رفتن به مطلب

تخته امتیازات

  1. Nima2007

    Nima2007

    کاربر ویژه


    • امتیاز

      11

    • پست

      3315


  2. سعید حسینی

    سعید حسینی

    مدیر بازنشسته


    • امتیاز

      2

    • پست

      7597


  3. MR PC

    MR PC

    مدیر بازنشسته


    • امتیاز

      1

    • پست

      2812


  4. MoHaMaD

    MoHaMaD

    کاربر سایت


    • امتیاز

      1

    • پست

      294


مطالب محبوب

در حال نمایش مطالب دارای بیشترین امتیاز در 10/13/10 در همه بخش ها

  1. تلخ نوشته - غذا برای ... ! ... توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد … یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت : ابرام اقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم … آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه هاش … همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟ پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمی ره گُوشت بده نِنه ! قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه … بُدُم؟ پیرزن یه فکری کرد گفت: بده نِنه! قصاب آشغال گوشت های اون جوون رو می کند می ذاشت برای پیره زن ….. اون جوونی که فیله سفارش داده بود همینجور که با موبایلش بازی می کرد گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر؟ پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟ جوون گفت: اّره … سگ من این فیله هارو هم با ناز می خوره … سگ شما چجوری اینارو می خوره؟ پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه … شیکم گوشنه سَنگم مُخُوره … جوون گفت: نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت: بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه …ایناره بره بچه هام ماخام اّبگوشت بار بیذارم ! جوونه رنگش عوض شد … یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو آشغال گوشتای پیرزن … پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگیریفته بُودی؟ جوون گفت: چرا ! پیرزن گفت: ما غِذای سَگ نِمُخُورم نِنه … بعد گوشت فیله رو گذاشت اونطرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت !
    2 امتیاز
  2. شکست وجود ندارد جك از يک مزرعه‌دار در تکزاس يک الاغ خريد به قيمت ۱۰۰ دلار. قرار شد که مزرعه‌دار الاغ را روز بعد تحويل بدهد. اما روز بعد مزرعه‌دار سراغ جك آمد و گفت: «متأسفم جوون. خبر بدي برات دارم. الاغه مرد.» جك جواب داد: «ايرادي نداره. همون پولم رو پس بده.» مزرعه‌دار گفت: «نمي‌شه. آخه همه پول رو خرج کردم..» جك گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده.» مزرعه‌دار گفت: «مي‌خواي باهاش چي کار کني؟» جك گفت: «مي‌خوام باهاش قرعه‌کشي برگزار کنم.» مزرعه‌دار گفت: «نمي‌شه که يه الاغ مرده رو به قرعه‌کشي گذاشت!» جك گفت: «معلومه که مي‌تونم. حالا ببين. فقط به کسي نمي‌گم که الاغ مرده است.» يک ماه بعد مزرعه‌دار جك رو ديد و پرسيد: «از اون الاغ مرده چه خبر؟» جك گفت: «به قرعه‌کشي گذاشتمش. ۵۰۰ تا بليت ۲ دلاري فروختم و 998 دلار سود کردم.» مزرعه‌دار پرسيد: «هيچ کس هم شکايتي نکرد؟» جك گفت: «فقط هموني که الاغ رو برده بود. من هم ۲ دلارش رو پس دادم.» هميشه در هر شكستي يك فرصت جهت بهره‌برداري هست.
    2 امتیاز
  3. اینم یه دوتا طنز که دوستان حوصلشون سر نره تو خوندن مطالب! ------------------------------------------------------------------- تشخیص جنسیت مگس ها ! ... خانمی به آشپز خانه رفت و دید همسرش یک مگس کش بدست اینطرف و آنطرف میچرخد. پرسید : چکار میکنی؟ همسرش پاسخ داد : مگس شکار میکنم! آره چند تا کشته ای؟ آره، سه مذکر و دو مونث!! همسرش با تحیر پرسید : چگونه تشخیص جنسیت آنها را دادی؟ شوهرش گفت : سه تاشان روی شیشه خالی آبجو بودند و دو تا روی تلفن !! گربه شیطون یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود. آقاهه برای اینکه از شر گربه راحت بشه، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش می کنه. وقتی خونه میرسه میبینه گربه هه از اون زودتر اومده خونه. این کارا رو چند بار دیگه تکرار می کنه، اما نتیجه ای نمیگیره..... یک روز گربه رو بر میداره میذاره تو ماشین. بعد از گذشتن از چند تا بلوار و پل و رودخانه و ...خلاصه گربه رو پرت میکنه بیرون. یک ساعت بعد، زنگ میزنه خونه. زنش گوشی رو برمیداره. مرده میپرسه: " اون گربه کره خر خونس؟" زنش می گه آره. مرده میگه گوشی رو بده بهش، من گم شدم !!!
    2 امتیاز
  4. مــعــرفـت شیوانا جعبه ای بزرگ پر از مواد غذایی و سکه وطلا را به خانه زنی با چندین بچه قد ونیم قد برد. زن خانه وقتی بسته های غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویی از همسرش و گفت: " ای کاش همه مثل شما اهل معرفت و جوانمردی بودند. شوهر من آهنگری بود ، که از روی بی عقلی دست راست ونصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگری از دست داد و مدتی بعد از سوختگی علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود. وقتی هنوز مریض و بی حال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کردم ولی به جای اینکه دوباره سر کار آهنگری برود می گفت که دیگر با این بدنش چنین کاری از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود. من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمی خورد ، برادرانم را صدا زدم و با کمک آنها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لا اقل خرج اضافی او را تحمل نکنیم. با رفتن او ، بقیه هم وقتی فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتن و امروز که شما این بسته های غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم. ای کاش همه انسانها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند! شیوانا تبسمی کرد وگفت : حقیقتش من این بسته ها را نفرستادم . یک فروشنده دوره گرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه !!؟ همین! شیوانا این را گفت و از زن خداحافظی کرد تا برود. در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: راستی یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود!!!
    2 امتیاز
  5. درود بر دوستان عزیز دوستان همانطور که قبلا گفته بودیم امتیازهای منفی و مثبت از این پس دارای ارزش در این انجمن می باشند. هر امتیاز دارای 50 تومان یا 500 ریال میباشد که هر کاربر بعد از 100 امتیاز می تواند فقط آن را در هنگام خرید کالا از لیون تخفیف گرفته و یا به شخص دیگه ای که در حال خرید از لیون می باشد بدهد . دوستان برای امتیاز دادن چه منفی و چه مثبت حراس نداشته باشید چیزی از شما کم نمیشه مگر اینکه بیهوده و از روی قصد و قرض به کسی امتیاز منفی یا مثبت بدید که در این موقع 10 امتیاز منفی به کاربری که چنین کاری کرده داده میشه . نکته : اگر کاربری با اسم کاربری دیگه ای ثبت نام کنه و به خودش امتیاز بده حتما بررسی و مشخص میشه و تمام امتیازات مثبت اون کاربر به کل حذف شده و 10 امتیاز منفی بهش داده میشه . نکته : هر کاربر بعد از رسیدن به امتیازهای مثل 100 یا 200 میتونه امتیازش رو خرج کنه . به طور مثال اگر 240 امتیاز داشته باشه فقط می تونه از 200 امتیازش استفاده کنه . نکته مهمه : تمقدار ارزش امتیازات تا اطلاع بعدی قابل ارزش می باشد و اگر تصمیم دیگه ای در مورد ارزش امتیازات گرفته بشه حتما اعلام و بعد کاملا قابل اجرا می باشد . مهم : کاربرانی که تعداد پست انها کمتر از 50 باشد نمیتوانن امتیاز منفی و یا مثبت دهند ما رو از پیشنهادات خودتون بی نصیب نکنید . @};-
    1 امتیاز
  6. الاغ ملانصرالدین و تعمیر پشت بام خانه یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد. ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت. بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد! ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.
    1 امتیاز
  7. دانستی های جالب ... !! آيا ميدانستيد آنهايی که از نظر احساسی بسيار قوی به نظر ميرسند در واقع بسيار ضعيف و شکننده هستند آيا ميدانستيد که آنهايی که زندگيشان را وقف مراقبت از ديگران ميکنند خود به کسی برای مراقبت نياز دارند آيا ميدانستيد که سه جمله ای که بيان آنها از همه جملات سخت تر است دوستت دارم متاسفم و به من کمک کن ميباشد آيا ميدانستيد که کسانی که قرمز ميپوشند از اعتماد بيشتری نسبت به خود بر خوردارند آيا ميدانستيدکه کسانی که زرد ميپوشند از زيبايی خود لذت ميبرند و آیا ميدانستيد که کسانی که لباس مشکی به تن ميکنند نمیخواهند مورد توجه قرار گيرند ولی به کمک و درک شما نياز دارند آيا ميدانستيد که زمانی که به کسی کمک ميکنيد اثر آن دوبار به سوی شما بر ميگردد و آيا ميدانستيد که نوشتن احساسات بسيار آسانتر از رودرو بيان کردن آنهاست اما ارزش رودرو گفتن بسی بيشتر است آيا ميدانستيد که اگر چيزی رابا ايمان از خداوند بخواهيد به شما عطا خواهد شد آيا ميدانستيد که شما ميتوانيد به روياهايتان جامه عمل بپوشانيد روياهايی مانند عشق ثروت سلامت اگر آنها رابا اعتقاد بخواهيد و اگر واقعا اين موضوع را ميدانستيد از آنچه قادر به انجامش بوديد متعجب ميشديد اما به آنچه من به شما ميگويم ايمان نياوريد تا زمانيکه خودتان آنها را امتحان کنيد اگر شما بدانيد که کسی نياز به چيزی دارد که من گفتم و بدانيد که ميتوانيد به او کمک کنيد متوجه خواهيد شد که آن چيز دوبار به سوی شما باز خواهد گشت امروز توپ دوستی درزمين شماست آن را برای کسانی که به واقع دوستان شما هستند بفرستيد (مانند من اگر يکی از آنها ميباشم) همچنين ناراحت نشويد اگر کسی آن رابرای شما بازپس نفرستاد شما خواهيد فهميد که بايد اين توپ را برای کسانی که به آن نياز بيشتری دارند نگهداری کنيد
    1 امتیاز
  8. درود سینا جان اصلا هیچ وقت چیزی رو به دل نگیر عزیز . من اصلا هیچ بدی از شما ندیدم و پسر خیلی خوبی هستی . و به هیچ عنوان تو هیچ مسئله ای من منظوری ندارم . بنده اگر حرفی داشته باشم رک میگم مطمئن باش
    1 امتیاز
  9. بهلول روزي بهلول، پيش خليفه " هارون الرشيد " نشسته بود . جمع زيادي از بزرگان خدمت خليفه بودند . طبق معمول ، خليفه هوس كرد سر به سر بهلول بگذارد. در اين هنگام صداي شيعه اسبي از اصطبل خليفه بلند شد. خليفه به مسخره به بهلول گفت: برو ببين اين حيوان چه مي گويد ، گويا با تو كار دارد. بهلول رفت و بر گشت و گفت: اين حيوان مي گويد: مرد حسابي حيف از تو نيست با اين" خر ها " نشسته اي. زودتر از اين مجلس بيرون برو. ممكن است كه : " خريت " آنها در تو اثر كند. -------------------------------------- روزي هارون الرشيد به اتفاق بهلول به حمام رفت. خليفه از بهلول پرسيد: اگر من غلام بودم چقدر ارزش داشتم؟ بهلول گفت: پنجاه دينار. هارون بر آشفته گفت: ديوانه ، لنگي كه به خود بسته ام فقط پنجاه دينار است. بهلول گفت: منهم فقط لنگ را قيمت كردم . وگرنه خليفه كه ارزشي ندارد.
    1 امتیاز
  10. Yeston Designs Radeon HD 5770 X2 Graphics Card
    1 امتیاز
  11. وعــده تا به حال سخنان زیادی راجع به وعده دادن و توجه به عمل به آن شنیده بودیم امیدوارم شما هم لذت ببرید پادشاهي در يک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پيري را ديد که با لباسي اندک در سرما نگهباني مي داد. از او پرسيد : آيا سردت نيست؟ نگهبان پير گفت : چرا اي پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت : من الان داخل قصر مي روم و مي گويم يکي از لباس هاي گرم مرا را برايت بياورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پيرمرد را در حوالي قصر پيدا کردند، در حالي که در کنارش با خطي ناخوانا نوشته بود : اي پادشاه من هر شب با همين لباس کم سرما را تحمل مي کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پاي درآورد!
    1 امتیاز
  12. یکم وقت و یکم حوصله میخواد بله با اسپری رنگ کردم بله میشه فقط با دقت همه قطعات رو از روی کیس باز کن فن و همه اتصالات رو پنل بالا و روبرو هم همچنین هر جایی هم که نمیخوای رنگ بگیره یا رنگ به پاشه با چسب کاغذی بپوشان پیشنهاد میکنم جایی که رنگ کاری میکنی گرد و خاک نباشه بعد از رنگ کاری هم حتما سعی کن کیس سیک ارت داشته باشه فکر کنم ادامه این بحث رو به قسمت مودینگ انتقال بدیم بهتر باشه
    1 امتیاز
این صفحه از تخته امتیازات بر اساس منطقه زمانی تهران/GMT+03:30 می باشد
×
×
  • اضافه کردن...