رفتن به مطلب

مطالب شنیدنی و آموزنده


MoHaMaD
 اشتراک گذاری

Recommended Posts

  • کاربر ویژه

یاد دارم در غروبی سرد سرد

می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد

داد می زد : کهنه قالی می خرم

دسته دوم جنس عالی می خرم

کاسه و ظرف سفالی می خرم

گر نداری کوزه خالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است و نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت آقا سفره خالی می خرید...؟

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • ارسال 1.3k
  • ایجاد شده
  • آخرین پاسخ

برترین ارسال کننده‌های این تاپیک

  • کاربر ویژه

توی فرودگاه یکی بود که پشت سرهم سیگار می‌کشید . یکی دیگه رفت جلو گفت:

- بخشید آقا...! شما روزی چند تا سیگار می‌کشین...؟!

- طرف جواب داد: منظور؟

- منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع می‌کردین، به اضافه‌ی پولی که به خاطر سلامتیتون خرج دوا و دکتر می‌کنین، الان اون هواپیمایی که اونجاست مال شما بود...!

طرف با خونسردی جواب داد: - تو سیگار می‌کشی؟

- نه !

- هواپیما داری؟

- نه !

- به هر حال مرسی بابت نصیحتت...

ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه ...!

لینک به دیدگاه
Share on other sites

خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند.

منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.»

منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.»

خانم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد.»

منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما این طور نشد. منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت. رییس با اوقات تلخی آهی کشید و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند. به علاوه از اینکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه و کت وشلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی آمد.

خانم به او گفت: «ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اما حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد. شوهرم و من دوست داریم بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم.»

رییس با غیظ گفت :« خانم محترم ما نمی توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد، بنایی برپا کنیم. اگر این کار رابکنیم، اینجا مثل قبرستان می شود.»

خانم به سرعت توضیح داد: «آه... نه.... نمی خواهیم مجسمه بسازیم. فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم.»

رییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست

دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: «یک ساختمان! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت و نیم میلیون دلار است.»

خانم یک لحظه سکوت کرد. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود. زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: «آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم؟»

شوهرش سر تکان داد. رییس سردرگم بود. آقا و خانمِ "لیلاند استنفورد" بلند شدند و راهی کالیفرنیا شدند، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دارد.

دانشگاه استنفورد از بزرگترین دانشگاههای جهان،

یادبود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

تفاوت های زن و مرد

مرد از راه می رسه

ناراحت و عبوس

زن:چی شده؟

مرد:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش)

زن حرف مرد رو باور نمی کنه: یه چیزیت هست.بگو!

مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه لبخند می زنه

زن اما "می فهمه"مرد دروغ میگه:راستشو بگو یه چیزیت هست

تلفن زنگ می زنه

دوست زن پشت خطه

ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتن

(مرد در دلش خدا خدا می کنه که زن زودتر بره )

زن خطاب به دوستش: متاسفم عزیزم.جدا متاسفم که بدقولی می کنم.شوهرم ناراحته و نمی تونم تنهاش بذارم!

مرد داغون می شه

"می خواست تنها باشه"

.....................................

مرد از راه می رسه

زن ناراحت و عبوسه

مرد:چی شده؟

زن:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که شوهرش برای فهمیدن مساله اصرار کنه و نازشو بکشه)

مرد حرف زن رو باور می کنه و می ره پی کارش

زن برای اینکه اثبات کنه دروغ می گه دو قطره اشک می ریزه

مرد اما باز هم "نمی فهمه"زن دروغ میگه.

تلفن زنگ می زنه

دوست مرد پشت خطه

ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتن

(زن در دلش خدا خدا می کنه که مرد نره )

مرد خطاب به دوستش: الان راه می افتم!

زن داغون می شه

"نمی خواست تنها باشه"

لینک به دیدگاه
Share on other sites

پيرمردي تنها در مينه سوتا زندگي مي كرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش راشخم بزند، اما اين كار خيلي سختي بود. تنها پسرش كه مي توانست به او كمك كند در زندان بود . پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد : پسر عزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بكارم .من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت هميشه زمان كاشت محصول را دوست داشت. من براي كار مزرعه خيلي پير شده ام. اگر تو اينجا بودي تمام مشكلات من حل مي شد. من مي دانم كه اگر تو اينجا بودي مزرعه را براي من شخم مي زدي. ((دوستدار تو پدر))

پيرمرد اين تلگراف را دريافت كرد : پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان كرده ام.

4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پليس محلي ديده شدند, و تمام مزرعه را شخم زدند. پيرمرد بهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت كه بدون اينكه اسلحه اي پيدا كنند مزرعه را شخم زدند. چه اتفاقي افتاده و مي خواهند چه كنند؟

پسرش پاسخ داد: پدر برو و سيب زميني هايت را بكار، اين بهترين كاري بود كه از اينجا ميتوانستم برايت انجام بدهم.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.

او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟

گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ، مال او را حفظ می کند. من دزد مال او هستم، نه دزد دین. اگر آن را پس نمی دادم وعقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.

یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.

یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.

دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.

فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.

داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

نوبت به داماد آخرى رسید.

زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.

امّا داماد از جایش تکان نخورد.

او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.

همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.

فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»

لینک به دیدگاه
Share on other sites

به سراغ من اگر می آیید/ نرم و آهسته بیایید/ که مبادا ترک بردارد/ چینی نازک تنهایی من

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

توی فرودگاه یکی بود که پشت سرهم سیگار می‌کشید . یکی دیگه رفت جلو گفت:

- بخشید آقا...! شما روزی چند تا سیگار می‌کشین...؟!

- طرف جواب داد: منظور؟

- منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع می‌کردین، به اضافه‌ی پولی که به خاطر سلامتیتون خرج دوا و دکتر می‌کنین، الان اون هواپیمایی که اونجاست مال شما بود...!

طرف با خونسردی جواب داد: - تو سیگار می‌کشی؟

- نه !

- هواپیما داری؟

- نه !

- به هر حال مرسی بابت نصیحتت...

ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه ...!

با درود:

دوست عزیز مطلب جالبی بود ، اما یک نکته.

البته با سیگار نکشیدن ، نمی توان هواپیما خرید ، اما با سیگار کشیدن تا 2 سال از عمر انسان کم می شود که با هیچ پولی نمی توان آن 2 سال را خرید.

البته انواع سرطانها ، مثل سرطان ریه و غیره هم با سیگار کشیدن سریعتر به سراغ آدم می آید که آن موقع باید هواپیما را بفروشید و خرج درمان سرطان کنید که البته معلوم نیست نتیجۀ دلخواه را به دست بیاورید.

در کل بنده با سیگار کشیدن به طور کامل مخالفم Shame%20On%20You.gif ، حتی اگر نتیجۀ سیگار کشیدن برای بنده یک هواپیمای شخصی باشد.

با تشکر...

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

با درود:

دنيا يكسره صحنه بازی است و همه بازيگران آن به نوبت می آيند و می روند و نقش خود را به ديگری می سپارند. ( ویلیام شکسپیر )

يک ملت مصرف كننده كه بيش از دارايی و توان خود خرج میكند ، ملتی پر از دردسر است. ( كيم وو چونگ )

كاری را بكنيد كه گرايش و استعداد ذاتی انجام آن را داريد و اگر در انجام آن به اندازۀ كافی خوب بوديد ، پول ، خودش سرازير میشود. ( گرير گارسون )

با تشکر...

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

پيرمردي تنها در مينه سوتا زندگي مي كرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش راشخم بزند، اما اين كار خيلي سختي بود. تنها پسرش كه مي توانست به او كمك كند در زندان بود . پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد : پسر عزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بكارم .من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت هميشه زمان كاشت محصول را دوست داشت. من براي كار مزرعه خيلي پير شده ام. اگر تو اينجا بودي تمام مشكلات من حل مي شد. من مي دانم كه اگر تو اينجا بودي مزرعه را براي من شخم مي زدي. ((دوستدار تو پدر))

پيرمرد اين تلگراف را دريافت كرد : پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان كرده ام.

4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پليس محلي ديده شدند, و تمام مزرعه را شخم زدند. پيرمرد بهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت كه بدون اينكه اسلحه اي پيدا كنند مزرعه را شخم زدند. چه اتفاقي افتاده و مي خواهند چه كنند؟

پسرش پاسخ داد: پدر برو و سيب زميني هايت را بكار، اين بهترين كاري بود كه از اينجا ميتوانستم برايت انجام بدهم.

خوندن این متن زاویه دید منو نسبت به یسری مسائل تغییر داد.

یه فیلم رو بهت برای دیدن معرفی میکنم که تقریبا میتونم بگم چکیده مطالب این تاپیک رو میتونی تو این فیلم ببینی و حس کنی

The Road 2009

معرفی فیلم از سایتimdb

1020757851.jpg

============

برای کسانی که دسترسی به فیلم ندارن لینک دانلود با کیفیت BRRip حجم حدودا 500 مگ :

http://rapidshare.com/files/381151501/backup.TRoad72.part1.rar
http://rapidshare.com/files/381151481/backup.TRoad72.part2.rar
http://rapidshare.com/files/381151345/backup.TRoad72.part3.rar
http://rapidshare.com/files/381151428/backup.TRoad72.part4.rar
http://rapidshare.com/files/381151397/backup.TRoad72.part5.rar

پسورد فایلها :

ultrascorp

من فیلم رو تو تعطیلات دیدم و 2-3 روز تو حس فیلم بودم.

ویرایش شده توسط Unforgiven
لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

من که تا وارد فروم میشم ابتدا اینجا سر میزنم انقدر مطالب اینجا جذاب و آموزنده است که حد و اندازه نداره من به نوبه خودم از همه دوستان عزیز خود بابت ارسال نوشته های بسیار بسیار زیباشون تشکر میکنم

ارادتمند همه دوستان گل لیونی

شعبانی

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

روزی پسر جوانی مشغول تمیز کردن وسایل پدربزرگ مرحومش بود که یک پاکت نامه قرمزرنگ پیداکرد. روی پاکت با خطی زیبا و درشت ، نوشته شده بود: “تقدیم به نوه عزیزم “.

پسر که خط پدربزرگش را شناخته بود در پاکت را باز کرد. درون آن نامه ای قرار داشت که در آن چنین نوشته شده بود:

نوه عزیزم ،

سال ها پیش روزی به سراغم آمدی و از من کمک فکری خواستی تا بتوانی در زندگی ات به موفقیت دست یابی . آن روز پرسیدی : “پدربزرگ ، شما چگونه در زندگی تان مرد موفقی بودید؟ شما هنوز با این سن پر از انرژی هستید، در حالی که من در سن جوانی از تلاش خسته شده ام . چگونه می توانم مثل شمادر زندگی ام موفق شوم ؟”

آن روز نتوانستم پاسخ مناسبی به تو بدهم . ولی حالا که روزهای عمرم به شمارش افتاده اند می دانم که پاسخی را به تو مدیون هستم ، و در این نامه پاسخ تو را به سؤال آن روز داده ام :

تصور می کنم موفقیت افراد در زندگی تا حد زیادی به نحو نگرش افراد به موضوعات زندگی وابسته است . من آن را چنین می نامم : “باز نگه داشتن چشم ها به روی زندگی و واقعیات آن “.

اول از همه باید بدانی که زندگی مملو از حوادث پیش بینی نشده ای است که بیشتر آن ها ساده هستند.اگر دائمٹ مراقب آن ها نباشی ، نیمی از شادی و خوشحالی را در زندگی از دست خواهی داد. اگر گاهی درانتظار مواجهه با رخدادهای خوب باشی به سراغت خواهند آمد.

وقتی با چالش های زندگی روبه رو می شوی ، از آن ها استقبال کن . چون این چالش ها تو را از روز قبل ،عاقل تر، با تجربه تر و قوی تر می سازند. اگر مرتکب اشتباهی شدی ، بابت درس هایی که از آن می گیری ،خوشحال باش و از آن درس ها برای رسیدن به اهدافت کمک بگیر.

همیشه تابع قوانین و مقررات باش ، حتی قوانین جزیی و کوچک . وقتی از قوانین تابعیت کنی ، زندگی برایت آسان تر می شود. اگر تصور می کنی که می توانی با تخطی از قوانین به هدف مورد نظرت برسی ،سخت در اشتباه هستی و بدان که فقط خودت را گول می زنی .

به نتیجه رسیدن خواسته های واقعی ات در زندگی ، اهمیت زیادی دارد.

پس فکر و توجهت را روی آن ها متمرکز کن و برای دستیابی به آن ها آماده شو.

ولی آماده باش که سر از جاهایی جدید و ناشناخته در بیاوری . در حالی که بزرگتر می شوی ،مسئولیت های زندگی ات بیشتر می شوند. پس آماده تقبل آن ها باش و خودت را برای مواجهه باچالش های ناشی از آن ها آماده کن .

گاهی باید آن قدر شجاعت به خرج بدهیم تا از مقصدی آشنا به مقصدی ناآشنا برویم . زندگی فقط دررسیدن به قله های پیروزی خلاصه نمی شود. بخشی از آن مربوط به جابجایی از یک قله به قله دیگراست . اگر در مسیر بین دو قله ، بیش از حد تعلل ورزی ، ممکن است وسوسه صرفنظر از رسیدن به قله دیگر، تو را از ادامه راه باز دارد. گذشته ها را در گذشته رها کن . به قله بعدی قدم بگذار و از دیدن مناظر وچشم اندازهای جدید لذت ببر.

موانعی را از سر راه بردار که از نظر معنوی و روحی بر تو سنگینی می کنند. وقتی عقیده ، دلخوری یارفتاری تو را به تنگ می آورد، مسیرت را باز کن و چیزهای اضافی را از سر راهت کنار بزن . آن رفتار، طرزتلقی و افکاری را از وجودت تهی کن که قدم هایت را کند می کنند و انرژی ات را تحلیل می برند.

به یاد داشته باش که انتخاب هایت در زندگی ، تعیین کننده موفقیت ها و شکست های تو هستند. پس همه حق انتخاب های موجود را در نظر بگیر و بعد در مورد برگزیدن آن ها تصمیم بگیر. سپس خود راباور داشته باش ، از جایت بلند شو و پیش برو.

گاه و بیگاه به خودت استراحت و وقفه هایی بده . این وقفه ها احساس مسئولیت احیا شده ای به تومی دهند که بتوانی نسبت به آرزوهایت متعهد باقی بمانی و درکی مثبت و سازنده از چیزهایی داشته باشی که بیشتر از همه برایت اهمیت دارند.

مهم تر از همه ، هرگز از خودت ناامید نشو. فردی در نهایت برنده و پیروز خواهد بود که برای پیروزشدن ، تصمیم قاطع می گیرد. به زندگی همان چیزهایی را اهدا کن که برایت مهم هستند و زندگی نیز درعوض بهترین ها را برایت به ارمغان خواهد آورد.

دوستدار همیشگی تو، پدربزرگ

لینک به دیدگاه
Share on other sites

خوندن این متن زاویه دید منو نسبت به یسری مسائل تغییر داد.

یه فیلم رو بهت برای دیدن معرفی میکنم که تقریبا میتونم بگم چکیده مطالب این تاپیک رو میتونی تو این فیلم ببینی و حس کنی

The Road 2009

معرفی فیلم از سایتimdb

1020757851.jpg

============

برای کسانی که دسترسی به فیلم ندارن لینک دانلود با کیفیت BRRip حجم حدودا 500 مگ :

http://rapidshare.com/files/381151501/backup.TRoad72.part1.rar
http://rapidshare.com/files/381151481/backup.TRoad72.part2.rar
http://rapidshare.com/files/381151345/backup.TRoad72.part3.rar
http://rapidshare.com/files/381151428/backup.TRoad72.part4.rar
http://rapidshare.com/files/381151397/backup.TRoad72.part5.rar

پسورد فایلها :

ultrascorp

من فیلم رو تو تعطیلات دیدم و 2-3 روز تو حس فیلم بودم.

درود

دوست عزیزم این فیلم زیر نویس هم داره ؟

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

بله جناب حسینی خدمت شما در پیوست هست.

4 تا زیر نویس هست تو فایل که یکیش باید با اون نسخه ای که آدرس دادم هماهنگ باشه.

The_Road_SubTitle.rar

لینک به دیدگاه
Share on other sites

درود

دوست عزیزم این فیلم زیر نویس هم داره ؟

اینم یه سایت برای دانلود زیرنویس خدمت آقای حسینی و بقیه دوستان

آرشیو زیرنویسش فوق العاده است

http://subscene.com/

ویرایش شده توسط rommatti
لینک به دیدگاه
Share on other sites

بله جناب حسینی خدمت شما در پیوست هست.

4 تا زیر نویس هست تو فایل که یکیش باید با اون نسخه ای که آدرس دادم هماهنگ باشه.

درود

ممنونم عزیز یکی از لینکها رو دانلود کردم ولی نتونستم ببینم . من توی نرم افزار بسیار ضعیف هستم

اسمل فایلش هم این بود 300mbunited.com - all the official releases by 300MBUNiTED

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

فایل زیرنویس پیوست رو کپی کنید تو دایرکتوری فیلمی که Extract کردید

اسم فایل فیلم تو فایل فشرده :

The.Road.2009.720p.AAC.x264.300mbunited.com-scOrp.mkv

در کل شما برای دیدن زیر نویس باید اسم فایل زیر نویس رو به اسم فایل فیلمتون تغییر نام بدید که در این مورد من اسم فایل زیر نویس رو تغییر دادو و شده این:

The.Road.2009.720p.AAC.x264.300mbunited.com-scOrp.srt

پس شما فایل اصلی فیلم رو که اسمش فایلش این:

code]The.Road.2009.720p.AAC.x264.300mbunited.com-scOrp.mkv[/code]

هست رو Extract میکنید و فایل زیر نویس رو کنارش تو همون دایرکتوری کپی کنید .

============

هر 5 تا لینک با هم باید دانلود بشن تا بتونید فایل اصلی رو که 500 مگ هست رو از حالت فشرده خارج کنید.

اگر از رپیدشر نمیتونید دانلود کنید پخ بدید تا لینک مستقیم با قابلیت ریزوم براتون بفرستم.

ویرایش شده توسط Unforgiven
لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

هر 5 تا فایل :

http://rapidshare.com/files/381151501/backup.TRoad72.part1.rar
http://rapidshare.com/files/381151481/backup.TRoad72.part2.rar
http://rapidshare.com/files/381151345/backup.TRoad72.part3.rar
http://rapidshare.com/files/381151428/backup.TRoad72.part4.rar
http://rapidshare.com/files/381151397/backup.TRoad72.part5.rar

رو که دانلود کردید این فایل رو اکسترکت میکنید:

umrdiqqjms79.jpg

و فایل زیرنویسی رو که تو پست قبلی پیوست کردم رو کنارش کپی میکنید.

لینک مستقیم فایلها رو هم پخ کردم که راحت با دانلود منیجر دانلود کنید.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

تفاوت كشورهاي ثروتمند و فقير، تفاوت قدمت آنها نيست.

براي مثال كشور مصر بيش از 3000 سال تاريخ مكتوب دارد و فقير است!

اما كشورهاي جديدي مانند كانادا، نيوزيلند، استراليا كه 150 سال پيش وضعيت قابل توجهي نداشتند، اكنون كشورهايي توسعه‌يافته و ثروتمند هستند.

تفاوت كشورهاي فقير و ثروتمند در ميزان منابع طبيعي قابل استحصال آنها هم نيست.

ژاپن كشوري است كه سرزمين بسيار محدودي دارد كه 80 درصد آن كوه‌هايي است كه مناسب كشاورزي و دامداري نيست اما دومين اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمريكا را دارد. اين كشور مانند يك كارخانه پهناور و شناوري مي‌باشد كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و به صورت محصولات پيشرفته صادر مي‌كند.

مثال بعدي سوئيس است.

كشوري كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نمي‌آيد اما بهترين شكلات‌هاي جهان را توليد و صادر مي‌كند. در سرزمين كوچك و سرد سوئيس كه تنها در چهار ماه سال مي‌توان كشاورزي و دامداري انجام داد، بهترين لبنيات (پنير) دنيا توليد مي‌شود.

سوئيس كشوري است كه به امنيت، نظم و سختكوشي مشهور است و به همين خاطر به گاوصندوق دنيا مشهور شده‌است (بانك‌هاي سوئيس).

افراد تحصيل‌کرده‌اي كه از كشورهاي ثروتمند با همتايان خود در كشورهاي فقير برخورد دارند براي ما مشخص مي‌كنند كه سطح هوش و فهم نيز تفاوت قابل توجهي در اين ميان ندارد.

نژاد و رنگ پوست نيز مهم نيستند. زيرا مهاجراني كه در كشور خود برچسب تنبلي مي‌گيرند، در كشورهاي اروپايي به نيروهاي مولد و فعال تبديل مي‌شوند.

پس تفاوت در چيست؟

تفاوت در رفتارهایي است كه در طول سال‌ها فرهنگ و دانش نام گرفته است.

وقتي كه رفتارهاي مردم كشورهاي پيشرفته و ثروتمند را تحليل مي‌كنيم، متوجه مي‌شويم كه اكثريت غالب آنها از اصول زير در زندگي خود پيروي مي‌كنند:

.1اخلاق به عنوان اصل پايه

.2وحدت

.3مسئوليت پذيري

.4احترام به قانون و مقررات

.5احترام به حقوق شهروندان ديگر

.6عشق به كار

.7تحمل سختي‌ها به منظور سرمايه‌گذاري روي آينده

.8ميل به ارائه كارهاي برتر و فوق‌العاده

.9نظم‌پذيري

اما در كشورهاي فقير تنها عده قليلي از مردم از اين اصول پيروي مي‌كنند.

در کشور ما کسی که زیاد کار کند تراکتور نامیده می شود

کسی که به قوانین احترام بگذارد بچه مثبت است

کسی که اخلاقیات را رعایت کند برچسب پاستوریزه خواهد گرفت

کسانی که حقوق دیگران را زیر پا می گذارند و افراد قالتاق، آدمهای زرنگ خوانده می شوند

انسانهای منظم افراد خشک وبیحال هستند

همه به دنبال یک شبه رفتن ره صد ساله

و.........

بیایید از خودمان شروع کنیم و از همین لحظه

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

وسعت درک

كودكي كه لنگه كفشش را امواج از او گرفته بود ، روي ساحل نوشت :

" دريا دزد است "

مردي كه از دريا ماهي گرفته بود ، روي ساحل نوشت :

"دريا سخاوتمندترين سفره ي هستي است "

موج دريا آمد و جملات را با خود محو كرد و اين پيام را به جا گذاشت :

" برداشت ديگران در مورد خود را در وسعت خويش حل كنيم "

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،

می خواهم بدانم،

دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای

خوشبختی خودت دعا کنی؟

سهراب سپهري

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

كوك كن ساعتِ خویش !

اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر

دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

كوك كن ساعتِ خویش !

كه مـؤذّن، شبِ پیـش

دسته گل داده به آب

و در آغوش سحر رفته به خواب

كوك كن ساعتِ خویش !

شاطری نیست در این شهرِ بزرگ

كه سحر برخیزد

شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین

دیر برمی خیزند

كوك كن ساعتِ خویش !

كه سحرگاه كسی

بقچه در زیر بغل،

راهیِ حمّامی نیست

كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی

كوك كن ساعتِ خویش !

رفتگر مُرده و این كوچه دگر

خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

كوك كن ساعتِ خویش !

ماكیان ها همه مستِ خوابند

شهر هم . . .

خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند

كوك كن ساعتِ خویش !

كه در این شهر، دگر مستی نیست

كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از میكده برمی گردد

از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی

كوك كن ساعتِ خویش !

اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر

و در این شهر سحرخیزی نیست

و سـحر نـزدیک است .....

کیوان هاشمی

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

پـَـَــــ نــَــــ پـَـَـــــ

پشه نشسته رو پام داره خونمو می خوره , دستم رو بردم بالا بزنمش یهو داداشم میگه اااا می خوای بکشیش؟! پَـــ نَ پـَـَـ خونش رو خورده می خوام بزنم پشتش آروغ بزنه ببرم بخوابونمش !!

اسپری سوسک کش زدم به سوسکه، سوسکه افتاده به پشت دست و پا میزنه...هم خونه ایم اومده میگه داره جون میده..؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ قیافه تورو دیده از خنده ریسه رفته

دیشب با دوستم داشتیم حکم بازی میکردیم ... بی بی انداختم ...

میگه بی بی بازی کردی؟

پَـــ نَ پَـــ انداختم وسط یه شوهر خوب واسش گیر بیاریم

گزارش گر صدا و سیما در حال تهیه گزارش از وضعت کار و اشتغال جوانان...

سلام شمااز وضعیت کاری جوانان راضی هستین؟؟

بله...

-خودتون کجا کار می‌کنید؟؟

...- تو گاوداری..!!!

- کارگر هستین؟؟؟

- پَـــ نَ پَـــ...گـاویم...لباس کارگر پوشیدیم میخوایم از بیمه بیکاری استفاده کنیم

(منو داداشم دو قلوییم)در حال قدم زدن بودیم داداشم چند متر جلوتر از من راه میرفت یارو اول داداشمو دید اومد جلوتر منو دید, رنگش پرید برگشت گفت دو قلویید گفتم:پـَـــ نَ پـَـــ اجسام از آنچه در آينه مي بينيد به شما نزديك تر است

رفتم پمپ بنزین به یارو میگم ۴۰ تا بزن

میگه ۴۰ لیتر؟

پَـــ نَ پَــــ ۴۰ تا قاشق چای خوری

به دوستم میگم فهمیدی مریم جدا شد؟؟؟ میگه از شوهرش؟؟؟؟؟ پَـــ نَ پَــــ چسبیده بود کف ماهیتابه کفگیر زدم جدا شد

از دل درد دارم میمیرمو جلوی دستشویی دارم پیچ و تاب میخورم .

بعد 2 ساعت یارو اومده بیرون میگه دستشویی داری ؟؟

میگم پَـــ نَ پَـــ دیدم فضای مناسب و دلبازیه اومدم موج مکزیکی تمرین میکنم.

ايستك خريدم ، در باز كن رو دادم به دوستم ، ميگه : با اين بازش كنم ؟!!!

ميگم پَــــ نَ پَــــ !!! روش راست كليك كن ! اوپن ويت رو بزن ! با اينترنت اكسپلور بازش كن !!

همچين نگام ميكنه ميگه : كاش وي پي ان داشتم ! چون اگه الكل داشته باشه فيلتره !!!

به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟

پـَـَـ نَ پـَـَــــ تو نگهشدار من نردبون و میچرخونم!

دوستم در یخچالو باز کرده,دیده هیچی توش نیس,میپرسه:واقعا خالیه!؟

میگم پَــ نَ پَـــ هیدنشون کردیم که غریبه ها نبیننشون !!

میگن کریستف کلمب وقتی رسید به امریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یه سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟

سرخ پوسته گفت پَـــ نَ پَـــ ژاپونه ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم!

دارم رو تردمیل عینه خر میدووم یارو مبگه اینجوری میدویی لاغر کنی؟؟میگم پـَــ نَ پـَـــ دارم واسه نقش آفرینی تو سری جدید میگ میگ آماده میشم...!!

پایان نامم تموم شده زنگ زدم به استاد میگه میخوای دفاع کنی؟پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام حمله کنم

آنتی پـَـَـ نــ پـَـَــــ :

حموم بودم، مامانم می زنه به در می گم بـــله ؟ می گه حمومی ؟ می گم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اینجا لندنه، صدای منو از رادیو بی بی سی می شنوی.

میگه : در زدم بگم مهمونها اومدن دختراشون هم رفتن تو اتاقت داران با کامپیوترت کار میکنند ، لباس و حوله ات رو هم از پشت در برمیدارم که امشب رو لندن بمونی تا فهم درست جواب دادن رو یاد بگیری، آها

یه چیز دیگه احتمالا آبگرمکن رو هم خاموش میکنم

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

لذت زندگی

دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند.

یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟

میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند. گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری.

میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی.

در همین حال هزار پایی از کنار آنها میگذشت.

میمون دوم با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟

هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام.

میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی میخواهد.

هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد:

خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم، ...

هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند.

ولی هرچه بیشتر سعی میکرد، ناموفقتر بود. پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند.

با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردید. آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت.

میمون دوم به اولی گفت: میبینی! وقتی سعی میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود.

پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پست در این تاپیک...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

 اشتراک گذاری


×
  • اضافه کردن...