در کل وقتی برای یه دختر از سخت افزار صحبت میکنی بعد از چند دقیقه وقتی به چشمهاش نگاه میکنی احساس میکنی که مثل سگ داری واق واق میکنی و طرف هیچ علاقه ای به سخت افزار نداره که بخواد گوش کنه بیشتر هم به این دلیل هست که در مدارس دختر و پسرها از هم جدا هستن و دخترها فقط با مطالب و چیزهایی اشنایی دارن که بقیه دخترها هم اشنایی دارن ولی ما پسرها و قند عسلها با هر چیزی سرکار داریم یعنی قربونش برم تا میریم مدرسه با هر چیزی که از ذهنتون بگزره اشنا میشیم از جمله ساختن نارنجک برای چهارشنبه اخر سال خلاصه هر چی که بوده هست و خواهد بود بعد هم که میریم خدمت و تازه دوره جدیدی از اموزشها شروع میشه اینها مراحلی از زندگی هستن که دخترها نمیدونن چی هست ؟ خوردنیه ؟ قابل لمس هست ؟ دیدنیه ؟ شنیدنیه ؟
بزرگ هم که میشن تازه تو فکر ازدواج هستن که پیر دختر نشن بمونن توی خونه و اگر هم شد خطرناکترین تجربه زندگی را که جون همه افراد جامعه را تحدید میکنه تجربه کنن یعنی چی ؟؟؟؟؟ گرفتن گواهی نامه رانندگی
حالا اگر کمی رحم تو دلشون باشه به روندن همون ماشین معروف لباسشویی راضی میشن