راستی این داستان هم برای من پیش اومد
4 صبح بیدار شدم گلاب بروتون برم حیاط دست به آب دیدم یه بنده خدا با لباس کار آبی کاربنی تو حیاطه داره رد میشه گفتم سالار سلام وقت بخیر خسته نباشی این وقت شب اینجا چیکار میکنی
صحبت کرد دیدم بنده خدا افغانه میگه شیر ابمون نشتی داشته و چکه چکه می کرده و دیوار حیاط و خونه رطوبت گرفته ایشون هم خاسته زنگ بزنه اجازه بگیره گفته بیدار میشیم خدا رو خوش نمیاد بجاش از دیوار پریده تو نشتی رو درست کرده
هرچی خواهش کردم گفتم آقا بیا شبو پیش ما باش قبول نکرد
هرچی خواهش کردم که آقا این 20 تومن دستمزدت بیا بگیر قبول نکرد
دیگه دیدم داره تعارف می کنه بزوراینو گرفتم بردم خونه براش جا انداختم شبو استراحت کردیم
صبح هم بیدار شدم دیدم صبحانه نخورده رفته
خدا پدر و مادرش رو بیامرزه
مال ایران نبود ولی چکه چکه ابش تو کمبود آب براش مهم بود برعکس عده قلیل از هم وطن ها که اصلا براشون مهم نیست همینجوری شیر آب رو باز می کنن و با آب شرب کشاورزی می کنن
ایرانو باید بدیم به اینا
اینا از مد دلسوز ترن