه به نیازتون باید انتخاب کنید . اگر فکر میکنید که در آینده از نرم افزارهایی استفاده میکنید که به هسته های بیشتری نیاز دارن ، پردازنده با تعداد هسته بالاتر تهیه کنید .
    1 امتیاز
  6. اگر بیشتر میتونی هزینه کنی مادربورد رو Asrock H61M/USB3 با قیمت 105 تومان بگیر . کارت گرافیک هم 5670 گزینه خوبیه تو این قیمت . PowerColor HD5670 1Gb DDR5 میتونی با قیمت 110 تومان گیر بیاری . کمتر از این بخوای PowerColor HD5570 2GB DDR3 هم با قیمت 95 تومان هست . در مورد پردازنده هم درست گفتی .
    1 امتیاز
  7. تشکر از همه دوستانی که در این موضوع حمایت کردند و با پیگیری، از حق خودشون دفاع کردند. امیدوارم این اتحاد و همکاری همیشه و در هر شرایطی ادامه داشته باشه.
    1 امتیاز
  8. با درود : Corsair Full Line of Quad Channel DRAM Kits مشخصات : با تشکر ...
    1 امتیاز
  9. با درود : کمپانی Avexir سری جدید رم های DDR3 خود را با LED های آبی رنگ و بسیار زیبا : At first the Avexir Core Series will be available in four variants exclusively at Caseking: at speeds of 1333 and 1600 MHz with either 2 or 4 GB as separate modules or in dual and triple-channel kits, resulting in up to 8 or 12 GB capacities for such configurations. The Avexir Core Series memory is available immediately, starting at 27.90 Euro exclusively at www.caseking.de. با تشکر .... B)
    1 امتیاز
  10. با درود : رم های Viper Xtreme چهار کاناله Patriot با تشکر .....
    1 امتیاز
  11. درود خوشم اومد پوریا جان و عالیه هدفهات و هر کاری از دست من بر بیاد کوتاهی نمیکنم عزیز به همتون خسته نباشید میگم و به یه مقدار استراحت فکر کنم این جمعه خیلی روحیه گرفتیم با تیم مجله سخت افزار و جای دوستانی که نبودن خالی بود . شایا جان به یادت بودیما عزیز و اون خنده هات تئوی ذهنم حک شده :)
    1 امتیاز
  12. درود دوست گلم مدل لایوش هستش 148 تومان ولی مدلی رو خودمون داریم که اکثرا ازش راضی بودن با قیمت 110 تومان و اکثر فرمتها رو پخش میکنه Network Media Player 1283-Silv http://lioncomputer.ir/index.php?product_id=3366 درود کمتر از 3 ماهه دیگه به حالت اولش بر نمیگرده عزیز و الان 240 تومانه همین هارد
    1 امتیاز
  13. هیچ وقت عادت نداشته ام و ندارم موقعی كه ۲ نفر با هم گپ می زنند، گوش بایستم، ولی یك شب كه دیروقت به خانه آمدم و داشتم از حیاط رد می شدم، به طور اتفاقی صدای گفت و گوی همسرم و كوچك ترین پسرم را شنیدم. پسرم كف آشپزخانه نشسته بود و همسرم داشت با او صحبت می كرد. من آرام ایستادم و از پشت پرده به حرف های آنها گوش دادم. ظاهراً چند تا از بچه ها در مورد شغل پدرشان لاف زده و گفته بودند كه آنها از مدیران اجرایی بزرگ هستند و بعد از باب من پرسیده بودند كه پدرت چه كاره است، باب درحالی كه سعی كرده بود نگاهش به نگاه آنها نیفتد، زیر لب گفته بود: «پدرم فقط یك كارگر معمولی است.» همسر خوب من منتظر مانده بود تا آنها بروند و بعد درحالی كه گونه خیس پسرش را می بوسید، گفت: «پسرم، حرفی هست كه باید به تو بزنم. تو گفتی كه پدرت یك كارگر معمولی است و درست هم گفتی، ولی شك دارم كه واقعاً بدانی كارگر معمولی چه جور كسی است، برای همین برایت توضیح می دهم. در همه صنایع سنگینی كه هر روز در این كشور به راه می افتند.... در همه مغازه ها، در كامیون هایی كه بارهای ما را این طرف و آن طرف می برند.......... هر جا كه می بینی خانه ای ساخته می شود......... هر جا که خطوط برق را می بینی و خانه های روشن و گرم، یادت نرود كه كارگرها و متخحصصین معمولی این كارهای بزرگ را انجام می دهند!درست است كه مدیران میزهای قشنگ دارند و در تمام طول روز، پاکیزه هستند. این درست است كه آنها پروژه های عظیم را طراحی می كنند.....ولی برای آن كه رؤیاهای آنها جامه حقیقت به خود بپوشند......... پسرم فراموش نکن که باید كارگرهای معمولی و متخصصین دست به كار شوند! اگر همه رؤسا، كارشان را ترك كنند و برای یك سال برنگردند، چرخ های كارخانه ها همچنان می گردد، اما اگر كسانی مثل پدر تو سر كارش نروند، كارخانه ها از كار می افتند. این قدرت زحمتکشان است. كارگرهای معمولی هستند كه كارهای بزرگ را انجام می دهند.» من بغضی را كه در گلو داشتم، فرو بردم، سرفه ای كردم و وارد اتاق شدم. چشم های پسر من از شادی برق می زدند. او با دیدن من از جا پرید و بغلم كرد و گفت: «پدر! به این كه پسر تو هستم، افتخار می كنم، چون تو یكی از آن آدم های مخصوصی هستی كه كارهای بزرگ را انجام می دهند». از کتاب نغمه عشق
    1 امتیاز
  14. ماجرای خواندنی راننده تاکسی و اختلاس 3000 میلیاردی منبع خبر: عصر ایران توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : " دربـــــــــــــــــست " . نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 1500 تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و ... . کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه دنبال کنیم : راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره می کنند. یه عده دزد دارند میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه اون وقت این جوون رو ببین چجوری سر می دوونند ! مسافر : نوش جونش! راننده : (نگاه متعجب) نوش جون کی ؟ مسافر : نوش جون کسی که 3000 میلیاردتومن خورده! راننده : (با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟ مسافر : نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم . مثل شما! مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟ راننده : نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش ! مسافر : خب آقا جان راضی نیستی نخر! لاستیک نخر ... راننده : (با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟ مسافر : وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی ... راننده پرید وسط حرف طرف که : آقا راضی نبودی سوار نمیشدی ! مسافر : (با خونسردی) میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم. وقتی داشتی لاستیک ماشین میخردی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و 3 برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر. راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود ... مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه ... البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتهی وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه. راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا ! من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید 1500 تومن کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 2000 تومنی به راننده دادم. راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و یه سکه 50 تومنی به راننده دادم . راننده هم یک اسکناس 1000 تومنی و یک اسکناس 500 تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت ! همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم ... آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم ... . همه کنار گود ایستاده ایم و می گوئیم لنگش کن !
    1 امتیاز
  15. داستان سنگ تراش روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد با خود گفت: .... این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که او هم مانند بازرگان باشد. در یک لحظه، به فرمان خدا او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد! تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمندتر است. تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است. او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و آرزو کرد که تبدیل به ابری بزرگ شود و آن چنان شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد. همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خـُرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگ تراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است! روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد با خود گفت: .... این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که او هم مانند بازرگان باشد. در یک لحظه، به فرمان خدا او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد! تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمندتر است. تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است. او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و آرزو کرد که تبدیل به ابری بزرگ شود و آن چنان شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد. همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خـُرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگ تراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!
    1 امتیاز
  16. مدیریت ایرانی! یه روز یه تیم قایقرانی ایرانی تصمیم می گیرد كه با یك تیم ژاپنی در یك مسابقه سرعت شركت كنند. هر دو تیم توافق می كنند كه سالی یك بار با هم رقابت كنند هر تیم شامل 8 نفر بود در روزهای قبل از اولین مسابقه هر دو تیم خیلی خیلی زیاد تلاش می كردند كه برای مسابقه به بیشترین آمادگی برسند روز مسابقه فرا می رسد و رقابت آغاز می شود . هر دو تیم شانه به شانه هم به پیش می رفتند و درحالی كه قایقها خیلی نزدیك به هم بودند ، تیم ژاپنی با یك مایل اختلاف زودتر از خط پایان می گذرد و برنده مسابقه می شود بازیكن های تیم ایران از این شكست حسابی ناراحت می شوند و با حالتی افسرده از مسابقه بر می گردند مسوولان تیم ایران تصمیم می گیرند كاری كنند كه در رقابت سال آینده حتما پیروز بشند ؛ برای همین یك تیم آنالیزور استخدام می كنند برای بررسی علل شكست و پیشنهاد دادن راه كارها و روشهای جدید برای پیروزی بعد از تحقیقات گسترده ،‌ تیم تحقیق متوجه این نكته مهم شدند كه در تیم ژاپن ، 7 نفر پارو زن بوده اند و یك نفر كاپیتان ...و خب البته در تیم ایران 7 نفر كاپیتان بوده اند و یك نفر پارو زن این نتایج مدیریت تیم را به فكر فرو برد ؛ مدیران تیم تصمیم گرفتند كه مشاورانی را استخدام كنند كه یك ساختار جدیدی را برای تیم طراحی كنند بعد از چندین ماه مشاوران به این نتیجه رسیدند كه تیم ایران به این دلیل كه كاپیتان های خیلی زیاد و پارو زن های خیلی كمی داشته شكست خورده ، درپایان بررسی ها مشاوران یك پیشنهاد مشخص داشتند : ساختار تیم ایران باید تغییر كند از آن روز به بعد با ارائه راه كار مشاورین تیم ایران چنین تركیبی پیدا كرد : 4 نفر به عنوان كاپیتان ، 2 نفر یه عنوان مدیر ، ‌1 نفر به عنوان مدیر ارشد و 1 نفر به عنوان پارو زن (!!!) علاوه بر این مشاورین پیشنهاد كردند برای بهبود كاركرد پارو زن ، حتما یاید پاروزنی با صلاحیت و توانایی بهتر در تیم به كارگرفته شود و در مسابقه سال بعد تیم ژاپن با دو مایل اختلاف پیروز می شود ...! بعد از شكست در دومین مسابقه ، مدیران تیم كه خیلی ناراحت بودند در اولین گام خیلی سریع پارو زن را از تیم اخراج می كنند ، زیرا به این نتیجه رسیدند كه پارو زن كارایی لازم را در تیم نداشته است . اما در مقابل از مدیر ارشد و 2 نفر مدیر تیم خود قدردانی می كنند و جوایزی را به آنها می دهند ، برای اینكه اعتقاد داشتند كه آنها انگیزه خیلی خوبی را در تیم ایجاد كردند و در مرحله آماده سازی زحمات زیادی كشیده اند مدیران تیم ایران در پایان به این نتیجه رسیدند كه تیم آنالیز كه به خوبی به بررسی دلایل شكست پرداخته بودند ، تیم مشاوران هم كه استراتژی و ساختار خیلی خوبی برای تیم طراحی كرده بودند و مدیران تیم هم كه به خوبی انگیزه لازم را در تیم ایجاد ایجاد كرده بودند ، پس حتما یكی از دلایل این شكست ها ، ناكارامدی ابزار و وسایل استفاده شده بوده است (!!!) و برای بهبود كار و گرفتن نتیجه در مسابقه سال آینده باید وسایل استفاده شده در مسابقه را تغییر دهند ، در نتیجه ...تیم ایران این روزها در حال طراحی یك " قایق " جدید است
    1 امتیاز
  17. نتیجه عکاسی از خرس قطبی!
    1 امتیاز
این صفحه از تخته امتیازات بر اساس منطقه زمانی تهران/GMT+03:30 می باشد
×
×
  • اضافه کردن...