از لیون کامپیوتر قســـــــــــــــــــــــــــــــــــطی خرید کنید فروش اقساطی برای سراسر ایران
اخبار سخت افزار ، نرم افزار ، بازی و دنیای آیتی در مجله لیون کامپیوتر 🤩
تخته امتیازات
مطالب محبوب
در حال نمایش مطالب دارای بیشترین امتیاز در 03/07/11 در همه بخش ها
-
پیرترین کاربر ف ی س بوک مادربزرگ ۱۰۳ ساله اهل تنبی در انگلستان ، لیلیان لاو ( Lillian Lowe ) پیرترین کاربر ف ی س بوک است. وی با آی پد خود به ف ی س بوک می رود تا با دوستان و خانواده اش در تماس باشد،او همچنین ۳۴ دوست در شبکه های اجتماعی دارد که نتیجه ۱۰ ساله وی ، کیلی لاو فعال ترین دوست اینترنتی وی می باشد. خانم لاو روز غرق شدن کشتی تایتانیک را در سال ۱۹۱۲ به یاد می آورد همچنین زمانی که به مدرسه می رفت جنگ جهانی اول شروع شد. لیلیان لاو میگوید : من آی پد خود را خیلی دوست دارم آی پد یک وسیله شگفت انگیز است برای برقراری ارتباط با دوستان و آشنایان خود و من آن را به تمام پدربزرگ ها و مادربزرگ ها سفارش می کنم . وی به مدرسه می رفت که جنگ جهانی اول شروع شد و هنگامی که ۱۲ ساله بود یک رادیو در خانه داشت.خانم لاو میگوید:من فکر میکنم ، همه چیز در زمان من اختراع شده است. استیو نوه وی می گوید:چیزی که در مورد مادربزرگم بسیار جالب هست این است که وی از یادگیری نمی ترسد و همیشه مایل است چیزهای تازه ای یاد بگیرد و این برای ما یک الگو می باشد. منبع3 امتیاز
-
نرم افزار protel نرم افزاریست که برای شبیه سازی مدارات الکترونیکی مورد استفاده قرار میگیرد ولی اون چیزی که این نرم افزار رو از بقیه متمایز میکنه اینه که این نرم افزار در طراحی فیبر مدار چاپی بسیار قوی عمل میکنه تقریبا میشه گفت که 90 درصد مدارات حرفه ای با این نرم افزار تبدیل به مدار جاپی میشوند تو شکل زیر یه نمونه از مدار چاپی رو که با این نرم افزار تهیه شده است رو براتون آوردم1 امتیاز
-
BitFenix یکی از شرکت های پیشرو در تولید محصولات گیمینگ اخیرا یکی از جدیدترین کیس های خود را برای hardcore gamers معرفی نمود، این کیس بسیار زیبا Shinobi نام گرفته است که یک کیس mid tower با طراحی کاربر پسند و سیستم کولینگ گسترده و منحصر به فرد می باشد. سایر مشخصات : three 5.25" optical drives or eight 3.5" hard drives ncluded 5.25" drive bay adapter up to seven 120mm fans can be installed Four high-speed USB 2.0 ports and audio jacks come Price:49€ (incl. 19% VAT) and $591 امتیاز
-
سلام آقای حسینی . امکانش هست قابلیتی به فروم اضفه کنید که هر موقع امتیاز مثبت یا منفی داده میشه ، پست مورد نظر نشون داده بشه به کاربر . بفهمیم از کدوم پست مثبت یا منفی گرفتیم . من الان یک امتیاز منفی گرفتم ولی نمی دونم از کجا ;)?1 امتیاز
-
یکی بود یکی نبود عاشقش بودم عاشقم نبود وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن یکی بود یکی نبود یکی بود یکی نبود . این داستان زندگی ماست . همیشه همین بوده . یکی بود یکی نبود . در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن . با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد. هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ، که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند . و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم . از دارایی ، از آبرو ، از هستی . انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست . هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما . و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن . و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم . هنر نبودن دیگری1 امتیاز
-
با درود: مادربرد GIGABYTE X58A-OC و عکسهای جدید همینگونه که از پسوند مادربرد مشخص است ، این مادربرد مخصوص Overclock می باشد. با این مادربرد و CPU Intel 990X به رکورد 7.1 گیگاهرتز رسیدند. از لینک زیر استفاده نمایید. http://lioncomputer....__60#entry66241 قسمت مخصوص اورکلاک با تشکر... _____________________________________ CPU => Intel Corei7 980X MB => GIGABYTE x58A-UD7 Rev: 1.0 RAM => CORSAIR Dominator GT + FAN 6GB (3 X 2GB) 2000 MHz CL 8-8-8-24 VGA => 2x GIGABYTE GTX 460OC 1GB SLI Rev: 1.0 SSD => A-DATA S596 128GB Buffer 128MB ( Internal-External )( SATA 2 & USB 2 ) ODD => SONY BLU-RAY COMBO BC-5100S CASE => GREEN Infinity Power=> GREEN 885 Watt FAN => 1x ENERMAX EVEREST Monitor => LG L1980Q Ultra Slim * Pivot1 امتیاز
-
Corsair Announces First Shipments of Hydro Series H60 A low-profile, light-weight cooling unit that reduces clutter around the CPU A redesigned microchannel cold plate with a new fin design that dramatically increases the surface area of copper available for heat absorption A new split-flow manifold that delivers coolant directly to the center of the cold plate — the warmest area of the CPU — significantly improving cooling efficiency A custom-designed 120mm fan with very high static pressure, which allows for more cold air to be drawn through the radiator to vent heat from the cooling liquid Compatibility with the recently announced Corsair Link system for monitoring and control e Hydro Series H60 is currently shipping to distributors and resellers worldwide and should be available from Corsair-authorized retailers in the Americas, Europe, and Asia in early March. The Hydro Series H60 is available for a US suggested retail price of $79 USD.1 امتیاز
-
با درود: ANTEC Twelve Hundred FULL Tower مشخصات کامل ، درون عکسها. با تشکر... ______________________________________ ** مسابقۀ بهترین و زیباترین کیس ** جایزه Flash 8GB http://lioncomputer....3787#entry63787 ______________________________________ CPU => Intel Corei7 980X MB => GIGABYTE x58A-UD7 Rev: 1.0 RAM => CORSAIR Dominator GT + FAN 6GB (3 X 2GB) 2000 MHz CL 8-8-8-24 VGA => 2x GIGABYTE GTX 460OC 1GB SLI Rev: 1.0 SSD => A-DATA S596 128GB Buffer 128MB ( Internal-External )( SATA 2 & USB 2 ) ODD => SONY BLU-RAY COMBO BC-5100S CASE => GREEN Infinity Power=> GREEN 885 Watt FAN => 1x ENERMAX EVEREST Monitor => LG L1980Q Ultra Slim * Pivot1 امتیاز
-
فرق انسان و سگ در آنست كه اگر به سگی غذا بدهی هرگز تو را گاز نخواهد گرفت. تولستوی1 امتیاز
-
با درود: قوانین مورفی 11 - جای پارک مناسب ماشین ، همیشه سمت دیگر خیابان می باشد ! 12 - روزی را که چترت را فراموش کنی آن روز حتمأ باران می بارد ! 13 - دود سیگار همواره به سمت افراد غیر سیگاری حرکت خوا هد کرد ، بدون توجه به جهت وزش باد ! 14 - اگر بشر با داشتن ثروت کافی ، به سعادت وانسانیت می رسید ، امروز تمام ثروتمندان ، نمونۀ انسانیت و سعادت بودند ! 15 - یا سخنی بگو دلپذیر ، و یا دلی داشته باش پند پذیر ! ____________________________________________________________________________ CPU => Intel Corei7 980X MB => GIGABYTE x58A-UD7 Rev: 1.0 RAM => CORSAIR Dominator GT + FAN 6GB (3 X 2GB) 2000 MHz CL 8-8-8-24 VGA => 2x GIGABYTE GTX 460OC 1GB SLI SSD => A-DATA S596 128GB Buffer 128MB ( Internal-External )( SATA 2 & USB 2 ) ODD => SONY BLU-RAY COMBO BC-5100S CASE => GREEN Infinity Power=> GREEN 885 Watt FAN => 1x ENERMAX EVEREST Monitor => LG L1980Q Ultra Slim * Pivot1 امتیاز
-
با درود: قوانین مورفی 6 - در ورزش گلف بهترین ضربه ها همیشه زمانی زده می شود ، که تنها باشید ، و بدترین آن هنگامی که در جمعی بازی می کنید ! 7 - سنگین بودن ترافیک ، نسبت مستقیم دارد با میزان عجله شما ، برای زود رسیدن به مقصد ! 8 - هر گاه کفش نو را برای اولین بار به پا کنید ، همه پایشان را روی آن خواهند گذاشت ! 9 - هنگام ورود به پمپ بنزین ، جایگاهی را که انتخاب می کنید همیشه طولانی تر از جایگا های دیگر خواهد بود ! 10 - به محض آنکه چیزی را دور بیاندازید ، به آن نیاز پیدا خواهید کرد ! ______________________________________________________________________ CPU => Intel Corei7 980X MB => GIGABYTE x58A-UD7 Rev: 1.0 RAM => CORSAIR Dominator GT + FAN 6GB (3 X 2GB) 2000 MHz CL 8-8-8-24 VGA => 2x GIGABYTE GTX 460OC 1GB SLI SSD => A-DATA S596 128GB Buffer 128MB ( Internal-External )( SATA 2 & USB 2 ) ODD => SONY BLU-RAY COMBO BC-5100S CASE => GREEN Infinity Power=> GREEN 885 Watt FAN => 1x ENERMAX EVEREST Monitor => LG L1980Q Ultra Slim * Pivot1 امتیاز
-
مرد کور روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود..او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!1 امتیاز
-
اشتباه فرشتگان درويشي به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده ميشود . پس از اندك زماني داد شيطان در مي آيد و رو به فرشتگان مي كند و مي گويد : جاسوس مي فرستيد به جهنم!؟ از روزي كه اين ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنميان را هدايت مي كند و.... حال سخن درويشي كه به جهنم رفته بود اين چنين است: با چنان عشقي زندگي كن كه حتي بنا به تصادف اگر به جهنم افتادي خود شيطان تو را به بهشت باز گرداند.1 امتیاز
-
با درود: مردی ، همین که مُرد وارد مکان زیبایی شد ، پیرمردی با لباس سفید به او نزدیک شد و گفت: << هر چه بخواهید ، در اختیارتان است ، غذا ، لذت ، باغ های پرمیوه و سرسبز >>. مرد هر کاری را که در دوران زندگیش دلش می خواست ، انجام داد. بعد از ماه ها سراغ پیرمرد سفید پوش رفت و گفت: << هر چه را که می خواستم به دست آوردم ، حالا دلم می خواهد کار کنم تا مثمرثمر باشم >>. پیرمرد سفید پوش گفت: << بسیار متاسفم ، اما این عمل از دست من بر نمی آید ، این جا کار نداریم >>. مرد با آزردگی گفت: << چه وحشتناک باید تمام ابدیت را به کسالت بگذرانم ! ترجیح می دهم به جهنم بروم ! >> مرد سفید پوش نزدیک شد و آرام گفت: << مگر فکر می کنید کجائید؟ >> از کتاب << پدران ، فرزندان ، نوه ها >> پائولو کوئلیو _______________________________________________________________________ CPU => Intel Corei7 980X MB => GIGABYTE x58A-UD7 Rev: 1.0 RAM => CORSAIR Dominator GT + FAN 6GB (3 X 2GB) 2000 MHz CL 8-8-8-24 VGA => 2x GIGABYTE GTX 460OC 1GB SLI SSD => A-DATA S596 128GB Buffer 128MB ( Internal-External )( SATA 2 & USB 2 ) ODD => SONY BLU-RAY COMBO BC-5100S CASE => GREEN Infinity Power=> GREEN 885 Watt FAN => 1x ENERMAX EVEREST Monitor => LG L1980Q Ultra Slim * Pivot1 امتیاز
-
مهندس بهتر است یا مدیر !!!! ... مردی که سوار بر بالن در آسمان در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید: ببخشید آقا؛ من قرار مهمی دارم، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟ مرد روی زمین: بله، شما در ارتفاع حدوداً ۷ متری در طول جغرافیایی "۱٨ '۲۴ ۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱ '۲۱ ۳۷ هستید. مرد بالن سوار: شما باید مهندس باشید. مرد روی زمین: بله، از کجا فهمیدید؟ مرد بالن سوار: چون اطلاعاتی که شما به من دادید گرچه کاملا دقیق بود ولی به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟ مرد روی زمین: شما باید مدیر باشید. مرد بالن سوار: بله، از کجا فهمیدید؟ مرد روی زمین: چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آنرا دیگران بپذیرند. پس اطلاعات دقيق هم به دردتان نميخورد!1 امتیاز
-
نجار پيري خود را براي بازنشسته شدن آماده ميکرد . يک روز او با صاحب کار خود موضوع را درميان گذاشت . پس از روزهاي طولاني و کار کردن و زحمت کشيدن ، حالا او به استراحت نياز داشت و براي پيدا کردن زمان اين استراحت ميخواست تا او را از کار بازنشسته کنند . صاحب کار او بسيار ناراحت شد و سعي کرد او را منصرف کند، اما نجار بر حرفش و تصميمي که گرفته بود پافشاري کرد . سرانجام صاحب کار درحالي که با تأسف با اين درخواست موافقت ميکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرين کار ، ساخت خانه اي را به عهده بگيرد . نجار در حالت رودربايستي ، پذيرفت درحاليکه دلش چندان به اين کار راضي نبود . پذيرفتن ساخت اين خانه برخلاف ميل باطني او صورت گرفته بود . براي همين به سرعت مواد اوليه نامرغوبي تهيه کرد و به سرعت و بي دقتي ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودي و به خاطر رسيدن به استراحت ، کار را تمام کرد . او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد . صاحب کار براي دريافت کليد اين آخرين کار به آنجا آمد . زمان تحويل کليد ، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: اين خانه هديه ايست از طرف من به تو به خاطر سالهاي همکاري! نجار ، يکه خورد و بسيار شرمنده شد . در واقع اگر او ميدانست که خودش قرار است در اين خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتري براي ساخت آن بکار مي برد و تمام مهارتي که در کار داشت براي ساخت آن بکار مي برد . يعني کار را به صورت ديگري پيش ميبرد . اين داستان ماست . ما زندگيمان را ميسازيم . هر روز ميگذرد . گاهي ما کمترين توجهي به آنچه که ميسازيم نداريم ، پس در اثر يک شوک و اتفاق غيرمترقبه ميفهميم که مجبوريم در همين ساخته ها زندگي کنيم . اگر چنين تصوري داشته باشيد ، تمام سعي خود را براي ايمن کردن شرايط زندگي خود ميکنيم . فرصت ها از دست مي روند و گاهي بازسازي آنچه ساخته ايم ، ممکن نيست . شما نجار زندگي خود هستيد و روزها ، چکشي هستند که بر يک ميخ از زندگي شما کوبيده ميشود . يک تخته در آن جاي ميگيرد و يک ديوار برپا ميشود1 امتیاز
-
این یکی خیلی عالی بود. شرمنده پست نامربوط زدم . راسشتو بخواهید نمیتونستم چیزی نگم یا ننویسم.@};-1 امتیاز
-
بگذر ز من ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم دیگر تو هم بیگانه شو چون دیگران با سرگذشتم میخواهم عشقت در دل بمیرد میخواهم تا دیگر در سر یادت پایان گیرد بگذر ز من ای آشنا چون از تو من دیگرگذشتم دیگر تو هم بیگانه شو چون دیگران با سرگذشتم هر عشقی میمیرد خاموشی می گیرد عشق تو نمی میرد باور کن بعد از تودیگری در قلبم جایت را نمی گیرد هر عشقی میمیرد خاموشی میگیرد عشق تو نمیمیرد باور کن بعد از تودیگری در قلبم جایت رانمیگیرد هر عشقی میمیرد خاموشی میگیرد عشق تو نمیمیرد باور کن بعد از تودیگری در قلبم جایت رانمیگیرد هر عشقی میمیرد خاموشی میگیرد عشق تو نمیمیرد باور کن بعد از تودیگری در قلبم جایت رانمیگیرد هر عشقی میمیرد خاموشی میگیرد عشق تو نمیمیرد باور کن بعد از تودیگری در قلبم جایت رانمیگیرد1 امتیاز
-
با درود: مدیریت بحران روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند ، ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد ، یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید ، دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریع تر بدود ، مرد اول به دومی گفت: قرار نیست از شیر سریع تر بدوم ، کافیست از تو سریع تر بدوم. ________________________________________________________________________ CPU => Intel Corei7 980X MB => GIGABYTE x58A-UD7 Rev: 1.0 RAM => CORSAIR Dominator GT + FAN 6GB (3 X 2GB) 2000 MHz CL 8-8-8-24 VGA => 2x GIGABYTE GTX 460OC 1GB SLI SSD => A-DATA S596 128GB Buffer 128MB ( Internal-External )( SATA 2 & USB 2 ) ODD => SONY BLU-RAY COMBO BC-5100S CASE => GREEN Infinity Power=> GREEN 885 Watt FAN => 1x ENERMAX EVEREST Monitor => LG L1980Q Ultra Slim * Pivot1 امتیاز
-
مـــــدیـــــــر ارشــــــــد !!!! ... مردی به یک مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یک طوطی کرد. صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره کرد و گفت: طوطی سمت چپ ۵۰۰ دلار است. مشتری: چرا این طوطی اینقدر گران است؟ صاحب فروشگاه: این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی دارد. مشتری: قیمت طوطی وسطی چقدر است؟ صاحب فروشگاه: ... طوطی وسطی ۱۰۰۰ دلار است. برای اینکه این طوطی هر کاری را که سایر طوطی ها انجام می دهند، انجام داده و علاوه بر این توانایی نوشتن مقاله ای که در هر مسابقه ای پیروز شود را نیز دارد. و سرانجام مشتری از طوطی سوم پرسیده و صاحب فروشگاه گفت: ۴۰۰۰ دلار ! مشتری: این طوطی چه کاری می تواند انجام دهد؟ صاحب فروشگاه جواب داد: صادقانه بگویم من چیز خاصی از این طوطی ندیدم ولی دو طوطی دیگر او را مدیر ارشد صدا می زنند!1 امتیاز
-
ترفند کتابخانه انگلیس !!!! ... ساختمان کتابخانه انگلستان قدیمی است و تعمیر آن نیز فایده ای ندارد. قرار بر این شد کتابخانه جدیدی ساخته شود. اما وقتی ساخت بنا به پایان رسید، کارمندان کتابخانه برای انتقال میلیون ها جلد کتاب دچار مشکلات دیگر شدند. یک شرکت انتقال اثاثیه از دفتر کتابخانه خواست که برای این کار سه میلیون و پانصد هزار پوند بپردازد تا این کار را انجام دهد. اما به دلیل فقدان سرمایه کافی، این درخواست از سوی کتابخانه رد شد. فصل باران فرا رسید، اگر کتاب ها به زودی منتقل نمی شد، خسارات سنگین فرهنگی و مادی متوجه انگلیس می گردید. رئیس کتابخانه بیشتر نگران شد و بیمار گردید. روزی، کارمند جوانی از دفتر رئیس کتابخانه عبور کرد. با دیدن صورت سفید و رنگ پریده رئیس، بسیار تعجب کرد و از او پرسید که چرا این قدر ناراحت است. رئیس کتابخانه مشکل کتابخانه را برای کارمند جوان تشریح کرد، اما برخلاف توقع وی، جوان پاسخ داد: سعی می کنم مسئله را حل کنم. روز بعد، در همه شبکه های تلویزیونی و روزنامه ها آگهی منتشر شد به این مضمون: همه شهروندان می توانند به رایگان و بدون محدودیت کتاب های کتابخانه انگلستان را امانت بگیرند و بعد از بازگرداندن آن را به نشانی جدید تحویل دهند.1 امتیاز
-
چرا والدین پیر میشوند؟؟؟؟؟؟ روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت. کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام» رییس پرسید: «بابا خونس؟» صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله» ـ می تونم با او صحبت کنم؟ کودکی خیلی آهسته گفت: «نه» رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: «مامانت اونجاس؟» ـ بله ـ می تونم با او صحبت کنم؟ دوباره صدای کوچک گفت: «نه» رییس به امید این که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: « آیا کس دیگری آنجا هست؟» کودک زمزمه کنان پاسخ داد: «بله، یک پلیس» رییس که گیج و حیران مانده بود که یک پلیس در منزل کارمندش چه می کند، پرسید: «آیا می تونم با پلیس صحبت کنم؟» کودک خیلی آهسته پاسخ داد: «نه، او مشغول است؟» ـ مشغول چه کاری است؟ کودک همان طور آهسته باز جواب داد: «مشغول صحبت با مامان و بابا و آتش نشان.» رییس که نگران شده بود و حتی نگرانی اش با شنیدن صدای هلی کوپتری از آن طرف گوشی به دلشوره تبدیل شده بود پرسید: «این چه صدایی است؟» صدای ظریف و آهسته کودک پاسخ گفت: «یک هلی کوپتر» رییس بسیار آشفته و نگران پرسید: «آنجا چه خبر است؟» کودک با همان صدای بسیار آهسته که حالا ترس آمیخته به احترامی در آن موج می زد پاسخ داد: «گروه جست و جو همین الان از هلی کوپتر پیاده شدند.» رییس که زنگ خطر در گوشش به صدا درآمده بود، نگران و حتی کمی لرزان پرسید: «آنها دنبال چی می گردند؟» کودک که همچنان با صدایی بسیار آهسته و نجواکنان صحبت می کرد با خنده ریزی پاسخ داد: «من».1 امتیاز
-
بهلول و بهشت فروشی هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: - بهلول، چه می سازی؟ بهلول با لحنی جدی گفت: - بهشت می سازم. همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت: - آن را می فروشی؟! بهلول گفت: - می فروشم. - قیمت آن چند دینار است؟ - صد دینار. زبیده خاتون گفت: - من آن را می خرم. بهلول صد دینار را گرفت و گفت: - این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم. زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت. زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت: - این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای. وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: - یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش. بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: - به تو نمی فروشم. هارون گفت: - اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم. بهلول گفت: - اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم. هارون ناراحت شد و پرسید: - چرا؟ بهلول گفت: - زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!1 امتیاز
-
داستان كوتاه برادر شخصي به نام پل يك دستگاه اتومبيل سواري به عنوان عيدي از برادرش دريافت كرده بود. شب عيد هنگامي كه پل از اداره اش بيرون آمد متوجه پسر بچه شيطاني شد كه دور و بر ماشين نو و براقش قدم مي زد و آن را تحسين مي كرد. پل نزديك ماشين كه رسيد پسر پرسيد: " اين ماشين مال شماست ، آقا؟" پل سرش را به علامت تائيد تكان داد و گفت: برادرم به عنوان عيدي به من داده است". پسر متعجب شد و گفت: "منظورتان اين است كه برادرتان اين ماشين را همين جوري، بدون اين كه دلاري بابت آن پرداخت كنيد، به شما داده است؟ آخ جون، اي كاش..." البته پل كاملاً واقف بود كه پسر چه آرزويي مي خواهد بكند. او مي خواست آرزو كند. كه اي كاش او هم يك همچو برادري داشت. اما آنچه كه پسر گفت سرتا پاي وجود پل را به لرزه درآورد: " اي كاش من هم يك همچو برادري بودم." پل مات و مبهوت به پسر نگاه كرد و سپس با يك انگيزه آني گفت: "دوست داري با هم تو ماشين يه گشتي بزنيم؟" "اوه بله، دوست دارم." تازه راه افتاده بودند كه پسر به طرف پل بر گشت و با چشماني كه از خوشحالي برق مي زد، گفت: "آقا، مي شه خواهش كنم كه بري به طرف خونه ما؟" پل لبخند زد. او خوب فهميد كه پسر چه مي خواهد بگويد. او مي خواست به همسايگانش نشان دهد كه توي چه ماشين بزرگ و شيكي به خانه برگشته است. اما پل باز در اشتباه بود.. پسر گفت: " بي زحمت اونجايي كه دو تا پله داره، نگهداريد." پسر از پله ها بالا دويد. چيزي نگذشت كه پل صداي برگشتن او را شنيد، اما او ديگر تند و تيـز بر نمي گشت. او برادر كوچك فلج و زمين گير خود را بر پشت حمل كرده بود. سپس او را روي پله پائيني نشاند و به طرف ماشين اشاره كرد :" اوناهاش، جيمي، مي بيني؟ درست همون طوريه كه طبقه بالا برات تعريف كردم. برادرش عيدي بهش داده و او دلاري بابت آن پرداخت نكرده. يه روزي من هم يه همچو ماشيني به تو هديه خواهم داد ... اونوقت مي توني براي خودت بگردي و چيزهاي قشنگ ويترين مغازه هاي شب عيد رو، همان طوري كه هميشه برات شرح مي دم، ببيني." پل در حالي كه اشكهاي گوشه چشمش را پاك مي كرد از ماشين پياده شد و پسربچه را در صندلي جلوئي ماشين نشاند. برادر بزرگتر، با چشماني براق و درخشان، كنار او نشست و سه تائي رهسپار گردشي فراموش ناشدني شدند.1 امتیاز
-
راهب و سامورایی راهبی کنار جاده نشسته بود و با چشمان بسته در حال تفکر بود. ناگهان تمرکزش با صدای گوش خراش یک جنگجوی سامورایی به هم خورد: «پیرمرد، بهشت و جهنم را به من نشان بده!» راهب به سامورایی نگاهی کرد و لبخندی زد. سامورایی از این که می دید راهب بی توجه به شمشیرش فقط به او لبخند می زند، برآشفته شد، شمشیرش را بالا برد تا گردن راهب را بزند! راهب به آرامی گفت: « خشم تو نشانه ای از جهنم است.» سامورایی با این حرف آرام شد، نگاهی به چهره راهب انداخت و به او لبخند زد. آنگاه راهب گفت: « این هم نشانه بهشت!»1 امتیاز
-
یه مرد ۸۰ ساله میره پیش دكترش برای چك آپ. دكتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دكتر؟ دكتر چند لحظه فكر میكنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف كنم. من یه نفر رو می شناسم كه شكارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شكار كردن از دست نمیده. یه روز كه می خواسته بره شكار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل.. همینطور كه میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شكارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ كشته میشه و میفته روی زمین! پیرمرد با حیرت میگه: این امكان نداره! حتما' یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده! دكتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا' منظور منم همین بود1 امتیاز
-
پیرمرد رنجور تصمیم گرفت حال که ناتوان شده و قادر به انجام کارهایش نیست با پسر، عروس و نوه 4 سالهاش زندگی کند. دستان پیرمرد میلرزید، چشمانش کمسو شده بود و قدمهایش دیگر استوار نبود. خانواده هر شب دور میزی جمع میشدند و شام را در کنار یکدیگر میل میکردند. اما برای پدر بزرگ با این وضعیت جسمانی حقیقتا صرف شام به این سبک کاری شاق و مشکل بود. غذا از قاشقش میریخت، هنگام برداشتن لیوان اغلب نوشیدنی به روی میز میریخت و تمام رومیزی را لکهدار میکرد. پسر و عروس پیرمرد به شدت از این خرابکاریها و بریز و به پاشهای پیرمرد خسته و عصبی شده بودند. روزی پسر رو به همسرش کرد و گفت: «باید فکری برای پدربزرگ کنیم. این وضع دیگر قابل تحمل نیست. من از این همه ریخت و پاش و غذا خوردن پرسروصدای وی خسته شدهام.» پسر و عروس بعد از شور و مشورت تصمیم گرفتند میز کوچکی گوشه اتاق قرار دهند تا پدربزرگ هنگام شام از آن استفاده کند. بدین ترتیب پدربزرگ تنها گوشهای شرمگین مینشست و غذا میخورد درحالیکه دیگر اعضای خانواده در جمعی صمیمی دور میز مینشستند و شام صرف میکردند. از آنجایی که در اثر لرزش دست، پدربزرگ یکی دو بشقاب را شکسته بود تصمیم گرفتند برای جلوگیری از تکرار این امر در کاسهای چوبی غذای وی را سرو کنند. اکثر اوقات قطره اشکی گوشه چشم پدربزرگ بود، از اینکه مجبور بود اینگونه تنهایی غذا بخورد غم عجیبی در چشمانش موج میزد؛ با این وجود هراز گاهی که قاشق از دستش میافتاد یا ظرف غذایی واژگون میشد باز هم با تذکر و نگاه سرزنشآمیز پسر و عروسش روبرو میشد. در این میان پسرک تمام این مناظر را در سکوت میدید. یکشب قبل از شام پدر متوجه شد پسرش در حال ساختن چیزی از چوب است. رو به وی کرد و گفت:«عزیزم، چی درست میکنی؟» پسر با شیرینی و حاضرجوابی خاصی پاسخ داد: «دارم یک کاسه چوبی برای غذای تو و مامان درست میکنم تا وقتی بزرگ شدم شما توی اون غذا بخورید!» سپس با لبخند معصومانهای مشغول کارش شد. حرف پسرک آنقدر محکم و مستدل بود که پدر و مادر هیچ جوابی نداشتند! اشکی از ندامت در چشمشان حلقه زد. هر دو سکوت کرده بودند ولی میدانستند چه باید بکنند. آن شب پسر با مهربانی دست پدرش را گرفت و با احترام وی را سر میز شام نشاند تا در کنار یکدیگر شام صرف کنند. از آنروز به بعد پدربزرگ همیشه با خانواده شام صرف میکرد ولی اینبار هر وقت غدایی میریخت، چیزی از دستش میافتاد یا همه چیز بهم میریخت نه پسر مثل سابق اهمیتی به این موضوع میداد و نه عروسش. بچهها موجودات فوقالعاده باهوشی هستند. با چشم تیزبین خود همه جوانب را میبینند، همانطور که با گوش خود همه چیز را به خوبی میشنوند و در ذهن خود به بهترین وجه آن چه را که دریافت کردهاند پردازش میکنند. اگر آنها ببینند که والدینشان صبورانه جو خانه را شاد و صمیمی نگاه میدارند مطمئنا آنها نیز همین گرایش و طرز رفتار را ادامه خواهند داد و از والدین خویش تقلید میکنند. والدین آگاه و عاقل متوجه هستند که هر چه امروز میسازیم روزی سر راه بچههای ما قرار خواهد گرفت. پس چه خوبست که الگویی خوب برای رفتارشان باشیم و سازندگان آیندهای روشن برای فردای آنان.1 امتیاز
-
درود دوست عزیز به نظر بنده بهترین کتاب آموزشی خود help نرم افزار هستش1 امتیاز
-
فیبر مدار چاپی ، فیبری است به ضخامت حدود 6/1 میلیمتر، از جنس مقوای فشرده (فیبر فنلی) که قهوه ای و کرم رنگ بوده و یا از جنس الیاف پشم شیشه (فایبرگلاس) که شیشه ای می باشد و در طرف دیگر این فیبرها، یک لایه مس به صورت ورقه نازک به ضخامت 25/0 میلیمتر به کمک چسب و فشار پوشانده شده است. robot فیبر فنلیک چیست؟ این فیبر به رنگ زرد پر رنگ و یا قهوه ای بوده و به راحتی سوراخ می شود و لایه مس روی آن بر اثر حرارت زیاد هویه، به راحتی جدا می شود، قیمت این نوع فیبر ارزان بوده و به همین جهت در اکثر کیت ها و مدارات رادیو، ضبط و تلویزیون از آن استفاده می شود. فیبرفایبر گلاس: این فیبر سبز رنگ بوده و نسبت به فیبر فنلی محکم تر بوده و به سختی سوراخ می شود، در مقابل حرارت مقاومت خوبی دارد و بیشتر در مدارات ماشین حساب، ویدئو، کامپیوتر و... به کار می رود فیبر فایبرگلاس در ضخامتهای بین 8/0 تا 4/2 میلیمتر وجود دارد. فیبر دو رو: این فیبر هم از نوع فنلیک می تواند باشد و هم از نوع فایبر گلاس و اختلاف آن در این است که در هر دو طرف این فیبر یک لایه نازک از مس پوشیده شده است در نتیجه حداکثر استفاده از مدار می شود. فیبرآماده: فیبر مدار چاپی (pcb) آماده، به فیبرهایی گفته می شود که بر روی آن مدارهای مختلف و یا جای پایه های آی سی و قطعات مختلف قرار دارد که قطعات را در آن قرار داده و توسط مس بقیه ارتباطات را به هم وصل می نمائیم و به شکل زیر می باشد. فیبر مدار چاپی کاربرد مدار چاپی (pcb) چیست؟ برای اینکه بخواهیم بطور مثال، یک لامپ و یک باطری را به هم وصل کنیم حداقل احتیاج به دو سیم مسی داریم، حال اگر 20 باطری و 20 لامپ داشته باشیم به همان نسبت به سیمهای بیشتری نیاز داریم، به همین نحو در یک رادیو ضبط که بایستی قطعات زیادی به همدیگر وصل شوند چنانچه خواسته باشیم این قطعات را با سیم به هم وصل نمائیم، سیم بسیاری مصرف شده و شلوغ خواهد شد، بنابراین به جای استفاده از سیم، از خطوط ایجاد شده بر روی فیبر مسی استفاده می نمایند و برای این کار ابتدا بایستی، نقشه مدار مورد نظر را بر روی فیبر مدار چاپی (بر روی قسمت مسی فیبر) طراحی و رسم نمود. برگرفته از سایت های کیهان و صبحدم1 امتیاز
-
این هم یه نمونه از سون سگمنت که تو پروتل هستش اگه سون سگمنتی که دراید ازش استفاده میکنید تو پروتل نیست میتونید کتابخونشو بسازید1 امتیاز
-
درود خواهش میکنم در مورد قطر و ضخامت سیمی که تو pcb استفاده میشه بستگی به مداری داره که قراره طراحی بشه به عنوان مثال اگه از ترکها قرار باشه که جریان زیاد بگذره مجبوریم ضخامت ترک ها رو زیاد کنیم همچنیین قطر سوراخها رو نیز بزرگتر در نظر بگیریم در مورد چاپ سبز هم راجع به چه چیزیش توضیح بدم؟1 امتیاز
-
درود منظورم دقیقا همین بود من تا الان از همین روش استفاده کردم مشکلی هم نداشت دلیل اینکه حتما با پروتل میخواین این کار رو انجام بدین میشه بفرمایید؟1 امتیاز
-
درود دوست عزیزم شما میتونید این کار رو تو paint انجام بدی اونم به اینصورت یه صفحه paint باز کن عکس پی سی بی رو باز کن و crtl+i رو بزن اینجوری مشکلت حل میشه1 امتیاز
-
درود بر همه دوستان برای طراحی pcb بعضی اوقات قطعاتی که مد نظرمون هستش تو کتابخونه پروتل نیست برای حل مشکل باید یه کتابخونه قطعات واسه خودمون بسازیم طراحی کتابخانه شماتیک: 1- file/new/ schematic library file/save as - 2 وبه نام قطعه ای که قراره بسازیم save میکنیم. 3- sch library رو انتخاب میکنیم مثله شکل زیر tools/rename component - 4 و نام قطعه رو انتخاب میکنیم 5- place /line و شماتیک قطعه رو رسم میکنیم 6- save تا الان تونستیم شماتیک قطعه رو رسم کرده و تو کتابخونه ذخیره کنیم ادامه دارد....1 امتیاز
-
درود بر همه دوستان وقتی صفحه pcb باز شد از بزرگنمایی استفاده کنید و مدارتون رو به اندازه دلخواه بزرگ کنید قطعات رو میشه به صورت دلخواه چید بعد از این کار keep out layer رو کلیک کنید مثله شکل زیر بعد برید تو place/line و محدوده pcb رو مشخص کنید مثله شکل زیر برای اینکه ضخامت سیم کشی رو مشخص کنیم مطابق زیر عمل میکنیم design/rules/width بعد مثله شکل زیر ضخامت سیم رو تعیین میکنیم بعد به tools/design rule chek میریم و اگه خطایی مشاهده نشد ادامه میدیم واسه سیم کشی میشه هم دستی سیم کشی کرد هم به صورت خودکار واسه سیم کشی خودکار کافیه بریم تو auto route و all رو کلیک کنیم اینم شکل مدار pcb1 امتیاز
-
درود بر همه دوستان PCB1.pcbDoc را انتخاب میکنیم با این کار صفحه PCB باز میشه روی صفحه کلیک راست میکنیم و OPTIONS-BOARD OPTIONS رو انتخاب میکنیم تو صفحه BOARD OPTIONS تنظیمات رو مثله شکل زیر انجام میدیم با این کارها تقریبا تنظیمات ابتدایی واسه کار با پروتل فراهم شده حالا بایستی مداری که مد نظرمون هستش رو تو شماتیک رسم کنیم ادامه دارد....1 امتیاز
-
درود بر همه دوستان برای طراحی فیبر مدار چاپی در ابتدا بایستی شماتیک مدار رو رسم کنیم واسه شروع بایستی مراحل زیر رو انجام بدیم 1-file-new-pcb project مطابق شکل زیر 2- روی pcb project کلیک راست کرده و تو add new project رفته و schematic رو انتخاب میکنیم 3- روی pcb project کلیک راست کرده و تو add new project رفته و pcb رو انتخاب میکنیم مطابق شکل زیر با اعمال این کارها برای شما دو صفحه نمایش داده میشه که یکی شماتیک و دیگری pcb هستش ادامه دارد....1 امتیاز
این صفحه از تخته امتیازات بر اساس منطقه زمانی تهران/GMT+03:30 می باشد