رفتن به مطلب

از مهمون متنفرم!!خسته شدم -_-


☕Coffee Addicted
 اشتراک گذاری

Recommended Posts

من سر یکاری چند وقتیه مجبورم برم طرفای خونه برادرم ، برادرم و برادرزاده هام کلی اصرار می کنن برم خونشون اما نمی رم . نهایت از 5 باری  که طرف اونا میرم یه بار میرم دوساعت میشنم سریع برمیگردم و سعی می کنم زمان ناهار یا شام نباشه . چون خودم با 10 تومن یه غذای حاضری می خرم حالا اونا کلی مجبورن بخاطر من تدارک ببینن که انصاف نیست . اونم برای اینکه این همه اصرار می کنن بی احترامی نباشه می رم وگرنه فقط به همون دید و بازدید با پدر و مادرم اکتفا می کردم . به نظرم آدم چتر جایی بشه احترامش رو از دست میده . آدم باید بی شخصیت باشه که به فکر احترام خودش نباشه . اینکه چتر جایی نمیشم شاید دوست دارن برم خونشون و مطمئنم دو سه بار تعارف زدن برم ، دفعه دیگه همون تعارف رو هم نمی زنن . خونه محل استراحت و آرامش خانواده هست کسی حق نداره صرفا بر اساس خودخواهی خودش این آرامش رو بر هم بزنه . حقیقتش پدرم آدم شدیدا رکی هست احساس کنه کسی می خواد سواستفاده کنه سریع جولش رو می گیره و خوشبختانه تا الان چندبار خواستن سو استفاده کنن و ما رو تو رودربایستی بذارن که سریع پدرم جلوش رو گرفت حقیقتش نباید رو داد و بعضی وقتا ناراحتی موقتی که پیش میاد بهتر از عذاب چندساله هستش.

شمارو درک می کنم و امیدوارم مشکلتون حل شه .

ویرایش شده توسط saeed110
لینک به دیدگاه
Share on other sites

در 3 ساعت قبل، EHSANRF گفته است :

حالا یه مورد برای ما که هر سال چندین بار اتفاق میفته ( شاید ماهی یکی دوبار )!!!

ما خوزستانیم، اینجا هم که میدونین جهنمه!

عید میشه میخوایم بریم مسافرتی چیزی و سر بزنیم خونه آشناهایی که شمال یا تهرانن، اونا پیشدستی میکنن میان به بهانه های مختلف و از 25 اسفند تا 15 فروردین رو هوار میشن سرمون! خونه ی ما هم نقش پایگاه رو داره، طی روز باید ببریشون بیرون ( از 10 11 صبح تا 6 عصر ) بعد دوباره همینطور تا روز بعد ... ( البته نه که هر خانواده عیدو کامل بمونه! ولی قشنگ خودشون هماهنگ میکنن که با هم تو ترافیک خونه مون گیر نکنن یا حداقل 2 خانواده باهم بیان...

تابستون بخوای بری جایی و از جهنم فرار کنی باز هم همینطور به بهانه رفتن به شهرای جنوبی و ... میان گذری مثلا از اینجا رد میشن و باز قصه همین قصه، برای رفتشون فرضا به کیش یا شیراز یا آبادان و گناوه ده پونزده روز اتراق میکنن میرن خرید و کیف و حال و دوباره برای برگشت همینطور...

بعد خدا اون روز رو نیاره که بخوای شما با خانواده بری فقط و فقط 2 روز خونه اونا، چه تهرون چه شمال یعنی یه کارهایی میکنن که از انسان بودن خودت پیشمون میشی، میگی ای بشکنه این دست که شور شده!

شمال که نگو در حد یه سلام علیک میری میبینی دیگه ( چون بد برخورد میکنن ) تهران هم که اصلا انگار ارث پدرشون رو خوردی اگه یکی دو روز بمونی

ولی برای اومدن به هتل خونه ی ما قشنگ انگار وظیفه مونه، خیلی راحت میان ویزای بلند مدت میگیرن و زندگی شون رو میکنن

و کلا حق زندگی از ما گرفته میشه

اونم به بهانه اینکه تهران و شمال دود و دمه و گرونی بیداد میکنه!!! درصورتی که اینجا خیلی بدتره

 

( این مواردی که گفتم نسبت به جنوبی ها و شمالی ها و تهرانی های کل کشور نیست! مربوط به آشنایان عشقی بنده هست )

خوب شما هم محل نزار. جوری برخورد کن که دیگه نیان. زنگ که میزنن میگن داریم میایم شما هم بگید ما خودمون داریم میریم سفر خونه نیستیم نیاید. بینم یکیشون میاد:))))

لینک به دیدگاه
Share on other sites

در در 1395/08/28, 16:08:27، engmrmz گفته است :

چرا نمیشه؟ اصلا زدن بچه مهمون اوجب واجباته...اونم تو این دوره که اکثر بچه ها لوس و بی ادبن... بعدم بغلش میکنی میبریش بیرون میگی خورد زمین داره گریه میکنه :))

راه درستش اینه بری بیرون بزنیش بگی صدات دراد محکم تر میزنم

امتحان کردم جواب داد

تازه وقتیم از خونت برن بهشون بگه دیگ نمیان خونت 1تیر 2 نشون میشه

لینک به دیدگاه
Share on other sites

خدارو شکر من چند سالیه مستقل شدم راحت شدم از این داستانا :D

من بخاطر یه سری مشکلات خانوادگی از 6 7 سالگی خونه مادربزرگم بودم. البته خونه نباید بگم باید بگم کاروانسرا :S

ما تهران بودیم و کل فامیلامون سمت تبریز و اردبیل و  اونورا... من خودم خاطرمه تو تمام اون سالها ما یک بار رفتیم سمت  داهاتمون اونم چون مادر مادر بزرگم فوت کرده بود. فقط یک شب موندیم و صبح زود برگشتیم.

اما اینقدر فامیلای خوبی داریم کل طایفه از اونجا اومدن تهران به ما تسلیت گفتن O.o یه هفته هم موندن بعد رفتن :o

کلا ماهی اون خونه شاید 3 روز خالی بود! بقیه ش مهمونا ( که حبیب خدا هستن ) بودن.

حتی مورد داشتیم یه بار بی هوا اومدن اونجا مادر بزرگم پرسید چی شد اومدید؟ گفتن از اردبیل میخواستیم بریم تبریز گفتیم یه سرم بیایم تهران :o:o

تصورش سخته؟ اشکال نداره تصویریش میشه این :

Famil.gif

حتی یه بار از دست خور و پف شوهر خالم رفتم شب تو ماشین خوابیدم!

 

اما از وقتی مستقل شدم دیگه این خبرا نیست.

ولی یه سری خوبی هایی هم داشت. همین که آدم ببینه تو این دنیا تنها نیست و یه خانواده داره خیلی خوبه.

اونایی که تنها زندگی کردن میدونن چی میگم.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

قبلا این رفت و آمدها خیلی رواج داشت و عموما کسی اذیت نمی شد

نمی دونم چی شده که مردم اصلا حوصله هم دیگه رو ندارن، حتی واسه یه ساعت

البته خودمم همین طوریم، الان 4 ساله با کل فامیل قطع رابطه مطلق کردم، اصلا انقدر خوب شده که می گم کاش زودتر این کارو می کردم !

الان خودم تعجب می کنم که قبلا چطور رفت و آمدهای دو سه هفته ای داشتیم !

کلا دوره زمونه ی بدی شده، مردم همه بی اعصاب شدن. آرامش از مردم گرفته شده

این بی اعصابی انسانیت و  اخلاقیات، درک و شعور، مهر و محبت، روابط خانوادگی و خلاصه همه چیز رو نابود کرده

یعنی الان به 90% مشکلات و معضلات جامعه نگاه کنیم همه ریشه در بی اعصابی داره

اون 10% دیگه هم مشکلات اقتصادیه که خودش به بدترین شکل منجر به بی اعصابی می شه

لینک به دیدگاه
Share on other sites

گفتید بچه فامیل!توجه شما رو به دیدن این عکس جلب می نماییم

http://www.upload-photos.ir/viewer.php?file=77156868610866230506.jpg

یه ریز حرف که بماند گیر سه پیچ داده CODبازی کنه که اونم نمیتونه هی میگه بیا برام ردش کن وسط کار اینقدر حرف میزنه مغز می  خواد سوت بکشه

تا فردا هم هستندیشب که نتونستم تو اتاق خودم  بخوابم تا سه خوابم نبرد کارامم همش عقب مونده  یعنی گند زده شد به برنامه  ریزی هام

بعد میگن چرا ژاپن اینقدر پیشرفت میکنه و فلا بخاطر اینکه مردم منظمی  هستند همه چیزشون سر برنامه است نه هوا و هوس  خودشون!

لینک به دیدگاه
Share on other sites

در 20 ساعت قبل، Milad_Bm گفته است :

بلدم اونو ولی وقتی پسو میزنی کانکت نمیشه بعد میگن خودت یکاریش کردی که کانکت نشه. خدا رو شکر که خیلی کم میان.

وای فای رو Hide کن 

بعد بگو بخش وای فای مودم خراب شده  : | 

خیلی راحت 

کاریه که من انجام میدم 

لینک به دیدگاه
Share on other sites

ما هم  هر  از چند گاهی از این مدل مهمونا واسمون میان
 تا میرسن بچه هاشون میرن پای  کامپیوترم زیرو رو میکنن . خدایی اعصاب به هم می ریزه . منم نسبت به سیستمم حساسم  خوشم نمیاد غیر از خودم کسی پاش بشینه 

ولی خوب چه میشه کرد

این رودر وایسی خیلی بده .  شما  رو هم درک میکنم

لینک به دیدگاه
Share on other sites

سلام دوستان .چقد برام جالبه که اونایی که سر مردم خراب میشن حتی ی کامنت نداشتن!!!!!همه میگن مهمون میاد برامون!!!پس اینایی که مهمونی چند روزه میرن کجان!!!!اگه اینجوره که دیگه نباید مهمون بره برا کسی!!!!چون همه اینجا میزبانن!!!لطفا چتر بازا هم  بیان دلیل مهمونیهای چند روزه رو بگن 

خونه ماهم تا چنسال پیش کاروانسرا بود اما چو ن همه بزرگ شدن و بچه توخونه نداریم الان وضعیت بهتره و راضیم.شاید یکی از دلایلشم اینه که زیاد خونه کسی نمیریم وگرنه اونا هم میان

لینک به دیدگاه
Share on other sites

در 9 ساعت قبل، SaeedEminem2 گفته است :

به نظر من اگه ما کمتر بریم خونه اونا ، اونا هم کمتر میان ولی تعطیلات رو نمیشه کاری کرد جز این که بگی ما خونه نیستیم میخوایم بریم مسافرت نیاید.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

طوری زدم تو گوش پسر دایی م، که دیگه دایی مم بهم نگاه نمی کنه و از این کارم بسی خشنودم 

(داستان این بود داشتم برنامه نویس می کردم اومدیک مشت زد به مانیتور !!!!!!!!! خندید رفت 

همینجوری کخ می ریخت یک بار با مشت کوبند تو دلم !!!!!!! خنده همراه تمسخر

بعد من کاریش نداشتم بچه بود ، ولی دکمه پاور رایانع که زد ، انگارکه دکمه پاور بدن مو زده ؛ 4ساعت برنامه نویسی کرده بودم .ر.ی.د.ب.ه.ه.م.ش. همنجا دیگه شروع شد )

(ملاحضات : خانه ما مشهد ؛ خانه دای وفک فامیل تهران ، زبان برنامه نویسی plc ، سن پسر دایی : (10 سالشه) ، سن من 19)

از اون زمان هرموقع میان میرن هتل

من نیز به استارتر پیشنهاد می دهم

لینک به دیدگاه
Share on other sites

در 59 دقیقه قبل، sajad25 گفته است :

سلام دوستان .چقد برام جالبه که اونایی که سر مردم خراب میشن حتی ی کامنت نداشتن!!!!!همه میگن مهمون میاد برامون!!!پس اینایی که مهمونی چند روزه میرن کجان!!!!اگه اینجوره که دیگه نباید مهمون بره برا کسی!!!!چون همه اینجا میزبانن!!!لطفا چتر بازا هم  بیان دلیل مهمونیهای چند روزه رو بگن 

خونه ماهم تا چنسال پیش کاروانسرا بود اما چو ن همه بزرگ شدن و بچه توخونه نداریم الان وضعیت بهتره و راضیم.شاید یکی از دلایلشم اینه که زیاد خونه کسی نمیریم وگرنه اونا هم میان

اقا من خونه خاله م که میرم 20روز آنجا می مانم ......... (تقریبا هرسال تابستون)

صبحا با شوهر خاله ام میریم سرکار ، بعد از هم که میام با پسر خاله ام(27( میریم گیم نت بازی می کنیم (همراه دور دور ) هیچ کی هم ناراحت نمی شه ، باور کنید

لینک به دیدگاه
Share on other sites

قبلا این رفت و آمدها خیلی رواج داشت و عموما کسی اذیت نمی شد

نمی دونم چی شده که مردم اصلا حوصله هم دیگه رو ندارن، حتی واسه یه ساعت

البته خودمم همین طوریم، الان 4 ساله با کل فامیل قطع رابطه مطلق کردم، اصلا انقدر خوب شده که می گم کاش زودتر این کارو می کردم !

الان خودم تعجب می کنم که قبلا چطور رفت و آمدهای دو سه هفته ای داشتیم !

کلا دوره زمونه ی بدی شده، مردم همه بی اعصاب شدن. آرامش از مردم گرفته شده

این بی اعصابی انسانیت و  اخلاقیات، درک و شعور، مهر و محبت، روابط خانوادگی و خلاصه همه چیز رو نابود کرده

یعنی الان به 90% مشکلات و معضلات جامعه نگاه کنیم همه ریشه در بی اعصابی داره

اون 10% دیگه هم مشکلات اقتصادیه که خودش به بدترین شکل منجر به بی اعصابی می شه

۹۰ درصد ریشه همون ۹۰ درصد هم مشکلات اقتصادی هست

یه چیزی هست به اسم حریم خصوصی که متاسفانه اکثریت مردم نمیتونن درکش کنن

ایران در گذشته رسم و رسومات خیلی خوبی داشت اما متاسفانه با توجه به زمان پیشرفت نکرده و الان شده یک معضل

از اونجا که هنوز قشر قدیمی با افکار قدیمشون تصمیم میگیرند این مسئله شدیدتر هم میشه

منم شخصا یک نفر رو بیشتر از دو ساعت نمیتونم تحمل کنم و دلم میخواد یک ساعتی با خودم خلوت کنم و راحت باشم، هر وقت هم مهمون دارم همینکار رو براش میکنم و به یه بهونه ای نیم ساعتی بهش فضا میدم که راحت باشه

Sent from my iPhone using Tapatalk

لینک به دیدگاه
Share on other sites

در 11 ساعت قبل، Dark-_-Witcher گفته است :

گفتید بچه فامیل!توجه شما رو به دیدن این عکس جلب می نماییم

http://www.upload-photos.ir/viewer.php?file=77156868610866230506.jpg

یه ریز حرف که بماند گیر سه پیچ داده CODبازی کنه که اونم نمیتونه هی میگه بیا برام ردش کن وسط کار اینقدر حرف میزنه مغز می  خواد سوت بکشه

تا فردا هم هستن?دیشب که نتونستم تو اتاق خودم  بخوابم تا سه خوابم نبرد کارامم همش عقب مونده  یعنی گند زده شد به برنامه  ریزی هام

بعد میگن چرا ژاپن اینقدر پیشرفت میکنه و فلا بخاطر اینکه مردم منظمی  هستند همه چیزشون سر برنامه است نه هوا و هوس  خودشون!

ببرش دم در اتاق، یه جوری بزن پس کلش که تا وسط پذیرایی شیرجه بره...
البته ممکنه پدرتون مثل پدر من باشه (در همه حال شما رو مقصر بدونن) که اینجا راهش همون تو اتاق کتک زدنشه...
بهش بگید این دفعه بیای تو اتاق من، محکمتر میزنم...بعدم با یه لگد بندازیدش بیرون...

لینک به دیدگاه
Share on other sites

اقا این دوستان که ناراضی هستن از مهموناشون ادرس مهموناشون و بدن من بچه هارو بفرستم سرشون خراب بشن بهشون میگم که بگن از طرف فلانی اومدن راشون بدن xD

 

لینک به دیدگاه
Share on other sites

گرایشهای کودک آزارانه ی برخی دوستان جالب ه، مشکل همیشگی ما، تو سری می خوریم سر ضعیف تر از خودمان تلافی می کنیم. جسارت داشته باشید اگر فکر می کنید بهتون ظلم شده و خشونت لازم ه.عامل اصلی رو مجازات کنید.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

" حریم خصوصی ، حقوق افراد" این ها هست که روز به روز کم رنگ میشه

 

دیگه پای عابر بانکه شخص پشت سری برات موجودی میگره! و مبلغ پیشنهادی رو به اطلاعت میرسونه!!

دیگه تو نانوایی ها پمپ بنزین ها ،و...نوبتی رعایت نمیشه در واقع مبنای رعایت حقوق رابطه مستقیمی با با پهنای مشت و شانه و بلندی زبان و قد  دارد.

گران ترین قیمتی که برای رعایت نکردن دو مورد بالا پرداخت می کنیم ویا به دیگران تحمیل خواهیم کرد در حوزه" رانندگی" هست.بدون هیچ ترس ... عذر و بهانه ایی.

ویرایش شده توسط dmcmrk
لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

درود

دوست من سعی کنید شرایط خودتون رو عوض کنید چون شرایط خونتون عوض بشو نیست.

نوجوون که بودم هميشه با خودم میگفتم چه لزومی داره که یه عده اینقدر زود ازدواج می کنن و از خانواده جدا میشن ولی بعدها فهمیدم هزار یک دلیل  برای زود مستقل شدن وجود داره.(نه صرفا ازدواج)

در شرایط کنونی بهترین کار اینه که ویترینی هم که شده یه جارو اجاره کنید و در کنار کارتون خدماتی هم ارائه بدید تا هزینه هاتون رو جبران کنید. یه جای دنج چند متری تو یه محله کم رفت و آمد!!! هم اجاره اش پایین تره هم زیاد ملت پارازیت نمیان رو کار اصلیت.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

سلام دوستان عزیز حرف شما درسته مهمون اومدن سختی داره اما نمیشه دید بازدید کلا کنار گذاشت یه روزی هم شما جدا میشی و تنها

اونوقته که میگی چرا هیچ کس بهم سر نمیزنه در واقعیت مردم ما خسته شدن  از زندگی و دیگه حوصله تفریح چندانی ندارن و بیشترن میخوان تنها باشن اما تنهایی خوب نیست :ph34r::/

شما میگی بچه دارن و بچهاشون شلوغ میکنند اما مگه خود شما هم یه روزی بچه نبودین. خوب اونا تحمل کردن وقتی مهمونی خونشون میرفتی  پس حالا نوبت شماست

به قول یه کی از بستگانم که میگفت مهمونی رفتن خیلی خوبه اما مهمون دعوت کردن خیلی سخت:D

البته باید این رو هم قبول کرد که دردنیای فعلی دیگه امکان این نیست که کل خانواده چندین نفر یکجا برن خونه یکی چون هم مخارج دعوت تو این زمونه زیاده و هم پذیرایی کردن خیلی سخت پس بهتر خانوادها تک تک به دید بازدید هم برن  نه اینکه یک هفته یه جا اوطراق کنند

دوست عزیز اغاز کننده تاپیک مشخصه شما هم مثل منی.    تو این سن خوب منم زیاد از مهمونی خوشم نمیاد و میخوام بیشتر از زیرش در برم اما به نظرم وقتی ازدواج کنی وسنت کمی بالا بره نظرت عوض میشه چون برادر منم همین طور بود اما نظرش بعد ازدواج عوض شد  البته نه کاملا بیشتر مهمونی رفتن دوست داره تا دعوت کردن O.o:D:D

داشتن بستگان و دوستان  خیلی خوبه بهتره اونا رو حفظ کنید چون یه روزی بدردتون میخورن و  زمانی مشکل داشتین بهتون کمک میکنند

لینک به دیدگاه
Share on other sites

در 13 ساعت قبل، engmrmz گفته است :

ببرش دم در اتاق، یه جوری بزن پس کلش که تا وسط پذیرایی شیرجه بره...
البته ممکنه پدرتون مثل پدر من باشه (در همه حال شما رو مقصر بدونن) که اینجا راهش همون تو اتاق کتک زدنشه...
بهش بگید این دفعه بیای تو اتاق من، محکمتر میزنم...بعدم با یه لگد بندازیدش بیرون...

آخ آخ درد دلمو تازه کردی من که هروقت مهمون میاد دکمه on/off رو از مادر برد جدا می کنم بچه هم می یاد دو سه بار می زنه دکمه رو خسته می شه می ره بیرون از اتاق

لینک به دیدگاه
Share on other sites

در 47 دقیقه قبل، ابوالفضل.گنجی گفته است :

سلام دوستان عزیز حرف شما درسته مهمون اومدن سختی داره اما نمیشه دید بازدید کلا کنار گذاشت یه روزی هم شما جدا میشی و تنها

اونوقته که میگی چرا هیچ کس بهم سر نمیزنه در واقعیت مردم ما خسته شدن  از زندگی و دیگه حوصله تفریح چندانی ندارن و بیشترن میخوان تنها باشن اما تنهایی خوب نیست :ph34r::/

شما میگی بچه دارن و بچهاشون شلوغ میکنند اما مگه خود شما هم یه روزی بچه نبودین. خوب اونا تحمل کردن وقتی مهمونی خونشون میرفتی  پس حالا نوبت شماست

این به نظر  من توجیح،یادم نمیاد گله ای جایی رفته باشیم

مهمون های ما رفتن ولی خب بچه ی فوق فضول داشتن که رسما تا الان داشتم کارای سیستمم رو میرسیدم چون همه چیز رو بهم زده  بود خیلی هم  وراج بود!وراجیش معروف تو فامیل وگرنه ما  خودمون  سه تا نوه داریم که اصلا اینجوری نیستند؛یعنی یا باید بازی میکرد یا باید حرف میزد وسط درخواست بازی میکرد بعد مامانش میومد بهش گیر میداد خونه هم شلوغه اونجا نرو اینجا برو یکی روسری سرش یکی   نیست  اوعضاع معلوم نیست چجوریه تو  خونه  خودم زنداییم با کلی کار!وگرنه  اونا جز میلیاردر های این کشورند که  حقوق ماهی 6میلیون براشون چیزی  نیستو حاضر نیستند با همچین حقوقی کار کنند!!

اونوقت من بدبخت حقوقم نزدیک به یک تومنم نیست!به این نتیجه رسیدم چون ما هم سطح هم نیستیم روابط خوب پیش  نمیره مثلا یه آدم فقیر چه  حرفی با یه آدم پولدار داره که بزنه؟من نمیگم فقیرم می خوام موضوع روشن شه

در کل من در خور شخصیتم نیست اینجوری جایی برم چون خودم نمیتونم  تحمل کنم

لینک به دیدگاه
Share on other sites

در ۱ ساعت قبل، Dark-_-Witcher گفته است :

این به نظر  من توجیح،یادم نمیاد گله ای جایی رفته باشیم

مهمون های ما رفتن ولی خب بچه ی فوق فضول داشتن که رسما تا الان داشتم کارای سیستمم رو میرسیدم چون همه چیز رو بهم زده  بود خیلی هم  وراج بود!وراجیش معروف تو فامیل وگرنه ما  خودمون  سه تا نوه داریم که اصلا اینجوری نیستند؛یعنی یا باید بازی میکرد یا باید حرف میزد وسط درخواست بازی میکرد بعد مامانش میومد بهش گیر میداد خونه هم شلوغه اونجا نرو اینجا برو یکی روسری سرش یکی   نیست  اوعضاع معلوم نیست چجوریه تو  خونه  خودم زنداییم با کلی کار!وگرنه  اونا جز میلیاردر های این کشورند که  حقوق ماهی 6میلیون براشون چیزی  نیستو حاضر نیستند با همچین حقوقی کار کنند!!

اونوقت من بدبخت حقوقم نزدیک به یک تومنم نیست!به این نتیجه رسیدم چون ما هم سطح هم نیستیم روابط خوب پیش  نمیره مثلا یه آدم فقیر چه  حرفی با یه آدم پولدار داره که بزنه؟من نمیگم فقیرم می خوام موضوع روشن شه

در کل من در خور شخصیتم نیست اینجوری جایی برم چون خودم نمیتونم  تحمل کنم

داداش شما به این گله میکنی پس من چی بگم پدر مادرم همیشه هر سال تمام خانواده مونو از هر دو طرف دعوت میکردن که جمعیتشون به 80 نفر فکر کنم راحت میرسید اونوقت بچه های کوچیکشون فقط راحت 20 تایی بودن شما حساب کن 15 نفره میرفتن سراغ کامپیوترم برای بازی انقدر توی اتاقم صندلی میاوردن که وقتی داشتن فوتبال بازی میکردن بیشتر استادیومو میموند تا اتاقم .  عجیب اینجا بود که 7 نفری داشتن باهم جی تی ای بازی میکردن یکی موس گرفته بود یکی بوق میزد یکی راست و یک چپ و ... ازشون پرسیدم چجوری با هم بازی میکنید راحتین میگن تو به ما  کار نداشته باش  ما راحت باهم بازی میکنیم O.o

همیشه تو کامپیوترم هیچی بازی نمیزاشتم اما هر موقع میومدن همراه خودشون 10 تا بازی میاوردن روی کامپیوترم نصب میکردن خنده دار اینجاست که به جایی اینکه اول بیان تو حال به همه سلام کنند  همون اول میرفتن اتاق من سر کامپیوترم در کل سر این قضیه یه سیستم عوض کردم الان  دیگه وضعیت مالی و سختی دعوت کردن باعث شده دیگه پدرم همه رو یک جا دعوت نمیکنه اما هنوز گروه گروه دعوت میکنه که پسر عمه هام همیشه هستن میان سر کامپیوترم الان که کارت گرافیکمو فروختم هر بار میان میگن کارت گرافیک نخریدی جی تی ای بازی کنیم:|

ای بابا وضعیت مالی ما هم بهتر نیست من دانشجو هستم درامد ندارم پدرم هم همینجوری خرج خودشو با هزار مشکل در میاره اونوقت  کجا میتونه به من پول بده . من خودم  میرم کارگری کمی پول در میارم الان حتی پول ندارم سیستم ببندم دارم با یه سیستم زغالی کار میکنم:/

ویرایش شده توسط ابوالفضل.گنجی
لینک به دیدگاه
Share on other sites

در 2 ساعت قبل، ابوالفضل.گنجی گفته است :

داداش شما به این گله میکنی پس من چی بگم پدر مادرم همیشه هر سال تمام خانواده مونو از هر دو طرف دعوت میکردن که جمعیتشون به 80 نفر فکر کنم راحت میرسید اونوقت بچه های کوچیکشون فقط راحت 20 تایی بودن شما حساب کن 15 نفره میرفتن سراغ کامپیوترم برای بازی انقدر توی اتاقم صندلی میاوردن که وقتی داشتن فوتبال بازی میکردن بیشتر استادیومو میموند تا اتاقم .  عجیب اینجا بود که 7 نفری داشتن باهم جی تی ای بازی میکردن یکی موس گرفته بود یکی بوق میزد یکی راست و یک چپ و ... ازشون پرسیدم چجوری با هم بازی میکنید راحتین میگن تو به ما  کار نداشته باش  ما راحت باهم بازی میکنیم O.o

همیشه تو کامپیوترم هیچی بازی نمیزاشتم اما هر موقع میومدن همراه خودشون 10 تا بازی میاوردن روی کامپیوترم نصب میکردن خنده دار اینجاست که به جایی اینکه اول بیان تو حال به همه سلام کنند  همون اول میرفتن اتاق من سر کامپیوترم در کل سر این قضیه یه سیستم عوض کردم الان  دیگه وضعیت مالی و سختی دعوت کردن باعث شده دیگه پدرم همه رو یک جا دعوت نمیکنه اما هنوز گروه گروه دعوت میکنه که پسر عمه هام همیشه هستن میان سر کامپیوترم الان که کارت گرافیکمو فروختم هر بار میان میگن کارت گرافیک نخریدی جی تی ای بازی کنیم:|

ای بابا وضعیت مالی ما هم بهتر نیست من دانشجو هستم درامد ندارم پدرم هم همینجوری خرج خودشو با هزار مشکل در میاره اونوقت  کجا میتونه به من پول بده . من خودم  میرم کارگری کمی پول در میارم الان حتی پول ندارم سیستم ببندم دارم با یه سیستم زغالی کار میکنم:/

مشکل اینکه کلا خاندان  ما به غیر خودمون بقیه پولدارن و نمیتونند  درک بکنند واقعا نمیتونند درک بکنند،حالا مسئله پولش به نظر من مهم  نیست مسئله ی ارامشش مهمه الانم قدیم نیست 10نفری بری جایی قبلا خونه ها همشون بزرگ بود یا جمع میشدن خونه بزرگترا ما اصلا تو  خونمون  جا نبود بخوابیم راه   میرفتی صدای پاتو  همه میشنیدند این  فرهنگ مهمونی رفتن نیست

لینک به دیدگاه
Share on other sites

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پست در این تاپیک...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

 اشتراک گذاری

×
  • اضافه کردن...