یه داستان جالب بین منو یکی از کاربران فروم :D

[سعید حسینی 12552]

درود فراوان به همه دوستان گلم

 

دو هفته پیش رفتم شهرمون رشت چون عروسی پسر عموی همسرم بود . از اول عروسی تا اخرای عروسی من فقط به سوالات سخت افزاری و کامپیوتری فک و فامیل جواب دادم :D ( فکر میکنم این پاسخگویی به مسائل سخت افزاری توی خونمه )  اصلا نفهمیدم که چی شد . اخرش اومدیم تو محوطه تالار و باز هم داشتیم بحث و گفتگو میکردیم وقتی دوروبرم یه مقدار خلوتتر شد یکی اومد سمتم حدودا 20 تا 25 ساله و بسیار مودب و پر انرژی و خوش خلق . پرسید بر نوت بوک توی رشت تقریبا 600 تومانه فلان مدل توی تهران چند میشه گیر اورد . خلاصه باب صحبت باز شد و 15 دقیقه ای صحبت کردیم و اخرش ادرس فروشگاهمون رو در تهران خواست و من هم بهش دادم و اسم فروشگاه رو ازم پرسید من هم گفتم لیون کامپیوتر !!!!!! یهو چشمامش درشت شد حالا ا :eek:ون :eek: گفت : همونی که سایت داره ؟ گفتم اره میشناسیش ؟ گفت اره چند وقتی هستش عضو شدم و با یکی به نام سعید حسینی چت میکنم !!!!!!!! حالا من  =)) =)) =))  

 

 

گفتم خوب من سعید حسینی هستم !!!!!!!و حالا من  :wacko:  :wacko:  یهو همسرمو دید گفت دختر دایی دختر دایی حالا دوباره من :eek: =)) 8-}

 

گفتم نام کاربریت چیه گفت professor2

 

 

این بود اشنایی با فامیل بعد از یک رابطه چند هفته ای در فروم :D

 

گفتم اینو بنویسم حال و هوامون عوض شه @};- 

[mInI_ClockEr 3394]

=)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))

++++++++LIKE

[Naji 242]

دنیای کوچیکی داریم والا

[teknesian 196]

عجب تراژدی شده بوده :دی

داشتم میخوندم با خودم فکر کردم الان آخرش میگه ااا تو مغازه منو تو تهران اجاره کردی  =))  :D

[MR PC 1851]

=)) =))

[MR.Bahavar 1278]

=))  =))  =))  :wacko:  :wacko:  :wacko:  :wacko:  :wacko:

[BlackSound 193]

خخخخخخخ

 

اتفاقا کامنت فامیل ورزشکارتو دیروز تو این تاپیک دیدم :D  :D

 

http://lioncomputer.ir/forum/index.php?showtopic=2262&page=12

[BABAKXZ 116]

عجب :-?

[MEHDI-GTX 3065]

عجب اونوقت چجور همسر دختر دایش رو نمیشناخته؟ :-?       سالهای دور از خانه :D

ویرایش شده نوامبر 2, 2014 توسط MEHDI-GTX

[sashaelit 3]

جالب بود،،،،، لذت بردم

[محمدرضا نظری 315]

like

[سعید حسینی 12552]

  در ۱۳۹۳/۸/۱۱ در 12:01، MEHDI-GTX گفته است:

عجب اونوقت چجور همسر دختر دایش رو نمیشناخته؟ :-?       سالهای دور از خانه :D

تعداد فامیلها زیاد بوده واسه همون ما توشون گمیم ;)

[Alinajafi_q 213]

  در ۱۳۹۳/۸/۱۱ در 12:13، سعید حسینی گفته است:

تعداد فامیلها زیاد بوده واسه همون ما توشون گمیم ;)

سلام

بعید میدونم شما تو فامیل گم باشی

امثال شما تنها چیزی که کم دارن زمان هست و حتی تو عروسی هم باید به دیگران خدمت(لطف) کنن

یاعلی

[سعید حسینی 12552]

  در ۱۳۹۳/۸/۱۱ در 12:39، Alinajafi_q گفته است:

سلام

بعید میدونم شما تو فامیل گم باشی

امثال شما تنها چیزی که کم دارن زمان هست و حتی تو عروسی هم باید به دیگران خدمت(لطف) کنن

یاعلی

ممنونم از محبتتون عزیزم

[gosbe 90]

جالب بود :)

نشون میده چقدر سرتون شلوغه. اسمتون رو میشناسن اما چهرتون رو نه.

[നഠട 26]

  در ۱۳۹۳/۸/۱۱ در 12:58، gosbe گفته است:

جالب بود :)

نشون میده چقدر سرتون شلوغه. اسمتون رو میشناسن اما چهرتون رو نه.

کنترل پنل نامحسوس :D

[professor2 8]

:D  :D  :D  :D  :D  :D  :D

باور میکنید من حتی اسمشون رو نمیدونستم؟؟؟
و واسه اولین بار بود که میدیدمشون

آخه ایشون تهران هستند و ما رشت

ولی خیلی جالب بود ک کل عروسی و جالبیش یه طرف اون لحظه ک فهمیدم کسی ک تو سایت باهاش صحبت میکردو و آشنا شدم فامیلمه یه طرف :laughing:  :laughing:  :laughing:  :laughing:  :laughing:  :laughing:

خیلی جالب بود واسم این ماجرا

[Nsm1000 1708]

  در ۱۳۹۳/۸/۱۳ در 17:15، professor2 گفته است:

:D  :D  :D  :D  :D  :D  :D

باور میکنید من حتی اسمشون رو نمیدونستم؟؟؟

و واسه اولین بار بود که میدیدمشون

آخه ایشون تهران هستند و ما رشت

ولی خیلی جالب بود ک کل عروسی و جالبیش یه طرف اون لحظه ک فهمیدم کسی ک تو سایت باهاش صحبت میکردو و آشنا شدم فامیلمه یه طرف :laughing:  :laughing:  :laughing:  :laughing:  :laughing:  :laughing:

خیلی جالب بود واسم این ماجرا

 

:دی

شما یگو این وسط کی بیشتر تعجب کرد؟ :دی

[AORUS 8512]

  در ۱۳۹۳/۸/۱۳ در 17:15، professor2 گفته است:

:D  :D  :D  :D  :D  :D  :D

باور میکنید من حتی اسمشون رو نمیدونستم؟؟؟

و واسه اولین بار بود که میدیدمشون

آخه ایشون تهران هستند و ما رشت

ولی خیلی جالب بود ک کل عروسی و جالبیش یه طرف اون لحظه ک فهمیدم کسی ک تو سایت باهاش صحبت میکردو و آشنا شدم فامیلمه یه طرف :laughing:  :laughing:  :laughing:  :laughing:  :laughing:  :laughing:

خیلی جالب بود واسم این ماجرا

 

 

تعظیم کنید! این علامت مخصوص"فامیل آقای حسینی" ، "professor2" است!

 

 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

دوستان شوخی کردم،امیدوارم بی ادبی به هیچ یک از عزیزان و یا سوء استفاده از صمیمیت مدیریت محترم با کاربران محسوب نشه ،اگه مورد داره ویرایش کنید.

ویرایش شده نوامبر 4, 2014 توسط Extreme+

[professor2 8]

من ک خیلی تعجب کردم

اصلا باور نمیکردم چنین چیزی واسم پیش بیاد

یه همچین فامیلی داشتیم و خبر نداشتیم

انقدر ک رفت و آمد ها تو فامیل زیلده و زیاد همو میبینیم واس همین نمیشناختمشون( آقا سعید متلک نبودا) :D

[GORGOROTH 491]

خیلی جالب بود اقای حسینی =)) =)) =)) =)) =))

[MAGNUM 425]

:wacko: :clapping:

منم حس میکنم روحم با روحه شما فامیل باشه! :D

[rahmanshahi 2449]

یعنی میشه برای ما هم از این اتفاقا بی افته؟

:daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming: 

[AORUS 8512]

  در ۱۳۹۳/۸/۱۳ در 20:28، rahmanshahi گفته است:

یعنی میشه برای ما هم از این اتفاقا بی افته؟

:daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming:  :daydreaming: 

نه جانم،اینا فقط تو "انجمن "هاست! =))

[professor2 8]

يعني ما با هم فاميليم? :دي