خب دوستان لحظه تلخ خداحافظی رسیده :crying: .پرواز دارم.همتون رو به خدا میسپارم.یه شعر زیبا واستون میذارم مناسب با این ایام
راستی مدیونید اگه خبات رو مسخرش کنید مچلش کنید بهش بخندید.کم داره گناه داره.درکش کنید
شب شیک (*)
بشنو از علقمه و مشك و عَلَم نام عباس و دو بازوى قلم عَلَم عاطفه بر دوش كشید مشك پر آب در آغوش كشید خالق از همت او آگاه است مقصدش خیمه ثاراللّه است الغرض دشمن غدار و لعین حمله ور شد زكمین از ره دین خنجر از پشت به آن حضرت زد ضربتى سخت بر آن پیكر زد بازوى حیدرى از كار افتاد علم از دست علمدار افتاد عاقبت رشته امید گسست تیر خصم آمد و بر مشك نشست نابكارى دگر آورد فرود ناگهان بر سر عباس عمود رخنه بر دایره دین افتاد یادگار على از زین افتاد نظر افكند به دل معنى را دید بالاى سرش زهرا را گشت با منبع كوثر همراز گفتگوى دگرى شد آغاز عجبا گفت اخا ادركنى منبع جودُ و سخا ادركنى حجت روى زمین شد آگاه شد شتابان به سوى قربانگاه چون به بالین برادر بنشست گفت الان كمر من بشكست لاله گون شد شفق سرخ فلق غرقه خون شد پسر حجّت حق آیتى بیرجندى منبع:http://www.tebyan.net