رفتن به مطلب

Ata_Se7en

کاربر ویژه
  • پست

    2182
  • تاریخ عضویت

  • روز های برد

    77
  • بازخورد

    100%

تمامی مطالب نوشته شده توسط Ata_Se7en

  1. درود و خوشامدگویی بابت عضویتتون دراین سایت خب مسئله اصلی قبل از هر خریدی اول نوع کاربردتونو معین کنید که شما معین فرمودین که برای گیم و بازی میخواین و مورد اصلی دومم بودجه ای هست که شما اختصاص دادین به این سیستم که هنوز نفرمودین ؟ به هر حال یه راهنمایی خیلی کوچیک میکنم : قبل از اینکه بفرمایین بودجه اختصاص یاقته چقدر هست به دو نکته توجه کنید که وقتی در اینجا تایپیک راهنمایی میزنین دیگه با این کاری نداشته باشین که فلانی چی میگه این چی میگه و فلانی نظرش چیه ! چون دوستان و اساتیدی که اینجا به شما راهنمایی خواهند کرد همه به کوچکترین و ریزترین مسائل دقت میکنن تا بهترین و به صرفه ترین و با ارزشترین راهنمایی هارو بکنن / پس خاطرتون جمع باشه که به بهترین وجه ممکن راهنمایی و کمک خواهید شد مورد دوم گرافیک سری 800 هست که خیلی طول میکشه تا معرفی و فروشش اغاز بشه و پاشو تو بازار داخلی بزاره و بازم طول میکشه تا جاشو سفت کرده و قیمتش ارزش خرید رو داشته باشه . در مورد مادربرد هم باید بگم هر دو مدلی که انتخاب کردین بسیار عالی و مختص گیمینگ هستند و البته قدرتمند / من خودم گیگارو انتخاب میکنم چون خودم از بردهای گیگا استفاده میکنم ولی ایسوس به نظرم طرفدارای بیشتری داشته باشه که کمی کار انتخاب رو سخت میکنه ولی در کل ایسوس بهتره به نظر بنده ( در این جا مهم سلیقه خودتون هست در شرایطی که هر دو مادربرد از هر نظر یکی باشن ) در مورد cpu هم بنده 4790k رو پیشنهاد میکنم که جدیدتره . مانیتور به نظرم پنل tn بهتر باشه برای گیمینگ ولی خب در کل اگر میخواین به صدای دلتونم گوش بدین همون ips رو خریداری بفرمایین چون از نظر پاسخدهی انچنان تفاوتی احساس نمیشه البته اگر زیاد حساس نباشین . در مورد کیس هم از x4 تازه وارد گرفته تا x7 یا کیس فول تاور x9 / به نسبت سلیقه و بودجتون و قطعاتی که استفاه خواهید کرد یکی رو انتخاب کنید در مورد نکته مهم که تو حرفهای شما زیاد دیدم قضیه " صبر کردن برای نسل جدید " هست که شما هیچ وقت نمیتونید با تکنولوژی قدم بردارید و همیشه شما یک پله عقب خواهید بود چون شما هر قطعه ای که بخواین بگیرین چند ماه دیگش قطعه ای جدید و تکنولوژی جدیدی رو خواهد شد و شما همچنان در انتظار خرید نسل جدید خواهید ماند !! در مورد کولر و پاور و هارد و از همه مهمتر اس اس دی و موس و کیبرد چیزی ندیدم که اگر نیاز به راهنمایی دارین اول ماکزیموم بودجه رو مشخص کنین تا بنده حقیر یا اساتید محترم به خوبی راهنماییتون کنن
  2. درود دوست بزرگوارم شا میتونید از فروشگاه لیون تهیه کنید این کیس رو http://lioncomputer.ir/product/107/GREEN+X-9+PREDATOR/ یا در نهایت میتونید در صورت داشتن نمایندگی گرین درشهر خودتون سفارش بدین براتون موجودش کنن
  3. سلام / خواهش میکنم نه فرقی نداره که کارتتون AMD باشه یا NVIDIA / به فرض مثال این مدل 580 به دلیل ابعاد بزرگ و زیباش به کار مودینگ جلوه قشنگی میده البته از هر کارتی میشه استفاده کرد و سلیقه ای هست
  4. درود خدمت جناب منصوری / با عرض پوزش نه متاسفانه
  5. Ata_Se7en

    ***چه کمکی کردی ؟ ***

    سلام ضمن تشکر مخصوص از جناب حسینی عزیز بابت تلنگری که بهمون زدن / واقعا دست مریزاد والا به شخصه تو خانواده ای بزرگ شدم که از وقتی یادم میومد و میتونستم بفهمم و درک کنم کمک کردن رو یک اصل قرار داده بودن حالا هر جوری که میشد خودمم همه جوره اهل بخشش و کمک هستم هر جور و هر مدلی که باشه / لذت اون کمک و بخشش رو با هیچ چیز با ارزشی عوض نمیکنم به هیچ وجه تو مغازه که هر کاری از دستم بربیاد میکنم از تخفیف تا انجام دادن برخی خدمات به صورت رایگان برای افرادی که کم درامد هستند و خیلی کارای دیگه از بچه گیام دو سه تاش بیشتر یادم نمونده که یکیش رو عنوان میکنم که خیلی لذت بخش بود : بچه گیها من زیاد بستنی و تنقلات میخوردم و ماشالله همه چی هم برام میخریدن از اسباب بازی گرفته تا هر چیزی که میخواستم / چون پدرم نظامی بود ما تو خانه های آپارتمانی ارتش زندگی میکردیم تو تبریز من چندتا دوست داشتم اونجا که گهگداهی باهاشون بازی میکردم / یک روزی از روزای خدا که مادرم دوچرخمو اورد پایین تا مثل همیشه به بازی و مدوچرخه سواری با دوستام بپردازم دیدم یک خانواده تازه اودن تا تو یکی از واحدهای آپارتمان زندگی کنن و یک پسر معلول هم داشتند که یه پاش کوچیک بود و یه چند مورد دیگر که خیلی هم غمگین و دل شکسته بود / دوستام خیلی نمیتونستم باهاش رابطه برقرار کنن و هر کاری هم میکردن نمیتونستن لبخندی تو چهرش ببینن / یه چند روز گذشت و من تصمیم گرفتم که باهاش دوست بشم و .... اون روز طبق معمول مادرم دوچرخمو از واحد بالا اورد پایین تا من مشغول بشم منم بی درنگ رفتم طرف اون پسری که تازه اومده بود و شروع کردم باهاش ارتباط برقرار کردن بعداز چند دقیقه سکوت اسمشو بهم گفت و گفت از کجا اومدن و و و یه چند دقیقه نگذشته بود که خیلی اروم بهم گفت ای کاش منم میتونستم مثل شما بازی کنم ... خدایی اینو شندیم دلم یه جوری شد و بهش گفتم خب بیا بازی کنیم ... بهم گفت اخه نمیتونم گفتم بیا بشین تو دوچرخه من و کمی از وضعیتش خجالت کشید ولی من به روش نگاه نکردم و به مانند یه انسان سالم باهاش برخورد کردم / کمکش کردم تا رو دوچرخه بشینه و با تمام زورم نگهش داشتم و گفتم پدال بزنن و من حولش دادم و همین طور حولش دادم و دونفری داشتیم سواری میکردیم و خوشحال بودیم / از هیچی خبر نداشتم که نگو پدرم از بغل دیوار انبار داره بهمون نگاه میکنه و وقتی دوباره به بغل انبار نگاه کردم دیدم پدرم نیست و احساس کردم رفته بالا و کمی ترسیدم که نکنه کار خوبی نکرده باشم و پدرم ناراحت شده باشه چون پدرم هر دفعه از پادگان میومد منو میبوسید و بغلم میکرد و شکلات یا شیرینی چیزی بهم میداد ولی ایندفعه از هیچی خبری نبود / خلاصه از دوچرخه پیادش کردم و عساشو ازش گرفته و زمین گذاشتم و از دستش و پشتش گرفتم و اروم اروم راه میرفتیم / دیگه اون چهره غمگین تبدیل به یه چهره شاد و خوشحال شده بود که همین طور میخندید و مخندید / یه چند دقیقه بعد هم دوستام ازم تقلید کردن و هر کدوم یک کاری برای خوشحال کردنش انجام دادن / یه چند دقیقه نگذشته بود که مادر پسر برای سر زدن به پسرش اومد پایین و همین که صحنه رو دید که چه جوری پسرش داره میخنده و خوشحاله و داره با ما بازی میکنه چشماش پر اشک شد و همون جا ایستاد و دست به چادرش کرد و صورتش رو تا نصف پوشوند و مارو نزاره کرد ( خدایی نمیدونستم چیکار کنم ! کارم درست بود یا غلط ؟ ) تو همین حال بودم پدرم اروم اومد جلو و دستش رو کشید رو صورت و سر من و پسره و به پسره از همون ماشین کنترلی که برام خریده بو بهش هدیه داد اینبار ... اینبار پسره از ذوق و خوشحالی زبونش گرفت و اونجا بود که من فهمیدم کارم درست درست درست بوده و اون لحظه رو هیچ وقت فراموش نمیکنم هیچ وقت ( دوستان خیلی خیلی خلاصه وارد بود و اگر نقصی هم داشته ببخشید / هدف رسوندن مطلب بود ) ___________ مورد دوم هم که میخوام به انتخاب خودم عرض کنم که سال قبل اتفاق افتاد : سال قبل بنده حدودای ساعت 9 صبح به علت بریدن عمیق دستم توسط تیغ حین بازکردن کارتن هارد به اورژانس مراجعه کردم و بعداز کلی مکافات و بخیه از تخت پیاده شدم تا به مغازه برگردم که صحنه غم انگیزی و بخش دیدم که یک دختر بچه به علت سقوط از پلکان سرش شکسته بود و بدجوری وخیم بود / در حالی که دکمه های دست پیراهنم رو میبستم نزدیک تر اومدم که ببینم چه خبره دیدم یکی از اقوام زن بچه بدجوری داره به پرستار تمنا میکنن تا به وضعیت بچه رسیدگی بشه ولی حیف که اینجا تا پول ندی اصلا نگات هم نمیکنن ( متاسفانه ) صحنه خیلی خیلی ناراحت کننده ای بود / تصمیم گرفتم هزینه رو هر چه زودتر پرداخت کنم تا خدای نکرده مشکلی پیش نیاد / رفتم به پرستار گفتم هزینه بخیه چقدر میشه گفت کدوم بخیه گفتم اون دختر بچه ؟ گفت باید ویزیت بشه بعدا منم با عصبانیت گفتم خب زودتر ویزیت کنید من همه هزینشو پرداخت میکنم / پرستار نگاهی بهم کردم و گفت چرا عصبانی میشین باشه همین الان و بهش تاکید کردم اصلا بنده رو نشون ندن و حرفی هم نزنن و بگن بیمارستان هزینه رو تقبل کرده و کاغذ ویزیت رو نوشت و من هم تو صندوق حساب کرده و سریع رسوندم به پرستار و گفتم هر هزینه دیگه ای داشته باشه من میدم و نشستم بغل پیشخوان و منتظر موندم تا مطمئن بشم که به وضعیتش رسیدگی میشه .. حدود 25 دقیقه گذشت و پرستاری که باهاش صحبت کرده بودم اومد و گفت خیلی خیلی ازت ممنونم و گفت من که خیلی خجالت کشیدم و ازش پرسیدم وضعیت دختر بچه چه طوره گفت میتونی خودت بری و ببینی و من بقیه هزینه بخیه و پانسمان رو دادم و به بغل تختی که اون دختره رو رسیدگی کرده بودن نزدیک شدم و صحنه ای غرق در شادی دیدم که مادرش و یک پیرزن هم باهاشون بود همین طور خدارو شکر میکردن و تشکر میکردن از پرسنل بیمارستان و بقیه و واقعا صحنه ای بود که هیچ وقت یادم نمیره / اون روز اصلا حال و هوای دیگه ای داشتم و خیلی سبک تر و خوشحالتر از روزای دیگه و جالبترش اونروز که من بعداز ظهر به مغازه رفتم به قدری فروشم خوب که بی درنگ دلیلش رو فهمیدم و از خدا خواستم که منو بازم در چنین لحظاتی قرار بده ___________ تو محله هم هر ماه پدر بزرگوارم که امین و معتمد و ریش سفید محله هست کمکهایی جمع اوری میکنه و به دست نیازمندان و افراد کم درامدی که از قبل شناسایی کردن اختصاص میده یک شب قشنگ و زیبا با پدرم : یک شب پدرم بهم گفت امشب میخوام ببرمت جایی تا دلت باز تر و چشمات بیناتر بشه / منم نپرسیدم کجا و گفتم باشه حدود نیم ساعت دیگه پدرم و من راهیه خارج از محدوده شهر شدیم البته نه زیاد دور کمی پیچ و خم و کوچه رد کردیم تا به در خونه کوچیک و کلنگی رسیدیم / پدرم از ماشین پیاده شد و چندتا بیسکوست و شکلات بهم داد و گفت در رو بزن و بقیه کار باخودت من که به قضیه پی برده بودم گفتم با دیدن من ناراحت نشن ؟ چون هر دفعه پدرم به این مکانها مراجعه میکرد / گفت نه مشکلی نیست ... در رو اروم با انگشتام به صدا در اوردم و پدرم کمی دورتر شد ... دلم داشت مثل سیر و سرکه میجوشید و کمی ترس داشتم خلاصه چند ثانیه بعد به ارامی در باز شد و چند طفل که لباساشون به تنشون گشاد و پاره بود اومدن در رو باز کردن .. همین که چشمم به وضعیت اون 4 تا طقل افتاد کل بدنم سرد شد و دنیا سرم چرخید یعداز چند ثانیه بچه ها همگی بهمم سلام ارومی دادن و منم که هنوز تو خودم نبودم و اشک تو چشام قوطه میزد جواب سلامی نه چندان کاملی دادم و همین طور که بغزم گرفته بود شکلات و بیسکویتهایی که پدرم داده بود بهشون تقسیم کردم ... هر کدوم که چیزی ازم میگرفت جوری خوشحال میشد که گویا ثروت کل جهان رو بهشون داده بودن و نگاهی معصومانه بهم انداختند و بهم گفتند ممنون عمو خیلی ممنون عمو و رفتن داخل و چند ثانیه دیگه یک زن که گویا نصف صورتش به کل سوخته بود دم در ضاهر شد و سلام داد و تشکر کرد و با صدای لغزان گفت بفرمایین تو خوش اومدین / پدرم نزدیک شد و گفت یک گونی پشت ماشین هست بیارش داخل و رفت داخل خونه .... منم با صورت اشفته و دستایی که حال گرفتن چیزی رو نداشتن گونی رو از پشت ماشین اوردم داخل خونه و به اتاق نزدیک شدم که صحنه ای غم انگیزتر و ناراحت کننده تر دیدم/ پدر خونه که گویا راننده بود در اثر تصاذف قطع نخاع شده بود و مادر خونه هم در اثر اتیش گرفتن اتاق خونه به کل نصف صورتش و برخی از اندامهای دستا و بدنش رو از دست داده بود و چهارتا کوچولوی قدو نیم قد که با دین چندتا شکلات داشتن بال درمی اوردن ... من و پدرم حدود 1 ساعت پیش اونا بودیم برای دردو دل ولی برای من چندین سال گذشت و همین طور تو بغض خودم فرو رفته بودم / اونا هیچی نداشتن برای خوردن برای زندگی برای پوشیدن و هزارن چیزی که نداشتن ولی همیشه میگفتن خدایا شکرت و خوشحال بودن یعنی خوشحالی که من تا به حال ندیده بودم / با اون همه مشکلات باز هم مثل کوه پشت به پشت هم ایستاده بودن و هیچ اهی ازشون بلند نمیشد / خدایا عجب شب بلندی بود و انگار اصلا همه چیز تیره بود و تمومی هم نداشت از اون دفعه به بعد یک بار در میان به جای پدرم به چنین مکانهای بهشتی سر میزدم تا وجودم پر از لطف و محبت بشه ..... ببخشید دیگه سرتون درد اوردم گفتی خیلی زیاده و نمیشه اینجا نوشت
  6. دوستان یک عدد ایکس 9 خریداری شد و یک عدد دیگر هم توسط کاربر عزیز alireza rider که خیلی شرمنده کردن مارو فردا برامون ارسال میشه / با این نتیجه یک عدد دیگر نیز خریداریم
  7. ضمن سلام و تشکر از توجهتون / والا نوید جان چند تن از دوستان برای کار مودینگ چند قلم قطعه سفارش دادن برام که این 580 ها هم یکی از اوناست / چون میخوان همشون یکی باشه به همین خاطر فقط همین مدل رو میخوان چون 3 تا دارن ازش و میخوان دو تا هم بگیرن / بازم ممنون
  8. با سلام و عرض ادب دوباره خدمت دوستان و سروران عزیز و گل / امیدوارم سلامت و شاد باشین دوستان عزیز خریدار کیسهای مذکور هستیم به صورت تمیز و بدون مشکل که داشتن یا نداشتن گارانتیش زیاد مهم نیست و فقط تمیز و بدون ایراد باشه با کارتن و متعلقات / عزیزانی که قصد فروش دارن قیمت مد نظرشونو بدن تا بعداز برسی انشاالله دادوستد انجام بشه . _________________ OC STATION اگر اکبندشو به قیمت عالی داشتین هم اطلاع بدین X9 به صورت کارکرده تمیز
  9. با سلام و عرض ادب دوباره خدمت دوستان و سروران عزیز و گل / امیدوارم سلامت و شاد باشین سروران گل خریدار کارت گرافیک ASUS GTX580 DCII هستیم به صورت کارکرده تمیز و ترجیحا دارای گارانتی و با جعبه و متعلقاتش / عزیزانی که موجود دارن و قصد فروش گرافیکشونو دارن قیمت مد نظرشونو برام بدن تا اگر قسمت بود و قیمت هم به نسبت تمیزی و دارا بودن گارانتی و جعبه و غیره خوب و معقول بود بریم سر معامله و بقیه کارا ... _________________ دوستان خواهشا گرافیک دیگری پیشنهاد ندین چون این گرافیک برای کارخاص استفاده خواهد شد
  10. بله خیلی ممنون البته بنده منظورم این بود که تجربه خودتون رو به اشتراک بزارید چون تجربه و بررسی اساتیدی همچون حضرتعالی قابل قبول تر از تست سایتهای خارجی میدونیم
  11. با سلام جناب تک جسارتا صدا و نویز این گرافیک در فول لود و دماش چگونه هست ؟
×
×
  • اضافه کردن...