رفتن به مطلب

تخته امتیازات

  1. maxel134

    maxel134

    کاربر سایت


    • امتیاز

      4

    • پست

      2102


  2. MR PC

    MR PC

    مدیر بازنشسته


    • امتیاز

      3

    • پست

      2812


  3. Poorya_Lion

    Poorya_Lion

    کاربر سایت


    • امتیاز

      3

    • پست

      1361


  4. rommatti

    rommatti

    کاربر سایت


    • امتیاز

      1

    • پست

      91


مطالب محبوب

در حال نمایش مطالب دارای بیشترین امتیاز در 11/16/10 در همه بخش ها

  1. سگی پای صحرا نشینی گزید به خشمی که زهرش زدندان چکید شب از درد بیچاره خوابش نبرد به خیل اندرش دختری بود خرد پدر راجفا کرد و تندی نمود که اخر تو را نیز دندان نبود؟ پس از گریه مرد پراگنده روز بخندید کای مامک دلفروز مرا گرچه هم سلطنت بود و بیش دریغ امدم کام و دندان خویش محال است اگر تیغ بر سر خورم که دندان به پای سگ اندر برم توان کرد با ناکسان بدرگی ولی کن نیاید ز مردم سگی اینو چند وقت پیش می خواستم تو یکی از مسایلی که تو انجمن پیش اومده بو د بذارم اما باز فکر کردم دوستان ناراحت می شند
    1 امتیاز
  2. EVGA GTX 460SE SuperClock Core : 720MHZ CUDA Cores : 1440MHZ Memory : 1G GDDR5 3600MHZ Price : 189.99$
    1 امتیاز
  3. نجار پيري خود را براي بازنشسته شدن آماده ميکرد . يک روز او با صاحب کار خود موضوع را درميان گذاشت . پس از روزهاي طولاني و کار کردن و زحمت کشيدن ، حالا او به استراحت نياز داشت و براي پيدا کردن زمان اين استراحت ميخواست تا او را از کار بازنشسته کنند . صاحب کار او بسيار ناراحت شد و سعي کرد او را منصرف کند، اما نجار بر حرفش و تصميمي که گرفته بود پافشاري کرد . سرانجام صاحب کار درحالي که با تأسف با اين درخواست موافقت ميکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرين کار ، ساخت خانه اي را به عهده بگيرد . نجار در حالت رودربايستي ، پذيرفت درحاليکه دلش چندان به اين کار راضي نبود . پذيرفتن ساخت اين خانه برخلاف ميل باطني او صورت گرفته بود . براي همين به سرعت مواد اوليه نامرغوبي تهيه کرد و به سرعت و بي دقتي ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودي و به خاطر رسيدن به استراحت ، کار را تمام کرد . او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد . صاحب کار براي دريافت کليد اين آخرين کار به آنجا آمد . زمان تحويل کليد ، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: اين خانه هديه ايست از طرف من به تو به خاطر سالهاي همکاري! نجار ، يکه خورد و بسيار شرمنده شد . در واقع اگر او ميدانست که خودش قرار است در اين خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتري براي ساخت آن بکار مي برد و تمام مهارتي که در کار داشت براي ساخت آن بکار مي برد . يعني کار را به صورت ديگري پيش ميبرد . اين داستان ماست . ما زندگيمان را ميسازيم . هر روز ميگذرد . گاهي ما کمترين توجهي به آنچه که ميسازيم نداريم ، پس در اثر يک شوک و اتفاق غيرمترقبه ميفهميم که مجبوريم در همين ساخته ها زندگي کنيم . اگر چنين تصوري داشته باشيد ، تمام سعي خود را براي ايمن کردن شرايط زندگي خود ميکنيم . فرصت ها از دست مي روند و گاهي بازسازي آنچه ساخته ايم ، ممکن نيست . شما نجار زندگي خود هستيد و روزها ، چکشي هستند که بر يک ميخ از زندگي شما کوبيده ميشود . يک تخته در آن جاي ميگيرد و يک ديوار برپا ميشود
    1 امتیاز
این صفحه از تخته امتیازات بر اساس منطقه زمانی تهران/GMT+03:30 می باشد
×
×
  • اضافه کردن...