از لیون کامپیوتر قســـــــــــــــــــــــــــــــــــطی خرید کنید فروش اقساطی برای سراسر ایران
اخبار سخت افزار ، نرم افزار ، بازی و دنیای آیتی در مجله لیون کامپیوتر 🤩
جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'Dark Souls'.
1 نتیجه پیدا شد
-
Dark Souls iii سخت تر از گذشته می آید . آیا آماده شده اید؟
mohamad161 پاسخی ارسال کرد برای یک تاپیک در نقد بررسی بازی
آفتاب از بین شاخه درختان میتابید ، از کلاه خود آهنی رد میشد و مانند تیغی مستقیم در چشمانم مینشست . دستم را بالا می آورم تا مقداری از شدتش کاسته شود ولی دیری نپایید که وزن زیاد سپر بر قدرت دستانم چیره شد و درد بازوی زخمی ام طاقتم را طاق کرد . قدم زدن برایم سخت شده بود ولی وقتی به دشمنانی که در تعقیبم بودند فکر میکردم پاهای سنگینم جانی تازه میگرفت و برای مهمترین غزیزه انسانی یعنی بقا قدمی دیگر یاری ام میکردند . از دور دست ها دیوارهای قلعه ای مخوف در چشمانم خودنمایی میکنند که هر چه به آنها نزدیک تر میشوم بیشتر میترسم . دروازه ها بسته اند و پس از جستجوی فراوان درب کوچکی در مسیرم پیدا میکنم که از بخت بد قفل است . در جستجوی کلید نا امیدانه به سمت زیرزمینی در آن حوالی میروم . از تارهای عنکبوت روی در به راحتی میتوان متوجه شد که مدت هاست ترددی نشده . دستم را روی در میگذارم و مقداری فشار میدهم . درگیری ساعتی پیش با دردی که مجددا در بازوم میپیچد ماند برق از ذهنم میگذرد . در با صدای مهیبی باز و بوی نم همراه با تعفن مانند مشتی در صورتم ضربه میزند . ناچارا وارد میشوم . محیط کاملا تاریک است و به جز کورسوی نوری که از بین در قدیمی وارد میشود چیز زیادی قابل روئیت نیست . هنوز چشمانم به تاریکی عادت نکرده اند که با صدای بلند شکستن اجسامی که احتملا باید چوبی باشند ، صورتم ناخودآگاه به سمت گوشه اتاق میچرخد . تکان ها و سپس قدم هایی رو در سمت صدا متوجه میشوم ولی تاریکی مانع میشود تا دقیقا ببینم چه چیزی انتظارم را میکشد . چاره ای جز درگیری نیست . شمشیرم رو که به دلیل وزن زیاد به روی زمین تکیه داده ام بالا می آورم و دسته اش را به محکمی فشار میدهم . سپرم را در جلوی خودم میگیریم تا از هر ضربه احتمالی جلوگیری کنم . ناگهان در خط نور در هیکلی که تا دندان مسلح است خودنمایی میکند و من با حرکت سریع شمشیرم و حمله به جلو اجازه پیشرفت بیشتر به او نمیدهم . شمشیرم به سختی روی زره اش فرود می آید و زخم عمیقی روی شانه اش به یادگار میماند و درست در لحظه ای که فکر میکنم بر او چیره شدم و در دلم احساس غرور و خوشی میکنم نیزه چند متری اش رو بالا میبرد و با حرکتی دورانی از سینه ام پذیرایی میکند . درد همراه با ترس مرگ بر جانم چیره میشود . روی زانو هایم می افتم و به دو چشمی که همانند کاسه های خون در تاریکی میدرخشند خیره میشوم و هر لحظه منتظر مرگم هستم . با نفس های سریع خودش را آماده ضربه های بعدی میکند . پس از عقب بردن مجدد نیزه اش تنها کاری که میتوانم انجام بدهم این است که سپرم را بالا می آورم و در پشتش مانند بچه ای که از دست کتک های پدرش معصومانه در پشت مادر مخفی میشود پناه بگیرم . ضربه مانند پتک روی سپرم مینشیند و دوباره این زخم بازوی لعنتی شروع به تیر کشیدن میکند . الان وقت کنار گذاشتن ترس است . باید شکستش بدهم . با سپرم ضربه ای به صورتش میزنم و قبل از اینکه بتواند عکس العملی از خود نشان دهد شمشیرم را تا انتها در سینه اش فرو میکنم . روی زمین می افتد ، نفس عمیقی میکشد و جان به جان آفرین تسلیم میکند . به شمشیرم تکیه میکنم و پس از تلاش بسیار دوباره روی پاهایم قرار میگیرم به جستجو میپردازم . چیز زیادی نیست و یا به دلیل تاریکی از دیدنش محرومم . پس از نا امیدی به سمت در میروم و دوباره آفتاب با قدرت چشمانم را مورد عنایت قرار میدهد . در حالی که چشمانم هنوز به نور عادت نکرده است اژدهایی را میبنم که بر بلندی یکی از برج های قلعه نشسته است . جذب شکوه و عظمت آن شده و برای لحظه ای حواسم به هیچ چیز جز زیبایی اش نیست. در همان لحظه صدایی از پشت سرم میشنوم . هنوز کاملا برنگشته ام که بر اثر اصابت تیری به شانه ام نقش بر زمین میشوم . با دیدن جمله You Died لحظه ای جا میخورم . دست راستم را که بر روی موس از عرق خیس شده بلند میکنم و به جای کلاه خود هدفونم را از سرم برمیدارم پس از مدتی تفکر به اینکه آخرین bonfire را چند وقت قبل رد کرده بودم و حالا باید دوباره همه آن راه سخت را طی کنم ، آهی از ته دل میکشم . مقداری به خودم غر میزنم که من هنوز به باس این منطقه نرسیده میمیرم چطوری میخوام بکشمش از پشت سیستم بلند میشوم تا پس از مقداری استراحت دوباره برای موفقیت تلاش کنم . شاهکار جدید استاد میازاکی و استدیو From Software جا برای هیچگونه انتقادی باز نمیگذارد . بازی از همه نظر کامل و بی نقص است . نمیتوان تجربه اش کرد و بهش علاقه نشان نداد. کسانی که قبلا این سری را تجربه کردند میدانند با چه چیزی طرف هستند و کسانی هم که تجربه نکرده اند قطعا شنیده اند که باید قبل از تجربه این بازی حسابی خودشون رو گرم کنن که دچار گرفتگی عضلات نشوند ! بازی مانند سری های پیشین از روایت داستان تقریبا بی بهره است و گیمر باید با گشت و گذار در محیط ، دیدن ایتم ها و صحبت با افراد مختلف داستان را پیگیری کند . بنابراین بسته به مقدار کنجکاوی ، مقدار بیشتری از داستان رو متوجه میشید . البته این موضوع اصلا به این معنی نیست که داستان بازی ضعیف و یا کلیشه ای است ، بلکه نوع روایت آن با اکثر بازی های دیگر متفاوت است و حس کنجکاوی عجیبی دارد که تا انتهای بازی حفظ میشود و در نهایت هم باقی میماند . در انتها بستگی به میزانی که در بازی جستجو کرده اید ممکن است خیلی از جزئیات داستان مجهول بماند و این مورد بسیار جالب است . Dark Souls نه تنها در گیم پلی حتی در روایت داستان هم شما را آزار میدهد که از نظر بنده بسیار قابل تحسین است زیرا بازی تا انتها جذاب باقی میماند و ارزش تکرار بالایی پیدا میکند و حتی تا مدت ها پس از اتمام بازی ، ذهن گیمر را مشغول نگه میدارد و آزار میدهد !! در Dark Souls هر چیزی بهایی دارد و در صورتی که خواستار درک مناسبی از داستان باشید باید عناوین قبلی این سری را کاملا تجربه کرده و در این میان به هر جایی که ممکن است سرک بکشید و با هر کسی که میبینید صحبت کنید(این امر خود یک پروژه عظیم و بسی دشوار است) و در انتها با تمام این شرایط به دلیل اینکه هرگز داستان رو به صورت کامل متوجه نمیشید و نکاتی هر چند کوچک در انتها باقی میماند ، ذهن شما ناخواسته این نکات رو با حدس های منطقی خود پر میکند تا داستان کامل شود و اینگونه است که برداشت شخص بنده از داستان قطعا با برداشت همگی کسانی که این بازی رو تجربه کردند (حتی اگر در جزئیات بسیار کوچک باشد) کاملا متفاوت است بنابراین چیزی از داستان بازی به رشته تحریر نمی آورم تا هم برای دوستانی که این سری عناوین رو تجربه نکرده اند اسپویل داستانی نشده باشد و هم تفکرات دوستانی که این عناوین رو تجربه کرده ند محترم شمارم . گرافیک بازی بسیار چشم نواز است و نورپردازی ها بسیار با ظرافت و دقت انجام گرفته اند . گرافیک هنری بازی عالیست و امکان ندارد که جذب آن نشوید . طراحی شخصیت ها ، دشمنان ، محیط و از همه مهمتر باس های بازی بسیار عالی اند و با این که اغلب عجیب هستند ولی حس پختگی خاصی دارند . توجه به جزئیات عالیست و باس ها علی رغم اینکه بسیار وحشتناکند انقدر قشنگ از کار در آمده اند که شاید دلتان نخواهد آنهارو با شمشیرتان از پا در آورید !! محیط های بازی بسیار وسیع و متنوع اند و هر کدام بیش از دیگری چشم نوازند . field of view بازی نسبتا بالاست و دوردست ها معمولا با جزئیات بالا به راحتی قابل تشخیص هستند . محیط های باز از محیط های بسته زیباتر و پرجزئیات تر هستند و خلاصه کلام اینکه این بازی از نظر گرافیک هنری حرفی برای گفتن باقی نگذاشته است . گرافیک فنی بازی هم بدون مشکل است و در طول زمان نسبتا زیادی که در حال انجام این بازی بودم شاهد هیچگونه باگ گرافیکی ، افت فریم و یا دیر لود شدن تکسچر ها نبودم . این بازی رو بر روی سیستم یکی از دوستان که از نظر سخت افزاری ضعیف تر از سیستم بنده بود تست کردم و با نهایت تعجب بازی روی سیستم های گیمینگ متوسط با جزئیات بالا به خوبی و بدون هیچ مشکل خاصی اجرا میشود و همانجا به طراحان فنی این بازی آفرین گفتم . در کل بازی دارای جلوه های گرافیکی خوبی است و چون در نسل هشتم منتشر شده سازندگان اصلا کم کاری نکرده اند و چندین پله از نسخه های قبلی این عنوان پا فراتر گذاشته اند . بازی از نظر صداگذاری هم به خوبی کار شده . صدای برخورد شمشیر ها با سپر و زره ، صدای فریاد دشمنان ، قدم هایی که از پشت و در تاریکی به شما نزدیک میشوند ، قدم های خودتان که در سطح های مختلف زمین صداهای متفاوتی رو ایجاد میکند ، انفجار ها همه و همه بدون هیچ کاستی و مشکلی در گوش شما میپیچند و اگر از هدفون استفاده کنید جزئیات صداهای محیط گوش نواز تر و صدای باس فایت ها بینهایت ترسناک تر خواهد شد . با این که در بازی نسبت به دیگر RPG ها دیالوگ های زیادی رد و بدل نمیشود و کاراکتر اصلی ساکت است ، دیالوگ ها قابل قبول هستند و احساس کمبودی ایجاد نمیکنند . آهنگ های زیبای این عنوان در جاهایی بسیار دقیق پخش میشوند و در حالت عادی بخاطر اینکه مانع شنیدن صدای محیط اطراف نشوند آهنگی در پس زمینه پخش نمیشود تا بازی به صورت مردانه تری شمارو به کام مرگ بکشد . اما میرسیم به مهمترین بخش در این بازی و اون چیزی نیست چون گیم پلی . Drak Souls از اندک عناوینی است که هر چه جلوتر رفته ، المان های جدیدی وارد آن شده اند که نه تنها از ریشه هایش فاصله نگرفته بلکه با حفظ استاندارد های خودش بازی زیباتری را ارائه نموده است . چه گیمر قدیمی این عنوان باشید چه از این نسخه پا به دنیای تاریک این بازی گذاشته باشید هیچ گله و شکایتی نخواهید داشت زیرا بازی بلاشک یک دارک سولز اصیل است و در همان حال المان های جدیدی که خصوصا در قسمت گیم پلی به آن اضافه شده است گیمر های جدید را بیشتر مجذوب میکند . بازی دارای کلاس های متفاوتی است که در ابتدا میتوانید از بین آنها انتخاب کنید و کاراکتر خود را شخصی سازی کنید . تنوع سلاح ها و ایتم ها در بازی قابل قبول است و از این نظر کمبودی احساس نمیکنید . دشمان بازی هم تنوع خوبی دارند و برای مقابله با هر کدام باید علاوه بر استفاده از استراتژی مناسب تا چند قدم جلوتر رو پیش بینی کنید زیرا پس از حمله به ندرت فرصت دفاع کردن و یا جاخالی دادن پیدا میکنید . اگر از من پرسیده شود که گیم پلی این بازی را در یک کلمه توصیف کنم بلاشک کلمه ای بهتر از "بی رحم" حق مطلب را ادا نخواهد کرد . بازی بسیار بیرحم است و اولین اشتباه معمولا آخرین اشتباه خواهد بود . دشمنان عادی که در بازی وجود دارند بدون هیچ رحمی به سوی شما حمله ور میشوند و مغلوب کردنشان از باس فایت خیلی از بازی ها دشوارتر است . شما با چند ضربه متوالی به دیار باقی خواهید شتافت و اگر از دست دادن هر مقداری روح که جمع کرده اید را نادیده بگیریم باید مدت ها بازی کنید تا مجددا به جایی که الان هستید بازگردید و در حالت بد بینانه قبل از این که به جایی که الان شکست خوردید برسید مجددا طعم مرگ را میچشید و باید برای همیشه با روح های گرانبهایتان خداحافظی کنید و بدترین مورد این است که اگر به bonfire قبلی برگردید (یا برتون گردونند!!) باید زحمت کل دشمنانی که با سختی زیاد کشته اید رو دوباره بکشید زیرا همشون دوباره برای دست بوسی خدمتتون تشریف فرما میشوند . خیلی مواقع پیش میاد حتی قبل از این که به باس بازی برسید از پا در بیاید و یا انقدر ضعیف باشین که با اولین ضربه باس مجددا به bonfire قبلی تشریف ببرید و دوستانتان را که بی صبرانه انتظارتان را میکشند زیارت کنید !! بازی فاقد راهنمای اولیه متمرکز است و فقط در ابتدای بازی تعدادی از اصول به شما گفته میشود . البته بعد از این که خودتون زحمت پیدا کردنشان را کشیدید ! یعنی اگه سراغشون نروید و موردی رو نبینید و خصوصا اگر بازیکن جدید باشید ممکن است تا انتهای بازی از وجودش بی خبر بمانید و هیج هشداری هم به شما داده نمیشود. پس علاوه بر داستان ، گیم پلی و سبک مبارزات بازی هم کاملا نامفهوم است . هیچ نقشه و یا راهنمایی وجود ندارد و باید مسیر را ، از طریق مکالماتتون در طول گیم پلی و یا با آزمون و خطا بیابید که به دلیل اینکه دشمنان در همه جا پخش شده اند شاید راه خیلی مناسبی نباشد . گیم پلی پخته تر شده و نسبتا دارای سرعت بیشتری است . بازی مقدار کمی سخت تر از گذشته است و چیزهای بیشتری برای کشف کردن در دل خود جا داده است. حتی اگه بازی رو 5 بار به روش های مختلف به اتمام برسانید میتوانید مطمن باشید که باز هم چیزی هست که شما از وجودش اطلاعی ندارید. البته بازی خالی از مشکل نیست و چندین بار با مشکل چرخش دوربین دور بازیکن و در بعضی مکان های بسته تر گاها مشکل قفل شدن دوربین و همچنین چند باگ کوچک در گیم پلی مواجه شدم که به هیچ عنوان در حدی نبود که به تجربه من از این عنون آسیب وارد کند . فقط چون در جایگاه بررسی این بازی نشسته ام لازم دانستم که اشاره ای به این موارد داشته باشم . در کل دارک سولز عنوانی است که همه گیمر ها باید تجربه کنند . اگه به بازی های RPG علاقه مند باشید و خصوصا قبلا در دنیای تاریک سری سولز غرق شده باشید بی شک یکی از بهترین عنوان های عمرتان را در پیش رو دارید و اگر به این سبک علاقه چندانی ندارید میتوانید مطمن باشید گیمی را تجربه میکنید که نمیتوانید تحسینش نکنید و حتما تجربه لذت بخشی خواهد بود . استاد میزاکی و تیمش بار دیگر با این عنوان به جهانیان نشان دادند که در کار خود واقعا حرف ندارند . بسیاری از دوستان به من اعلام کردند که بازی مقداری شبیه ساخته دیگر این استدیو یعنی bloodborne شده است ولی به دلیل اینکه من این عنوان رو تجربه نکرده ام ، راجع به این موضوع نمیتوانم اظهار نظر کنم . میتوانید این بازی رو تجربه کنید و سپس آن را در جایی از اتاق که همیشه روبرویتان هست قرار دهید و هروقت در زندگی به هدفی فکر کردید که به نظر بزرگ و دست نیافتنی بود یاد شکست ها و پیروزی هایتان در این عنوان افتاده و با خود زمزمه کنید من دارک سولز را تمام کردم پس از عهده این هم برخواهم آمد . شبیه ترین چیزی که در دنیای واقعی به این بازی پیدا کردم کنکور بود . این امتحان به هیچ وجه خوشایند نیست و شب هایی که در حال درس خوندن برای کنکور هستیم حتما بدترین شب های زندگی ما خواهد بود ولی وقتی با موفقیت به اتمام رسید و به عقب نگاه میکنیم و یاد شکست ها و سختی هایی که کشیدیم خاطرمان را آزار میدهد انتهای قلبمون یه حس موفقیت و قدرت خاصی حس میکنیم که با هیچ چیز در این دنیا قابل مقایسه نیست . این حس دقیقا همان چیزی است که پس از تمام کردن عناوین سولز درتون ایجاد میشود و بازی با همه خاطرات بد و مشت هایی که از عصبانیت روی کی برد کوبیده میشد و شاید گیم پد هایی که به دیوار پرتاب میکردین به یکی از زیباترین عناوین عمر شما تبدیل میشود و در جمع گیمر ها میتوانید سر خود را با افتخار بالا بگیرید و اعلام کنید که من دارک سولز را به اتمام رسوندم . این مقاله توسط محمد خالونظری برای وب سایت لیون کامپیوتر به رشته تحریر در آمده است .- 17 ارسال
-
- Dark Souls iii
- Dark Souls
-
(و 7 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :