رفتن به مطلب

مطالب جالب و طنز


AL! REZA
 اشتراک گذاری

Recommended Posts

قبل و بعد از ازدواج ( خیلی جالب )!!!!

قبل از ازدواج

مرد: آره، ديگه نمی‌‌تونم بيش از اين منتظر بمونم

زن: می‌‌خواهى من از پيشت برم؟

مرد: نه! فکرش را هم نکن

زن: منو دوست داری؟

مرد: البته!

زن: آيا تا حالا به من خيانت کردی؟

مرد: نه! چرا چنين سوالى می‌‌کنی؟

زن: منو مسافرت می‌‌بری؟

مرد: مرتب!

زن: آيا منو می‌‌زنی؟

مرد: به هيچوجه! من از اين آدما نيستم !

زن: می‌‌تونم بهت اعتماد کنم؟

.

.

.

: بعد از ازدواج

متن را اين دفعه از پائين به بالا بخوانيد !!!

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • 3 هفته بعد...
  • 4 هفته بعد...

با سلام

ارمان جان باز از این کارا بکن من علاقه وافری به داتسنانهای تکان دهنده دارم . مایکروسافتت خیلی عالی بود . ممنون

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • 3 هفته بعد...

مردي متوجه شد كه گوش همسرش سنگين شده و شنوائيش كم شده است. به نظرش رسيد كه همسرش بايد سمعك بگذارد ولي نميدانست اين موضوع را چگونه با او در ميان بگذارد. بدين خاطر، نزد دكتر خانوادگيشان رفت و مشكل را با او در ميان گذاشت.

دكتر گفت: «براي اين كه بتواني دقيقتر به من بگويي كه ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است آزمايش ساده اي وجود دارد. ابتدا در فاصله ٤ متري او بايست و با صداي معمولي مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد همين كار را در فاصله ٣ متري تكرار كن. بعد در ٢ متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب دهد. اين كار را انجام بده و جوابش را به من بگو.»

آن شب، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق تلويزيون نشسته بود. مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود ٤ متر است. بگذار امتحان كنم. سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد: «عزيزم شام چي داريم؟»

جوابي نشنيد. بعد بلند شد و يك متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسيد: «عزيزم شام چي داريم؟»

باز هم پاسخي نيامد. باز هم جلوتر رفت و از وسط هال كه تقريباً ٢ متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت: «عزيزم شام چي داريم؟»

باز هم جوابي نشنيد . باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسيد. سوالش راتكرار كرد و باز هم جوابي نيامد.

اين بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: «عزيزم شام چي داريم؟»

زنش گفت: «مگه كري؟ براي پنجمين بار ميگم: خوراك مرغ !!!»

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • 2 هفته بعد...

مرد جواني در آرزوي ازدواج با دختر کشاورزي بود. به نزد کشاورز رفت تا از او اجازه بگيرد. کشاورز گفت: پسر جان، برو در آن قطعه زمين بايست. من سه گاو نر را يک به يک آزاد ميکنم، اگر توانستي دُم یکی از اين سه گاو رو بگيري، ميتواني با دخترم ازدواج کني.

مرد جوان در مرتع، به انتظار اولين گاو ايستاد. در طويله باز شد و بزرگترين و خشمگين‌ترين گاوي که تا حالا ديده بود به بيرون دويد. فکر کرد گاوهاي بعدي، گزينه بهتري خواهند بود، پس به کناري دويد تا گاو از مرتع بگذرد و از در پشتي خارج شود.

دوباره در طويله باز شد. باورنکردني بود! در تمام عمر چيزي به اين بزرگي و درندگي نديده بود. گاو با سُم به زمين ميکوبيد و خرخر ميکرد. جوان بار دیگر با خود فکر کرد گاو بعدي هر چيزي هم که باشد، از اين بهتر خواهد بود. به سمت حصارها دويد و گذاشت گاو دوم نیز از مرتع عبور کند. براي بار سوم در طويله باز شد. لبخند بر لبان مرد جوان ظاهر شد. اين ضعيف ترين، کوچک ترين و لاغرترين گاوي بود که تو عمرش ديده بود. اين گاو، براي مرد جوان بود! در حالي که گاو نزديک ميشد، در جاي مناسب قرار گرفت و درست به موقع بر روي گاو پريد. دستش رو دراز کرد... اما گاو دم نداشت..!

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • 2 هفته بعد...
  • 3 هفته بعد...

شمع نیمه سوخته. ....مادر

ساعت 3 شب بود كه صداي تلفن , پسري را از خواب بيدار كرد...پشت خط مادرش بود..... پسر با عصبانيت گفت: چرا اين وقت شب مرا از خواب بيدار كردي؟؟؟؟؟؟ مادر گفت:25 سال قبل در همين موقع شب تو مرا از خواب بيدار كردي..... فقط خواستم بگويم تولدت مبارك پسرم..... پسر از اينكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح خوابش نبرد.....صبح سراغ مادرش رفت.....وقتي داخل خانه شد مادرش را پشت ميز تلفن با شمع نيمه سوخته يافت..... ولي مادر ديگر در اين دنيا نبود.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

1 شاخه گل.....

2zs1nv7.jpg

مردي مقابل گل فروشي ايستاده بود و مي خواست دسته گلي براي مادرش که در شهر ديگري بود سفارش دهد تا برايش پست شود.

وقتي از گل فروشـي خارج شد، دختري را ديد که روي جـدول خيابان نشستـه بود و هق هق گريـه مي کرد. مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد: دختر خوب، چرا گريه مي کني؟

دختر در حالي که گريه مي کرد، گفت: مي خواستم براي مادرم يک شاخه گل رز بخرم ولي فقط 75 سنت دارم در حالي که گل رز 2 دلار مي شود. مرد لبخندي زد و گفت: با من بيا، من براي تو يک شاخه گل رز قشنگ مي خرم.

وقتي از گل فروشي خارج مي شدند، مرد به دختر گفت: "مادرت کجاست؟ مي خواهي تو را برسانم؟ دختر دست مرد را گرفت و گفت: آنجا و به قبرستان آن طرف خيابان اشاره کرد.

مرد او را به قبرستان برد و دختر روي يک قبر تازه نشست و گل را آنجا گذاشت.

مرد دلش گرفت، طاقت نياورد، به گل فروشي برگشت، دسته گل را گرفت و 200 مايل رانندگي کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

ژاپن: به شدت مطالعه مي کند و براي تفريح ربات مي سازد!

مصر: درس مي خواند و هر از گاهي بر عليه حسني مبارک، در و پنجره دانشگاهش را مي شکند!

هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلي مي شود و همزمان برادر دوقولويش که سالها گم شده بود را پيدا مي کند. سپس ماجراهاي عاشقانه واکشني(action) پيش مي آيد و سرانجام آندو با هم عروسي مي کنند و همه چيز به خوبي و خوشي تمام مي شود!

عراق: مدام به تير ها و خمپاره هاي تروريست ها جاخالي مي دهد ودر صورت زنده ماندن درس مي خواند!

چين: درس مي خواند و در اوقات فراغت مشابه يک مارک معروف خارجي را مي سازد و با يک دهم قيمت جنس اصلي مي فروشد!

اسرائيل: بيشتر واحدهايي که او پاس کرده، عملي است او دوره کامل آموزشهاي رزمي و کماندويي را گذرانده! مادرزادي اقتصاد دان به دنيا مي آيد!

گينه بي صاحاب!: او منتظر است تا اولين دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبيله اي درس بخواند!

کوبا: او چه دلش بخواهد يا نخواهد يک کمونيست است و بايد باسواد باشد و همينطور بايد براي طول عمر فيدل کاسترو و جزجگر گرفتن جميع روساي جمهوري امريکا دعا کند!

پاکستان: او بشدت درس مي خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضويت القاعده يا گروه طالبان در بيايد!

اوگاندا: درس مي خواند و در اوقات بيکاري بين کلاس؛ چند نفر از قبيله توتسي را مي کشد!

انگليس: نسل دانشجوي انگليسي در حال انقراض است و احتمالا تا پايان دوره کواترناري!! منقرض مي شود ولي آخرين بازماندگان اين موجودات هم درس مي خوانند!

ايران: عاشق تخم مرغ است! سرکلاس عمومي چرت مي زند و سر کلاس اختصاصي جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت «خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید! او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! (فهمیدین به منم بگین) او چت می کند! خیابان متر می کند، ودر یک کلام عشق و حال می کند! همه کار می کند جز اینکه درس بخواند نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراض است! از من می شنوین بی خیال دانشگاه بشین بهتره (تفریحات بهتر و کم دردسرتر هست)خود دانید.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • 2 ماه بعد...

0wr4c53hfpiuqac58857.jpg

براي اينکه تشخيص دهيد کارمندان جديد را بهتر است در کدام بخش به کار بگماريد، مي توانيد به ترتيب زير عمل کنيد:

400 عدد آجر در اتاقي بگذاريد و کارمندان جديد را به آن اتاق هدايت نماييد. آنها را ترک کنيد و بعد از 6 ساعت بازگرديد. سپس موقعيت ها را تجزيه و تحليل کنيد:

اگر دارند آجرها را مي شمرند، آنها را در بخش حسابداري بگذاريد.

اگر از نو (براي بار دوم) دارند آجرها را مي شمرند، آنها را در بخش مميزي بگذاريد.

اگر همه اتاق را با آجرها آشفته کرده اند، آنها را در بخش مهندسي بگذاريد.

اگر آجرها را به طرزي فوق العاده مرتب کرده اند، آنها را در بخش برنامه ريزي بگذاريد.

اگر آجرها را به يکديگر پرتاب مي کنند، آنها را در بخش اداري بگذاريد.

اگر در حال چرت زدن هستند، آنها را در بخش حراست بگذاريد.

اگر آجرها را تکه تکه کرده اند، آنها را در قسمت فناوري اطلاعات بگذاريد.

اگر بيکار نشسته اند، آنها را در قسمت نيروي انساني بگذاريد.

اگر سعي مي کنند آجرها ترکيب هاي مختلفي داشته باشند و مدام جستجوي بيشتري مي کنند و هنوز يک آجر هم تکان نداده اند، آنها را در قسمت حقوق و دستمزد بگذاريد.

اگر اتاق را ترک کرده اند، آنها را در قسمت بازاريابي بگذاريد .

اگر به بيرون پنچره خيره شده اند، آنها را در قسمت برنامه ريزي استراتژيک بگذاريد.

اگر بدون هيچ نشانه اي از تکان خوردن آجرها با يکديگر در حال حرف زدن هستند، به آنها تبريک بگوييد و آنها را در قسمت مديريت قرار دهيد.

جايگاه شما در شرکت کجاست؟

به نقل از میعادگاه

لینک به دیدگاه
Share on other sites

CENTER]IMG]http://i33.tinypic.com/9hrtwp.jpg[/img]

2v0z86u.jpg

1223743051026.jpg

1223743051345.jpg

1223743051936312.jpg

«تصوير ناخوشايند». عربستان سعودي. يک کارگزار بورس از صفحه نمايشگر شاهد کاهش ارزش سهام‌ است.

16.jpg

زندگي در روستا

18.jpg

4lfspi.jpg

[/center]

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • 2 هفته بعد...

از طرف خدا....

امروز صبح که از خواب بيدار شدي،نگاهت مي کردم؛و اميدوار بودم که با من حرف بزني،حتي براي چند کلمه،نظرم را بپرسي يا براي اتفاق خوبي که ديروز در زندگي ات افتاد،از من تشکر کني.اما متوجه شدم که خيلي مشغولي،مشغول انتخاب لباسي که مي خواستي بپوشي.وقتي داشتي اين طرف و آن طرف مي دويدي تا حاضر شوي فکر مي کردم چند دقيقه اي وقت داري که بايستي و به من بگويي:سلام؛اما تو خيلي مشغول بودي.يک بار مجبور شدي منتظر بشوي و براي مدت يک ربع کاري نداشتي جز آنکه روي يک صندلي بنشيني. بعد ديدمت که از جا پريدي.خيال کردم مي خواهي با من صحبت کني؛اما به طرف تلفن دويدي و در عوض به دوستت تلفن کردي تا از آخرين شايعات با خبر شوي. تمام روز با صبوري منتظر بودم.با اونهمه کارهاي مختلف گمان مي کنم که اصلاً وقت نداشتي با من حرف بزني.متوجه شدم قبل از نهار هي دور و برت را نگاه مي کني،شايد چون خجالت مي کشيدي که با من حرف بزني،سرت را به سوي من خم نکردي. تو به خانه رفتي و به نظر مي رسيد که هنوز خيلي کارها براي انجام دادن داري.بعد از انجام دادن چند کار،تلويزيون را روشن کردي.نمي دانم تلويزيون را دوست داري يا نه؟ در آن چيزهاي زيادي نشان مي دهند و تو هر روز مدت زيادي از روزت را جلوي آن مي گذراني؛ در حالي که درباره هيچ چيز فکر نمي کني و فقط از برنامه هايش لذت مي بري...باز هم صبورانه انتظارت را کشيدم و تو در حالي که تلويزيون را نگاه مي کردي،شام خوردي؛ و باز هم با من صحبت نکردي. موقع خواب...،فکر مي کنم خيلي خسته بودي. بعد از آن که به اعضاي خوانواده ات شب به خير گفتي ، به رختخواب رفتي و فوراً به خواب رفتي.اشکالي ندارد.احتمالاً متوجه نشدي که من هميشه در کنارت و براي کمک به تو آماده ام. من صبورم،بيش از آنچه تو فکرش را مي کني.حتي دلم مي خواهد يادت بدهم که تو چطور با ديگران صبور باشي.من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.منتظر يک سر تکان دادن،دعا،فکر،يا گوشه اي از قلبت که متشکر باشد. خيلي سخت است که يک مکالمه يک طرفه داشته باشي.خوب،من باز هم منت ظرت هستم؛سراسر پر از عشق تو...به اميد آنکه شايد امروز کمي هم به من وقت بدهي.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

نیمرو درست کردن دخترها و پسرها :D

دخترها:

1- توي ماهيتابه روغن ميريزن

2- اجاق گاز زير ماهيتابه رو روشن ميکنن

3- تخم مرغها رو ميشکنن و همراه نمک توي ماهيتابه ميريزن

4- چند دقيقه بعد نيمروي آماده رو نوش جان ميکنن

پسرها:

1- توي کابينتهاي بالايي آشپزخونه دنبال ماهيتابه ميگردن

2- توي کابينتهاي پاييني دنبال ماهيتابه ميگردن و بالاخره پيداش ميکنن

3- ماهيتابه رو روي اجاق گاز ميذارن

4- توي ماهيتابه روغن ميريزن

5- توي يخچال دنبال تخم مرغ ميگردن

6- يه دونه تخم مرغ پيدا ميکنن

7- چند تا فحش ميدن

8- دنبال کبريت ميگردن

9- با فندک اجاق گاز رو روشن ميکنن و بوي سرکه همراه دود، آشپزخونه رو بر ميداره

10- ماهيتابه رو ميشورن (بگو چرا روغنش بوي ترشي ميداد!)

11- ماهيتابه رو روي اجاق گاز ميذارن و اينبار توش روغن واقعي ميريزن

12- تخم مرغي که از روي کابينت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک ميکنن

13- چند تا فحش ميدن و لباس ميپوشن

14- ميرن سراغ بقالي سر کوچه و 20 تا تخم مرغ ميخرن و برميگردن

15- تلويزيون رو روشن ميکنن و صداش رو بلند ميکنن

16- روغن سوخته رو ميريزن توي سطل و دوباره روغن توي ماهيتابه ميريزن

17- تخم مرغها رو ميشکنن و توي ماهيتابه ميريزن

18- دنبال نمکدون ميگردن

19- نمکدون خالي رو پيدا ميکنن و چند تا فحش ميدن

20- دنبال کيسه ي نمک ميگردن و بالاخره پيداش ميکنن

21- نمکدون رو پر از نمک ميکنن

22- صداي گزارشگر فوتبال رو ميشنون و ميدون جلوي تلويزيون

23- نمکدون رو روي ميز ميذارن و محو تماشاي فوتبال ميشن

24- بوي سوختگي رو استشمام ميکنن و ميدون توي آشپزخونه

25- چند تا فحش ميدن و تخم مرغهاي سوخته رو توي سطل ميريزن

26- توي ماهيتابه روغن و تخم مرغ ميريزن

27- با چنگال فلزي تخم مرغها رو هم ميزنن

28- صداي گـــــــــــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال ميشنون و ميدون جلوي تلويزيون

29- سريع برميگردن توي آشپزخونه

30- تخم مرغهايي که با ذرات تفلون کنده شده و توسط چنگال مخلوط شده رو توي سطل ميريزن

31- ماهيتابه رو ميندازن توي سينک

32- دنبال ظرفهاي مسي ميگردن

33- قابلمه ي مسي رو روي اجاق گاز ميذارن و توش روغن و تخم مرغ ميريزن

34- چند دقيقه به تخم مرغها زل ميزنن

35- ياد نمک ميفتن و ميرن نمکدون رو از کنار تلويزيون برميدارن

36- چند ثانيه فوتبال تماشا ميکنن

37- ياد غذا ميفتن و ميدون توي آشپزخونه

38- روي باقيمانده ي تخم مرغي که کف آشپزخونه پهن شده بود ليز ميخورن

39- چند تا فحش ميدن و بلند ميشن

40- نمکدون شکسته رو توي سطل ميندازن

41- قابلمه رو برميدارن و بلافاصله ولش ميکنن

42- چند تا فحش ميدن و انگشتهاشون که سوخته رو زير آب ميگيرن

43- با يه پارچه ي تنظيف قابلمه رو برميدارن

44- پارچه رو که توسط شعله آتيش گرفته زير پاشون خاموش ميکنن

45- نيمروي آماده رو جلوي تلويزيون ميخورن و چند تا فحش ميدن

لینک به دیدگاه
Share on other sites

رضا جان لطف زیادت نسبت به اقایان جایی بس تشکر داره . واقعا اینها رو راست گفتید =d>

لینک به دیدگاه
Share on other sites

با سلام

حالا اگر برعکس میگفتی درست بود .

آخه دخترها میتونن اصلا غذا درست کنن :D :D :Dsmile.gif^' /> ، والا بهترین آشپزهای جهان مرد هستن :cool: =D> حالا چرا فکر میکنن که خانومها آشپزی خوبی دارن نمیدونم :mad: البته من تا قبل از دانشجویی شاید این نظر رو 1 درصد قبول داشتم :eek: ولی بعد از دانشجویی که یه دوسالی خودم غذا درست کردم :cool: دیگه به کل غذای هیچ خانومی رو قبول ندارم :eek: . در ضمن همه مردها مطمئنا تخم مرغ رو به بهترین شکل ممکن درست میکنن =D> و البته باید خدا رو شاکر بود به خاطر آفریدن مرغ و ... [-O<

لینک به دیدگاه
Share on other sites

با سلام

حالا اگر برعکس میگفتی درست بود .

آخه دخترها میتونن اصلا غذا درست کنن :cool: :D :Dsmile.gif^' /> ، والا بهترین آشپزهای جهان مرد هستن :cool: =D> حالا چرا فکر میکنن که خانومها آشپزی خوبی دارن نمیدونم :eek: البته من تا قبل از دانشجویی شاید این نظر رو 1 درصد قبول داشتم :eek: ولی بعد از دانشجویی که یه دوسالی خودم غذا درست کردم :mad: دیگه به کل غذای هیچ خانومی رو قبول ندارم :eek: . در ضمن همه مردها مطمئنا تخم مرغ رو به بهترین شکل ممکن درست میکنن =D> و البته باید خدا رو شاکر بود به خاطر آفریدن مرغ و ... [-O

علیرضا جان من حرفهاتو قبول دارم . من این رو بگم که مردها بهترین غذایی که میتونن درست کنن همین نیمرو هستش که با بهترین روش ممکن اون رو طبخ میکنن . که خانمها فکر نمیکنم هیچ وقت این نیمرو رو حداقل ار مردها بهتر درست کنن :D

لینک به دیدگاه
Share on other sites

رضا جان لطف زیادت نسبت به اقایان جایی بس تشکر داره . واقعا اینها رو راست گفتید =d>
علیرضا جان من حرفهاتو قبول دارم . من این رو بگم که مردها بهترین غذایی که میتونن درست کنن همین نیمرو هستش که با بهترین روش ممکن اون رو طبخ میکنن . که خانمها فکر نمیکنم هیچ وقت این نیمرو رو حداقل ار مردها بهتر درست کنن

بحث بحث بر انگیز

باز هم میگم

بهترین آشپزهای جهان مرد هستن

مردها بهترین غذایی که میتونن درست کنن همین نیمرو هستش

این یکی از هنرهای آشپزی مردها به حساب میاد

آخه سعید جان ....:D

مردی گفتن :D

... گفتن ......

سعید جان یعنی شما اینها رو قبول داری :D

در کارهای زیبایی و هنر هم که بازم مردها بهترین هستن =D>

در علم هم مردها بهترین هستن =D>

فکر نکنم چیز دیگه ای باشه که بگم مردها بهترین هستن .

و در آخر بگم من هرجا رفتم که خانوم وجود داشته کارم به مشکل خورده

با تشکر

لینک به دیدگاه
Share on other sites

علیرضا تو رو خدا بی خیال شو الانه که فمنیستها میریزن اینجا ها

لینک به دیدگاه
Share on other sites

شاگردی از استادش پرسيد:

عشق چیست؟

استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور

اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش كه نمي تواني

به عقب برگردی تا خوشه اي بچيني شاگرد به گندم زار

رفت و پس از مدتي طولاني برگشت.استاد پرسيد:چه آوردي؟

و شاگرد با حسرت جواب داد:هيچ! هر چه جلو ميرفتم،

خوشه هاي پر پشت تر ميديدم و به اميد پيدا كردن پرپشت ترين،

تا انتهاي گندم زار رفتم . استاد گفت: عشق يعني همين

شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست؟

استاد به سخن آمد كه:به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور

اما به ياد داشته باش كه باز هم

نمي تواني به عقب برگردي شاگرد رفت و

پس از مدت كوتاهي با درختي برگشت.

استاد پرسيد كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت:

به جنگل رفتم و اولين درخت بلندي را كه ديدم،

انتخاب كردم. ترسيدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالي برگردم

استاد باز گفت: ازدواج هم يعنی همين

لینک به دیدگاه
Share on other sites

ستاد مبارزه با اعتیاد اینترنتی و جمع آوری کارت مخدر اینترنت :D

ستاد مبارزه با اعتياد اينترنتي اعلام كرد طبق قانون از اين به بعد اعتياد به اينترنت جرم محسوب مي‌شود. اين در حالي است كه سازمان بهزيستي، معتادان به اينترنت را بيمار خوانده بود. هنوز بين تعريف بيمار و مجرم معتادان اينترنتي مثل مواد مخدر هيچ توافقي وجود ندارد.

يك منبع آگاه گفت: مساله مبارزه با اين پديده هم مثل مبارزه با مواد مخدر خواهد شد. كلي هزينه مي‌كنند، كلي كشته مي‌دهند، كلي دستگير، زنداني و اعدام مي‌شوند بعد از چند سال هم مي‌گويند مبارزه كرديم و اين‌قدر هم كشته داديم و بعد آمار جمعيت چند ميليون نفر معتاد را اعلام مي‌كنند.

برخورد :

سردار پي‌سي‌نژاد فرمانده ستاد مبارزه با اعتياد اينترنتي اعلام كرد با فروشندگان كارت‌هاي مخدر اينترنت به شدت برخورد خواهد شد. وي گفت: ما علاوه بر دستگيري چندين نفر از معتادان در چت‌پارتي‌ها و سردَم‌نت‌هايي كه قبلاً به آن كافي‌نت مي‌گفتند از آنها مقادير زيادي اكانت اينترنت گرفتيم كه همگي اعتراف كردند از عوامل استكبار جهاني نظير مايكروسافت گرفته‌اند. وي گفت ما از اينترپل خواسته‌ايم كه سرورها و آزمايشگاه‌هاي توليد مخدرات اينترنتي مثل مايكروسافت و آي‌بي‌ام را ببندند.

در آزمايشگاه اتفاق افتاد :

- آقاي دكتر من كه سالمم چرا آزمايش منو نوشتين مثبت؟

- واسه اين كه معتادي.

- معتادم؟ كجا معتادم مرد حسابي؟ ببندين در اين آزمايشگا‌تونو.

- معتاد نيستي؟ بدبخت تو خونت به جاي گلبول‌هاي قرمز و سفيد هي «صفر و يك» ورجه وورجه مي‌كنه. چشام دراومد پشت ميكروسكپ. مردك بدبخت معتاد اينترنتي!

از گزارش‌هاي شبانه يك خبرنگار :

صحنه‌ي دردناكي بود. ده‌ها معتاد اينترنتي در حالي كه لپ‌تاپ‌شان را روي زانو گذاشته و پتويي روي سر انداخته بودند در گوشه خيابان نشسته بودند و مشغول استعمال اينترنت بودند. يك نفر كنار جوب در حال جان كندن بود چون اتصالش اشتباهي هوا داشت و ديسكانكت شده بود.

ديژيتاليه :

- اكبري: اشغري؟ جنش خوب تو دشت و بالت شي داري؟

- اصغري: هيشي بابا ديگه همه شدن معتاد اينترنتر. رفتم پيش طرف بهش ميگم يه دواي خوب بهم بده، داره بهم كارت پنجا ساعتي اينترنتر ميده. ميگم اينو نمي‌خوام اين شه كوفتيه؟ شركارمون نژار نوكرتم. نداري لااقل يه چند تا lsd بده شنگول شيم. طرف خط اينترنتر adsl بهم ميده. اي تف به اين روژگار! معتادم معتاداي قديم. همه ديژيتالي شدن ژون اكبري.

آیا شما هم معتاد هستید ؟!؟

لینک به دیدگاه
Share on other sites

با سلام : رضا جان ممنون

دوستان یک جزیره ناشناخنه سراغ ندارید باید هر چه زودتر فرار کنیم راستی چقدر زندان خواهد داشت.؟؟

ویرایش شده توسط Alireza_Pc
لینک به دیدگاه
Share on other sites

) يک سوسک حمام مي‌تواند 9 روز بدون سر زندگي کند تا اينکه از گرسنگي بميرد.

2) يک کوروکوديل نمي‌تواند زبانش را بيرون در بياورد.

4) حلزون مي‌تواند 3 سال بخوابد.

5) به طور ميانگين مردم از عنکبوت بيشتر مي‌ترسند تا از مرگ!

6)‌ اگر جمعيت چين به شکل يک صف از مقابل شما راه بروند، اين صف به خاطر سرعت توليد مثل هيچ‌وقت تمام نخواهد شد.

7) خطوط هوايي آمريکا با کم کردن فقط يک زيتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40000$ صرفه‌جويي کند.

8) ملت آمريکا بطور ميانگين روزانه 73000 متر مربع پيتزا مي‌خورند.

9) چشم‌هاي شترمرغ از مغزش بزرگتر است.

10)‌ بچه‌ها بدون کشکک زانو متولد ميشوند. کشکک‌ها در سن 2 تا 6 سالگي ظاهر مي‌شوند.

11) کوبيدن سر به ديوار 150 کالري در ساعت مصرف مي‌کند.

12) پروانه‌ها با پاهايشان مي‌چشند.

13) گربه‌‌ها مي‌توانند بيش از يکصد صدا با حنجره خود توليد کنند در حاليکه سگ‌ها کمتر از 10 تا!

14) ادرار گربه زير نور سياه مي‌درخشد.

15) تعداد چيني‌هايي که انگليسي بلدند، از تعداد آمريکايي‌هايي که انگليسي بلدند، بيشتر است!!

16) دوئل کردن در پاراگوئه آزاد است به شرطي که طرفين خون خود را بر گردن بگيرند.

17) فيل‌ها تنها حيواناتي هستند که نمي‌توانند بپرند.

18)‌ هر بار که يک تمبر را ميليسيد 10/1 کالري انرژي مصرف مي‌کنيد.

19) فورييه 1865 تنها زماني بود که ماه کامل نشد.

20) کوتاهترين جمله کامل در زبان انگليسي I am است.

21) اگر عروسک باربي را زنده تصور کنيد سايزش 33-23-39 و قدش 2 متر و 15 سانتي‌متر خواهد بود با گردني 2 برابر بلندتر از يک انسان نرمال.

22) تمام خرسهاي قطبي، چپ دست هستند.

23) اگر يک ماهي قرمز را در يک اتاق تاريک قرار دهيد، کم کم رنگش سفيد مي‌شود.

24) اگر به صورت مداوم 8 سال و 7 ماه و 6 روز فرياد بزنيد، انرژي صوتي لازم براي گرم کردن يک فنجان قهوه را توليد کرده‌ايد.

25) در مصر باستان افراد روحاني تمام موهاي بدن خود را مي‌کندند حتي ابروها و موژه‌ها.

26) کوتاه‌ترين جنگ در تاريخ در سال 1896 بين زانزيبار و انگلستان رخ داد که 38 دقيقه طول کشيد.

27) در 4000 سال گذشته هيچ حيوان جديدي رام نشده است.

28) هيچ‌وقت نميتواني با چشمان باز عطسه کني.

29) تعداد انسان‌هايي که به وسيله خر کشته مي‌شوند، از انسان‌هايي که در سانحه هوايي مي‌ميرند بيشتر است.

30) چشم‌هاي ما از بدو تولد همين اندازه بوده‌اند، اما رشد دماغ و گوش ما هيچ‌وقت متوقف نمي‌شوند

لینک به دیدگاه
Share on other sites

با سلام : رضا جان ممنون

دوستان یک جزیره ناشناخنه سراغ ندارید باید هر چه زودتر فرار کنیم راستی چقدر زندان خواهد داشت.؟؟

با سلام

علیرضا جان من فردا صبح قبل از اینکه هوا روشن بشه دارم فرار میکنم راستی یه جزیره ناشناخته هم سراغ دارم اگر خواستی بیای برام پیغام خصوصی بزار راستی لپ تاپت یادت نره :D

لینک به دیدگاه
Share on other sites

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پست در این تاپیک...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

 اشتراک گذاری

×
  • اضافه کردن...