رفتن به مطلب

zanyar11

کاربر سایت
  • پست

    469
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • بازخورد

    100%

تمامی مطالب نوشته شده توسط zanyar11

  1. صحنه ی زیر هم خیلی به یادماندنیه دختر با ناراحتی به دستای خونین خودش نگاه میکنه و چاقوی که تو دستشه رو پرت میکنه سوار کابین قطار میشه و به دوستش میگه "چه طوری همه ی این اتفاقا رو فراموش میکنی ؟" دوستش میگه "فراموش نمیکنی ،فقط یاد میگیری که باهاش زندگی کنی" How do you do it? How do you forget? How do you wash away the things that you’ve done? You don’t, you just learn to live with it.” –
  2. بله درسته بعضی جملات فقط خاص اون زبان هستش مثل این میمونه بیای "ن...رینی اب قطه رو به انگلیسی بگی" جمله به این قشنگیرو فکر کنم مال بازی کلاف دیوتی 2 هستش دیالوگه ژنرال شپرده فکر کنم
  3. یه جمله ای هست ماله بازی بتلفید 3 هستش جملشو دقیق نمیدونم ولی به جرات میتونم بگم که یکی از بهترین جمله های که تو عمرم شنیدم اول مرحله که توی یه تانکه(اتفاقا اون مرحلش تو ایرانه) کاراکتری که بازی میکنم گروهبان میلر هستش اول مرحله میلر بالای تانکه و به عروسک دایناسورش نگاه میکنه بعد چند نفر صداش میکنن (میلر وقتی عروسک دایناسورش رو میبینه یاد بچگیاش میافته یاد پدرو مادرش که صداش میزنند) اون مرحله که تموم میشه میلر رو میگیرن سلیمان (شخصیت روس منفور بازی) میاد و بهش عروسک رو نشون میده و جمله ی زیر رو میگه و بعد اونو اعدام میکنه "میدونی تو زندگی اگه خوب نگاه کنی میبینی فقط دوسه تا چیز وجود داره که هنوز دوستشون داری(منظورش همون عروسکه) ،تنها باقیمونده ای ازین دنیای نکبت باره که ما هنوز دوستشون داریم ،هنوز الوده نشدن، این چیزهای کوچک به یاد ما میندازن که بودن افرادی که زمانی مارو دوست داشتن عاشق ما بودن" (منظورش همون عروسکه که وقتی اول مرحله میلر بهش نگاه میکنه یاد پدرومادرش میافته نه اینکه دلش برای پدرومادرش تنگ شده نه، بخاطر اینکه یادش میاد یه زمانی بوده که دونفربودن که عاشقش بودن و اونو از ته دل دوست داشتن) واقعا باید این جمله رو طلا گرفت
  4. :Not Worthy: :Not Worthy: :Not Worthy: :Not Worthy: :Not Worthy: اره این دیالوگ فوق العادس ......دمن خیلی با مترو حال کردم وقتی 2033 شو بازی کردم لحظه شماری میکردم برای سری بعدش....الانم منتظر سری سومشم
  5. دیالوگ های مکس پین که واقعا محشرند خاطرات شبیه به تکه پاره های یه شیشه ان هرچه سعی کنی اونارو بیادبیاری و کنارهم بزاری نمیتونی و دراخر فقط به خودت اسیب وارد میکنی
  6. بله مافیا 1 اخرشم خیلی قشنگ بود "اقای تامی انجلو بله بفرمایید اقای دون سالونه سلام رسوند (بعد صدای شلیک یه دولول)
  7. دوستان یه نوستالژی براتون دارم توی یه کوچه داشت تاکسیشو تمیز میکرد یه ذفعه سرشو بالا اورد دید که یه اسلحه جلوسرشه چند نفر خلافکار دارن تهدیدش و به زور سوار ماشینش میشن حالا باید باماشینش خلافکارهارو از دست پلیس ها که دنبالشونند فراری بده و .... کدوم بازیه؟
  8. بابا یکم بشتر بتوضیحید احتمالا مال سری کالاف دیوتیه
  9. بازیش که کردم ولی اون مرحلشو یادم نیست اینقد مرحله زیااااااد داشت
  10. داستانش خیلی قشنگه البته گیم پلی زیاد جالب نیست ولی داستانش عالیه
  11. من که نمیدونم احتمالا بازیش نکردم یکم بیشتر بتوضیح
  12. این ماله یکی از شاهکارهای silent hill هستش سری 5 ش homecoming
  13. حیفم اومد این دیالوگ از بایوشاک رو نگم البته دیالوگی از نوارهاییه که تو بازی پیدا میکردیم دیالوگی از دوقلوهای لوتس " Robert and Rosalind Lutece" When I was girl, I dreamt of standing in a room, looking at a girl who was and was not myself, who stood looking at another girl who was and was not myself. My mother took this as a nightmare. I saw it as the beginning of a career in physics. - Rosalind Lutece
  14. من بایه بازی خیلی حال کردم اولشو میگم شماهم بگین کدوم بازیه بسره بعد از چندسال که تو جنگ بوده مصدوم میشه و برمیگرده شهرشون تو راه یه کابوس میبینه که برادرش گم شده از ماشین پیاده میشه و میبینه که شهرشون یه مه عجیبی داره بطوریکه فقط جلوپای خودشو میبینه میاد وسط شهر جلو یه کافه همونجا باخودش میگه چرا اینجا مثل سابق شلوغ نیست جلوتر میره یه ماشینو میبینه که گردغبار روش نشون میده چند ساله که کسی سوار ماشین نشده جلوتر تو میدان شهر ساعتو میبینه که روی 2:06 گیر کرده باخودش میگه الان که ظهر نیست چرا ساعت اینو نشون میده میره خونه کسی تو خونه نیست یه کم خونه رو میگرده عکسهای پدرشو مادرشو و برادر کوچکشو میبینه ولی عجیبه هیج جیزی ازخودش پیدا نمیکنه نه عکسی و نه لباساش و نه لوازماش حتی روی دیوار جای عکس های خودشو میبینه انگار کسی اونارو برداشته ازپله ها میاد پایین مادرشو میبینه که یه هفتیر تو دستشه میره جلو با شوروشوق میگه مامان سلام منم ...برگشتم...ولی مادرش انگار نه انگار وبه پسرش میگه "خیلی وقته که تو رفتی ،همه از این شهر رفتن کسی دیگه نمونده ،دلم برای برادرت تنگ شده " و ادامه بازی اگه گفتین کدوم بازیه؟؟
  15. اقا قبول نیست برای pc نیومده ما بازیش کنیم :crying: :crying: :mad: :mad:
  16. داداش اون دوتای اول داغووونم کرد مخصوصا ماله بوکر دویت
  17. با اجازه اواین دیالوگ رو خودم مینویسم Rise and shine, Mister Freeman. Rise and... shine wake up, Mister Freeman. Wake up and.smell the ashes این ماله کدوم بازیه ؟؟؟؟؟؟ :Not Worthy: :Not Worthy: :Not Worthy: :Not Worthy:
  18. با سلام و عرض خسته نباشید خدمت دوستان لیونی گل گلاب هممون میدونیم که بازی های که امروز ساخته میشه خیلی روشون کار میشه صداگزاری که داره ،داستان سرایی که داره ،شخصیت پردازی ،موسیقی متن، بازی صحنه های سینماتیک و .... همه و همه برای اینه که یک شاهکارو ارائه بدن (که البته پول بیشتری بجیب بزنن که الحق لایقشونم هست) الان یه جوری شده که من خودم بشخصه ترجیح میدم یه ساعت بازی کنم تا اینکه یه فیلم رو ببینم و حتی یه کتاب رو بخونم.... هدفم از ایجاد این تاپیک اینه که بیایم اون دیالوگها یا اون قسمت از بازی هارو که باهاشون خاطره داریم یا پر معنی هستند رو اینجا اعلام کنیم ترجیحا تصویر اون قسمت از بازی رو هم بزارین خیلی خوب میشه با تشکر
×
×
  • اضافه کردن...