رفتن به مطلب

یادی از دوران شیرین کودکی ( نگاه کنین برین اون زمون )


Ata_Se7en
 اشتراک گذاری

Recommended Posts

  • کاربر ویژه

بازی خاطره انگیز Re-Volt

nostalgia-radsms01.jpg

در عین سادگی جذابیت فوق العاده ای داشت !

کلی گشتم بازیش رو دانلود کردم دوباره

یه رمز داره که توی قسمت نام میزنی همه ماشین هاش فعال میشه !

nostalgia-radsms02.jpg

ساعت کامپیوتری دارای ماشین حساب !

nostalgia-radsms03.jpg

دهه شصتی ها این عکس رو خوب درک میکنن

icon_smile.gif

nostalgia-radsms04.jpg

ملوان زبل;

nostalgia-radsms05.jpg

صحنه گل خداداد عزیزی به استرالیا

nostalgia-radsms06.jpg

بیگلی بیگلی و انگوری !

nostalgia-radsms07.jpg

خانواده بارباباپا !

nostalgia-radsms08.jpg

آقا اجازه هولم نکن ، دست و پامو گم کن !

nostalgia-radsms09.jpg

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

صابون جیبی ، به هیچ دردی هم نمیخورد

icon_neutral.gif

nostalgia-radsms10.jpg

چاق و لاغر !

nostalgia-radsms11.jpg

از این چراغا همه تو خونه هاشون داشتن !

nostalgia-radsms12.jpg

بازی خاطره انگیز و فراموش نشدنی Need For Speed 2 SE !

nostalgia-radsms13.jpg

با تیکه تیکه جاده هاش خاطره دارم !

nostalgia-radsms14.jpg

nostalgia-radsms15.jpg

کارنامه ما اون زمان اینجوری بود

icon_biggrin.gif

البته نمره هاشم همینجوری بودا !

nostalgia-radsms16.jpg

حرکت محبوب ما جلوی پنکه !

nostalgia-radsms17.jpg

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

بازی خاطره انگیز خرگوش سگا !

nostalgia-radsms18.jpg

جمع خانوادگی پاکن ها

nostalgia-radsms19.jpg

موتور رکس بدون دنده !

البته نسخه با کلاس تر از اون اومد به نام براوو !

ولی رکس ابهت خاص خودشو داشت

icon_biggrin.gif

nostalgia-radsms20.jpg

شیر های آبخوری مدارس !

هرکسی یه انبردست هم باید تو جامدادیش میاورد با خودش

برا باز کردن شیر ها لازم میشد !

nostalgia-radsms21.jpg

زبل خان !

nostalgia-radsms22.jpg

nostalgia-radsms23.jpg

تصمیم کبری

nostalgia-radsms24.jpg

nostalgia-radsms25.jpg

کارتون رامکال !

nostalgia-radsms26.jpg

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

یه تبلیغ بستنی هم بود که گاوه به بچش میگفت بیا بچه جون

بیا شیرتو بخور … بیا دیگه !

بچش میگفت : مامان جون بستنیش خوشمزه تره !

nostalgia-radsms27.jpg

ویندوز ۳٫۱ !

nostalgia-radsms28.jpg

ویندوز ۹۵ !

nostalgia-radsms29.jpg

ویندوز ۹۸ !

nostalgia-radsms30.jpg

nostalgia-radsms31.jpg

nostalgia-radsms32.jpg

nostalgia-radsms33.jpg

چوبین !

nostalgia-radsms34.jpg

دوار شگفت انگیز!

nostalgia-radsms35.jpg

و باز هم رامکال !

nostalgia-radsms36.jpg

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

بابا نان داد !

nostalgia-radsms37.jpg

nostalgia-radsms38.jpg

nostalgia-radsms39.jpg

ماجرای دهقان فداکار

nostalgia-radsms40.jpg

nostalgia-radsms41.jpg

یکی از سرگرمی های دهه شصتی ها !

nostalgia-radsms42.jpg

جیمبووووووووووووووووووو !

nostalgia-radsms45.jpg

اسمش یادم نیست

ولی خیلی قیچ قیچ میکرد !

nostalgia-radsms46.jpg

بازی محبوب کمبات !

البته این کمبات ۲ بود

کمبات سه خیلی محبوبتر بودش

رمز ۳۰ ضرب بروسلی رو هنوز یادمه :D

xaxbcczczaaxx !

nostalgia-radsms47.jpg

این کارتون هم اسمشو یادم نیست

nostalgia-radsms48.jpg

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

از این برجسبا میخریدیم میچسبوندیم به در و دیفال !

nostalgia-radsms49.jpg

قوطی شیر خشک

قیمتشو داشته باشین !

nostalgia-radsms50.jpg

چراغ نفتی !

nostalgia-radsms51.jpg

مورچه خوار !

nostalgia-radsms52.jpg

پیک شادی

روز اخر اسفند میدادن بهمون برای عید بشینیم حل کنیم

تو راه مدرسه به خونه همشو حل کرده بودیم !

به جان خودم !

nostalgia-radsms53.jpg

بامزی !

nostalgia-radsms54.jpg

یک و یک و یک

دو و دو دو

سه و سه و سه

مسابقه محله !

nostalgia-radsms55.jpg

این بادکنک شانسیا عشق ما بود

ارزو به دلمون موند اون گنده هه در بیاد

icon_neutral.gif

nostalgia-radsms56.jpg

بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بود چی بود فامیلیش !؟

اهان …خانوم رضایی

میگفت شما…

ما هم میگفتیم:ما؟؟؟

میگفت بعله شمایی که جلوی تلویزیون نشستی یکم برو عقب تر بشین

ماهم میرفتیم عقب…بعد میگفت:یکم عقب تر

اقا ما هم تا نزدیک در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده

یعنی یه همچین بچه های دوس داشتنی ای بودیم ما !

nostalgia-radsms57.jpg

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

nostalgia-radsms58.jpg

این کارتو گالیور هم خیلی جذاب بود

یکیشون نکبت همش آیه یاس میخوند میگفت :

(من میدونستم اینجوری میشه)

با صدای تو دماغی بخونید شبیه صداش میشه !

nostalgia-radsms59.jpg

بازی ماشین اتاری

خدایی بازی به این سادگی دیده بودین تا حالا ؟

از نید فور اسپید ۷ ! هم بیشتر جذابیت داشت !

nostalgia-radsms60.jpg

هاکل بلفین !؟

هاکر برفین !؟

nostalgia-radsms61.jpg

بوم رنگ !

میخریدیم ۲ روز بعد خشک میشد

icon_neutral.gif

nostalgia-radsms62.jpg

چسب مایع

من فقط بوش رو دوست داشتم !

nostalgia-radsms63.jpg

حاج زنبور عسل !

nostalgia-radsms64.jpg

nostalgia-radsms65.jpg

این کارتونه هم اسمشو یادم نیست

مگ مگ بود !؟

nostalgia-radsms66.jpg

معاون کلانتر !

لینک به دیدگاه
Share on other sites

اون عکس کپسول گازو ما هنوزم داریم درک میکنیم دیگه نیازی نیس بریم به دوران کودکی. : دی

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

معاون کلانتر !

nostalgia-radsms67.jpg

زی زی گولو !

آسی پولیکا !

nostalgia-radsms68.jpg

حروف برگردون میخریدیم

نصفش چاپ میشد نصفش خراب میشد !

nostalgia-radsms69.jpg

جا سوییچی فیلم دوربین عکاسی !

nostalgia-radsms70.jpg

تیرکمون مگسی !

nostalgia-radsms71.jpg

از این ترازو ها هدیه هم همه تو خونه هاشون داشتن !

nostalgia-radsms72.jpg

تیله بازی

icon_biggrin.gif

nostalgia-radsms73.jpg

لوک خوش شانس

یه سگ هم داشت به نام بوشوِگ !

nostalgia-radsms74.jpg

اسم این کارتون هم یادم نیستش !

nostalgia-radsms75.jpg

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

این دمپایی ها رو میخریدیم ۳ سوته پاره میشد

بعدش همون پاره شدش رو هم پا میکردیم

icon_biggrin.gif

nostalgia-radsms76.jpg

سطل جادویی بود اسمش آیا !؟

nostalgia-radsms77.jpg

خونه مادر بزرگه هزارتا قصه داره !

nostalgia-radsms78.jpg

nostalgia-radsms79.jpg

nostalgia-radsms81.jpg

اتاری محبوب دل ها !

nostalgia-radsms82.jpg

فلاپی دیسک ۱٫۴۴ مگابایت حجم داشت

icon_biggrin.gif

nostalgia-radsms83.jpg

فرشاد پیوس و عابدزاده

nostalgia-radsms84.jpg

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

پسر شجاع

nostalgia-radsms85.jpg

تیم استقلال دهه ۶۰

nostalgia-radsms86.jpg

تیم پرسپولیس دهه ۶۰

nostalgia-radsms87.jpg

نوع قدیمی تر فلاپی دیسک !

nostalgia-radsms88.jpg

چرخ و فلک دوزار میدادیم ۱۰ دور میچرخیدیم

ذوق مرگ میشدیم !

nostalgia-radsms89.jpg

موس های قدیمی !

nostalgia-radsms90.jpg

nostalgia-radsms91.jpg

هادی و هدا !

nostalgia-radsms92.jpg

nostalgia-radsms93.jpg

nostalgia-radsms94.jpg

لینک به دیدگاه
Share on other sites

ای خدا !!!

انقدر هر کدوم اینها خاطره انگیزه که نمیدونم به کدوم فکر کنم ! چه زمانی بود ! دغدغه بزرگمون تیز بودن نوک مدادها بود !

برای درک اینها همیشه هم نباید دهه 60 باشی ، 99 درصدش برای ما دهه هفتادی ها هم صادق است ! (به غیر از اون کپسول گاز )

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

همه ی دنیا اومد جلوی چشمم.

حس عجیبیه. عطا جان دستت درد نکنه واقعا لذت بردم.

راستی اون کارتون خرس ها اسمش بود: بچه های کوه تاراک :D

لینک به دیدگاه
Share on other sites

واقعا خاطره بر انگیز بودن مرسی .

آقا اون کپسوله چه دهنی از ما صاف کرد!!!

موقع حملش فقط یه آقا خودنگاه کم داشت گه بگه : ؟آیتم، آیتم حمل کپسول هست!!!

البته پیت نفت هم از یاد نبریم که یه نبرد اسپارت لازم بود که بتونی دست خالی بر نگردی

البته یه چیز جالب متوجه شدم که فکر کنم واقعا فقط درباره ایرانی های دهه 60 صادق باشه اونم اینه که اگه دقت کرده باشین آقا عطا شما خودت از آذربایجانی من از کرمانشاهم و اون دوستمون nsm اگه اشتباه نکنم از بندر عباس من موندم با این همه فاصله بدون وسیله ارتباطی چطوریه که همه سرگرمی هامون عین هم بوده!

و یه چیز دیگه آقا بالاخره کسی موفق شد با اون قسمت خودکار پاک کن ،پاکن قرمز آبی خودکار پاک کنه؟!

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

ای خدا !!!

انقدر هر کدوم اینها خاطره انگیزه که نمیدونم به کدوم فکر کنم ! چه زمانی بود ! دغدغه بزرگمون تیز بودن نوک مدادها بود !

برای درک اینها همیشه هم نباید دهه 60 باشی ، 99 درصدش برای ما دهه هفتادی ها هم صادق است ! (به غیر از اون کپسول گاز )

سلام به علیرضا جان عزیز اره داداش راست میگی

ولی دارم دنبال چند تا عکس از پناه گاهها میگردم که هر بار اون اژیر ترسناک رو میزدن و میگفتن ( علامت قرمزست و خانه خود را ترک و به پناه گاه بروید ) زیاد یادم نیست

ولی الان هم میترسم از اون اژیر

اقا پیدا کردم

علائم صوتی اعلام خطر حمله هوایی :

«توجه ، توجه» علامتی که هم اکنون می شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی نزدیک است . محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید».

ramadegi3-85-1.jpg

ویرایش شده توسط ata_se7en
لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

من که خاطرات زیادی با اینا داشتم هنوز هم دارمشون

post-11151-0-15107900-1354220968_thumb.jpg

post-11151-0-03611000-1354221169_thumb.jpg

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

سلام به علیرضا جان عزیز اره داداش راست میگی

ولی دارم دنبال چند تا عکس از پناه گاهها میگردم که هر بار اون اژیر ترسناک رو میزدن و میگفتن ( علامت قرمزست و خانه خود را ترک و به پناه گاه بروید ) زیاد یادم نیست

ولی الان هم میترسم از اون اژیر

اقا پیدا کردم

علائم صوتی اعلام خطر حمله هوایی :

«توجه ، توجه» علامتی که هم اکنون می شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی نزدیک است . محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید».

ramadegi3-85-1.jpg

عطا جان

خواستم بگم که زودتر گفتی !!!!

هیچوقت فراموشش نخواهم کرد و بیشتر شبها هم کابوسشو میبینم !

با اینکه اون عکسهای کارتونی منو یاده دوران نوجوونیم میندازه ولی چونکه با زمان جنگ متقارنه از اینکه

یادشون میوفتم خیلی دلم میگیره مخصوصا وقتی که اژیر قرمز میکشیدند و پشت سرش ......

ویرایش شده توسط MEHRAN 2012
لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

من که خاطرات زیادی با اینا داشتم هنوز هم دارمشون

post-11151-0-15107900-1354220968_thumb.jpg

post-11151-0-03611000-1354221169_thumb.jpg

امیدوارم فری جان همیشه خاطراتت بهمین شکل شیرین بمونه .

انشاالله .

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

اره مهران جان هربار این اژیر کشیده میشد ( اون زمون ما تو خانه های سازمانیه ارتش بودیم و پدرم هم جبهه بود که هر یه ماه یا دو ماه میومد خونه و نهایتا 4 الی 7 روز خونه بود و بعد دوباره میرفت ) مامانم هرجایی بود با سرعت یه جنگنده منو بغل میکرد یا از دستام میگرفت و 5 طبقه پله رو با سرعت باور نکردنی پایین میومد تا من و خودشو برسونه پناه گاه و اونوقت صداها شروع میشد و منم شروع میکردم به گریه کردن و ترسید ( گاهی اوقات وقتی از پله ها پایین میومد بدجوری زمین میخورد ولی مثل شیر بلند میشد و ادامه میداد :( )

اقا گریه مون گرفت و بدجوری بهم خوردم

لینک به دیدگاه
Share on other sites

بمیری تو کشتی منو یاد تمام اون بدبختی ها زنده شد

این صدایی که میشنوید صدای آژیر قرمز است هنوز حالم رو بد می کنه یه بار که زد ما طبقه آخر اکباتان بودیم با مامانم اومدیم در بریم توی آسانسور تا آخر آژیر گیر کردیم هواپیماهاشون رو کاملا یادمه که از بالای سرمون رد میشد

هنوز هم بدبختیم :دی

امروز خبر عبور از مرزهای دست نیافتنی مصرف گاز (به اندازه کل اروپا)دردامو تازه کرد اون روز هایی که برای گرم شدن 3 تا پتو دورمون میپیچیدیم :lol: حالا باید اینجوری اسراف کنیم :angry: واقعا که رو سفید کردم مارو :blink:

ویرایش شده توسط sohail
لینک به دیدگاه
Share on other sites

همه ی دنیا اومد جلوی چشمم.

حس عجیبیه. عطا جان دستت درد نکنه واقعا لذت بردم.

راستی اون کارتون خرس ها اسمش بود: بچه های کوه تاراک :D

بابا حافظه :wub:

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

دمت گرم عطا جان خیلی حال دادی ^_^ آدم بچگی فکر نمیکرد یه زمانی اینقدر حسرتش رو بخوره :(

چه روزای خوبی بود :p

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

اون عکس کپسول گازو ما هنوزم داریم درک میکنیم دیگه نیازی نیس بریم به دوران کودکی. : دی

دوست عزیز چی داری میگی

بندر عباس هنوز لوله کشی گاز نشده . اونهم با داشتن پالایشگاه بس قدیمی گاز سرخون ؟؟!!

من یک مدت در پالایشگاه هشتم با شرکت پرلیت در بندر عباس مشغول بکار بودم

اصلا باورم نمیشه !!!!

ویرایش شده توسط MEHRAN 2012
لینک به دیدگاه
Share on other sites

اره مهران جان هربار این اژیر کشیده میشد ( اون زمون ما تو خانه های سازمانیه ارتش بودیم و پدرم هم جبهه بود که هر یه ماه یا دو ماه میومد خونه و نهایتا 4 الی 7 روز خونه بود و بعد دوباره میرفت ) مامانم هرجایی بود با سرعت یه جنگنده منو بغل میکرد یا از دستام میگرفت و 5 طبقه پله رو با سرعت باور نکردنی پایین میومد تا من و خودشو برسونه پناه گاه و اونوقت صداها شروع میشد و منم شروع میکردم به گریه کردن و ترسید ( گاهی اوقات وقتی از پله ها پایین میومد بدجوری زمین میخورد ولی مثل شیر بلند میشد و ادامه میداد :( )

اقا گریه مون گرفت و بدجوری بهم خوردم

عطا جان حالا هم بعضی از بالا دستی ها به نظر میاد دلشون برای اون موقع ها تنگ شده و دائما چوب توی لونه ی زنبور می کنن

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

عطا جان حالا هم بعضی از بالا دستی ها به نظر میاد دلشون برای اون موقع ها تنگ شده و دائما چوب توی لونه ی زنبور می کنن

سلام

اره ولی خدا اون روزا نیاره که پدرم هر بار برای مرخصی میومد چیزایی میگفت که الان میفمم چه بدبختی هایی رو پشت سر گذاشتیم ( زنده بادا تمام شهیدان که خونشون رو فدای این مرز و بوم کردن ولی حیف ........ ) البته پدرم شهید نشده ولی جانبازه ( انگار خدا دوسش نداشته )

لینک به دیدگاه
Share on other sites

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پست در این تاپیک...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

 اشتراک گذاری

×
  • اضافه کردن...