رفتن به مطلب

AtAgAmEr

کاربر ویژه
  • پست

    3343
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    14
  • بازخورد

    100%

تمامی مطالب نوشته شده توسط AtAgAmEr

  1. سلام فکر میکنم این نرم افزار tunngle برای آنلاین بازی کردن هستش http://www.p30game4u.com/forum/viewtopic.php?p=7855&sid=58d3e9c8a0af4510e4827ec7a9a6d4c5 http://www.tunngle.n.../Network:DiRT_3
  2. راستی مجید ، لینک ها رو تست کن اگه دیدی کار کردن اینجا هم بزار تا بچه ها استفاده کنن/ مرسیییییییییییییییییی B)
  3. سلام من هم به معین عزیز صابر جان و دانیال جان تبریک میگم ایشال.... که همیشه موفق باشن .
  4. سلام این پسورد تیم چیه ؟ می تونم وارد تیم بشم؟ یه زمانی اسکور میزدم تنهایی / http://hwbot.org/user/ata_hassanzadeh.d/ موقعی که سیستم رو تازه گرفته بودم دیگه دانشگاه شروع شد و کار زیاد بیخیال شدم/ اگه به صلاح تیم هست منم بیام به تیم لیون اگه نه همون تیم قبلی بمونم
  5. AtAgAmEr

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    اومد پيشم حالش خيلي عجيب بود فهميدم با بقيه فرق ميکنه گفت :حاج آقا يه سوال دارم که خيلي جوابش برام مهمه گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال ميشم بتونم کمکتون کنم گفت: من رفتني ام! گفتم: يعني چي؟ گفت: دارم ميميرم گفتم: دکتر ديگه اي رفتی، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاري نميشه کرد. گفتم: خدا کريمه، انشاله که بهت سلامتي ميده با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بميرم یعنی خدا کريم نيست؟ فهميدم آدم فهميده ايه و نميشه گل ماليد سرش گفتم: راست ميگي، حالا سوالت چيه؟ گفت: من از وقتي فهميدم دارم ميميرم خيلي ناراحت شدم از خونه بيرون نميومدم کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن تا اينکه يه روز به خودم گفتم تا کي منتظر مرگ باشم خلاصه يه روز صبح از خونه زدم بيرون مثل همه شروع به کار کردم اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار اين حال منو کسي نداشت خيلي مهربون شدم، ديگه رفتاراي غلط مردم خيلي اذيتم نميکرد با خودم ميگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن آخه من رفتني ام و اونا انگار موندنی سرتونو درد نيارم من کار ميکردم اما حرص نداشتم بين مردم بودم اما بهشون ظلم نميکردم و دوستشون داشتم ماشين عروس که ميديم از ته دل شاد ميشدم و دعا ميکردم گدا که ميديدم از ته دل غصه ميخوردم و بدون اينکه حساب کتاب کنم کمک ميکردم مثل پير مردا برای همه جوونا آرزوي خوشبختي ميکردم الغرض اينکه اين ماجرا منو آدم خوبي کرد و مهربون شدم حالا سوالم اينه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آيا خدا اين خوب شدن منو قبول ميکنه؟ گفتم: بله، اونجور که میدونم و به نظرم ميرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزيزه آرام آرام خدا حافظي کرد و تشکر، وقتی داشت ميرفت گفتم: راستي نگفتي چقدر وقت داري؟ گفت: معلوم نيست بين يک روز تا چند هزار روز!!! يه چرتکه انداختم ديدم منم تقريبا همين قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بيماريت چيه؟ گفت: بيمار نيستم! گفتم: پس چي؟ گفت: فهميدم مردنيم، رفتم دکتر گفتم: ميتونيد کاري کنيد که نميرم گفتن:نه گفتم: خارج چي؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجي مارفتني هستيم وقتش فرقي داره مگه؟ باز خنديد و رفت و دل منو با خودش برد آگاه باش که تو شایسته آنی و از نیک ترین مهربانان هستی پس تو هم آن را برای نیک ترین مهربانانت بازگو و زنجیره مهربانی را ادامه بده برای آنان که یادشون رفته من رفتنی ام ... حرص می زنند و دیگران را می آزارند ... من هم رفتنی ام مرا ببخشید از صمیم قلب
  6. AtAgAmEr

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    از الاغ .... * کشاورزي الاغ پيري داشت که يک روز اتفاقي به درون يک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعي کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بيرون بياورد. براي اينکه حيوان بيچاره زياد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصميم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بميرد و زياد زجر نکشد. مردم با سطل روي سر الاغ هر بار خاک مي ريختند اما الاغ هر بار خاکهاي روي بدنش را مي تکاند وزير پايش ميريخت و وقتي خاک زير پايش بالا مي آمد سعي مي کرد روي خاک ها بايستد. روستايي ها همينطور به زنده به گور کردن الاغ بيچاره ادامه دادند و الاغ هم همينطور به بالا آمدن ادامه داد تا اينکه به لبه چاه رسيد و بيرون آمد. **نکته:* *مشکلات، مانند تلي از خاک بر سر ما مي ريزند و ما همواره دو انتخاب داريم:* *اول: اينکه اجازه بدهيم مشکلات ما را زنده به گور کنند.* *دوم: اينکه از مشکلات سکويي بسازيم براي صعود.* *2. قدرت انديشه*** * پيرمردي تنها در يکی از روستاهای آمريکا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش را شخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود. تنها پسرش بود که مي توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود . پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد : "پسرعزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بکارم . من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت هميشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من براي کار مزرعه خيلي پير شده ام. اگر تو اينجا بودي تمام مشکلات من حل مي شد . من مي دانم که اگر تو اينجا بودي مزرعه را براي من شخم مي زدي. دوستدار تو پدر".* *طولی نکشيد که پيرمرد اين تلگراف را دريافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام".* *ساعت 4 صبح فردا مأمور اف.بي.آی و افسران پليس محلي در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اينکه اسلحه اي پيدا کنند . پيرمرد بهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقي افتاده و مي خواهد چه کند؟* *پسرش پاسخ داد : "پدر! برو و سيب زميني هايت را بکار، اين بهترين کاري بود که مي توانستم از زندان برايت انجام بدهم".* *نکته:* *در دنيا هيچ بن بستي نيست. يا راهي‌ خواهيم يافت و يا راهي‌ خواهيم ساخت.* * * *3. قبل از انجام هر کار راهکارهاي متفاوت را بررسي کنيم* *ميگويند در کشور ژاپن مرد ميليونري زندگي ميکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و براي مداواي چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزريق کرده بود اما نتيجه چنداني نگرفته بود. وي پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زياد درمان درد خود را مراجعه به يک راهب مقدس و شناخته شده مي بيند.* *وي به راهب مراجعه ميکند و راهب نيز پس از معاينه وي به او پيشنهاد کرد که مدتي به هيچ رنگي بجز رنگ سبز نگاه نکند. پس از بازگشت از نزد راهب، او به تمام مستخدمين خود دستور ميدهد با خريد بشکه هاي رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آميزي کند.همينطور تمام اسباب و اثاثيه خانه را با همين رنگ عوض ميکند. پس از مدتي رنگ ماشين، ست لباس اعضاي خانواده و مستخدمين و هر آنچه به چشم مي آيد را به رنگ سبز و ترکيبات آن تغيير ميدهد و البته چشم دردش هم تسکين مي يابد.* *مدتي بعد مرد ميليونر براي تشکر از راهب وي را به منزلش دعوت مي نمايد. راهب نيز که با لباس نارنجي رنگ به منزل او وارد ميشود متوجه ميشود که بايد لباسش را عوض کرده و خرقه اي به رنگ سبز به تن کند. او نيز چنين کرده و وقتي به محضر بيمارش ميرسد از او مي پرسد آيا چشم دردش تسکين يافته؟ مرد ثروتمند نيز تشکر کرده و ميگويد :" بله . اما اين گرانترين مداوايي بود که تاکنون داشته". مرد راهب با تعجب به بيمارش ميگويد بالعکس اين ارزانترين نسخه اي بوده که تاکنون تجويز کرده ام.* *براي مداواي چشم دردتان، تنها کافي بود عينکي با شيشه سبز خريداري کنيد و هيچ نيازي به اين همه مخارج نبود. براي اين کار نميتواني تمام دنيا را تغيير دهي، بلکه با تغيير ديدگاه و يا نگرشت ميتواني دنيا را به کام خود درآوري.* *نکته:* *تغيير دنيا کار احمقانه اي است اما تغيير ديدگاه و يا نگرش ما ارزانترين و موثرترين روش ميباشد.* *4. در بيشتر موارد راه حل ساده تري نيز وجود دارد* *در يك شركت بزرگ ژاپني كه توليد وسايل آرايشي را برعهده داشت، يك مورد تحقيقاتي به ياد ماندني اتفاق افتاد : شكايتي از سوي يكي مشتريان به كمپاني رسيد. او اظهار داشته بود كه هنگام خريد يك بسته صابون متوجه شده بود كه آن قوطي خالي است.* *بلافاصله با تاكيد و پيگيريهاي مديريت ارشد كارخانه اين مشكل بررسي، و دستور صادر شد كه خط بسته بندي اصلاح گردد و قسمت فني و مهندسي نيز تدابير لازمه را جهت پيشگيري از تكرار چنين مسئله اي اتخاذ نمايد. مهندسين نيز دست به كار شده و راه حل پيشنهادي خود را چنين ارائه دادند: پايش ( مونيتورينگ) خط بسته بندي با اشعه ايكس.* *بزودي سيستم مذكور خريداري شده و با تلاش شبانه روزي گروه مهندسين،‌ دستگاه توليد اشعه ايكس و مانيتورهائي با رزوليشن بالا نصب شده و خط مزبور تجهيز گرديد. سپس دو نفر اپراتور نيز جهت كنترل دائمي پشت آن دستگاهها به كار گمارده شدند تا از عبور احتمالي قوطيهاي خالي جلوگيري نمايند. *نكته جالب توجه در اين بود كه درست همزمان با اين ماجرا، مشكلي مشابه نيز در يكي از كارگاههاي كوچك توليدي پيش آمده بود اما آنجا يك كارمند معمولي و غيرمتخصص آنرا به شيوه اي بسيار ساده تر و كم خرجتر حل كرد: تعبيه يك دستگاه پنكه در مسير خط بسته بندي تا قوطي خالي را باد از خط توليد دور کند!!!* *نکته:* *معمولا در بسياري از موارد راههاي ساده تري نيز براي حل هر مسئله و يا مشکلي وجود دارد. هميشه به دنبال ساده ترين راه حلها باشيد.*
  7. 1- دستت درد نکنه/ 2- هرچی امکانات داره که ردن توی این گوشی 3-برم ماله خودم رو بفروشم - 12 ابان 1390 گرفتم samsung galaxy sII 9100
  8. AtAgAmEr

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    Master Control Panel (GOD MODE ) For Vista & Win 7 سلام این مطلب رو دیدم گفتم اینجا هم بزارم برا استفاده / البته در ویندوز 7 ، 32 بیتی تست کردم جواب داد/ ولی برا ایکس پی 32 کار نکرد/ بنا به گفتشون مخصوص ویستا و 7 هستش/ این کد رو بر میدارین با هر اسمی که دوست دارین میدین بهش و یه NewFolder میسازین ولی این کد رو به جای اسمش میدین و بعد از اینتر زدن آیکون پوشه به کنترل پنل سیستم شما تبدیل میشه / ( برای محکم کاری حتماً فایل پشتیبان از سیستم تهیه کنید ) اینم کد : {Master Control.{ED7BA470-8E54-465E-825C-99712043E01C مرجع مرجع
  9. AtAgAmEr

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    چند لحظه هم بخندیم برا کارامون من هروقت حس درس خوندن بهم دست میده،5 دقیقه دراز می کشم برطرف میشه از اول ابتدایی تا آخرین روز دبیرستان ، همه معلمها و ناظم ها: " کلاس شما بدترین کلاسیه که تا حالا داشتم یادش بخیر قدیما با هزار تومن میرفتم مغازهٔ با ۲تا نوشابه، ۳بسته چیپس، ۵تا بستنی، ۴تا شکلات میومدم بیرون. اما الان دیگه نمی‌شه همه جا دوربین هست طرف ، پیاز سرخ میکنه بوی ماهی بره؛ بعد اسفند دود میکنه بوی پیاز بره؛ بعد پنجره باز میزاره بوی اسفند بره ! تازه کلی هم خوشحاله از این ابتکارش ! انواع عقیده در تولید : امریکایی : هم خوب کار کنه هم با دوام باشه انگلیسی : جنسش خوب باشی و مشتری راضی باشه ایرانی : تا وقتی مشتری میخره سالم باشه بعد که خرید مهم نیست چینی : فقط ایرانی بخره ... !!!! سه تا بهترین خوابیدن های دنیا: 1. خوابیدن رو پای مامان وقتی کلی خسته ای 2. خوابیدن رو شونه ی عشقت وقتی کلی تنهایی 3. خوابیدن با چشمای باز وقتی استاد داره درس میده " طریقه کسب درآمد از چند نقطه بوک " برید تو قسمتAccount بعدش برید تویAccount setting بعد برید پایینِ پایین این گزینه رو انتخاب کنید deactivate اکانت خود را غیر فعال کنید و برید سر کار و زندگیتون و کسب در آمد کنید ... چهار چیز که حوّا نمی توونست به آدم بگه: 1- آدمت می کنم! 2- از شوهرای دیگه یاد بگیر! 3- قبل از تو صد تا خواستگار داشتم ! 4- می رم خونه مامانم! فقط یه ایرانی میتونه شامپو رو تو یه هفته تموم کنه و تهش رو با آب قاطی‌ کنه و یک ماه بیشتر استفاده کنه ... !!!! ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﻬﻤﻮﻥ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻦ"ﻣﺴﻮﺍﮎ"ﺿﺮﺭ ﺩﺍﺭﻩ،ﺍﻻﻥ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺩﺭﺩﻧﺪﺍﺷﺖ ... !!! همه دور هم جمع میشدیم یواشکی مسواک میزدیم... اعصاب چیست؟ چیزیست که هیچ کس ندارد ولی توقع دارند که تو حتما داشته باشی. توقع چیست؟ چیزیست که همه دارند و تو نباید داشته باشی .... !!!! اولین سوال دخترا در شروع ترم: استاد منابع امتحانی چیا هست؟ پسرا از استاد در شروع ترم: استاد نه ونیمُ ده می‌دین؟؟ ما ایرانی ها اولین کسانی هستیم که کشف کردیم باطری قلمی با ضربه شارژ میشه مثال:زمانی که باتری کنترل دستگاهی ضعیف میشه و کار نمیکنه تق و تق میزنیم روش تا مجبور بشه کار کنه!!! هیچ لذتی بالاتر از این نیس که یه تیکه از سرعت گیر کنده شده باشه و آدم بتونه 2 تا چرخش ماشینشو از اونجا رد کنه..هست خدایی؟! خدایا این لذتارو از ما نگیر.. تا حالا دقت کردین تو جاده های ایران وقتی قسمت انگلیسی تابلو اسم یک شهر رو می خونین بهتر متوجه میشین تا فارسیش رو ... !!!! یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی...همه ی وسایلتو که می ریزی بیرون تازه میفهمی چه اشتباهی کردی
  10. AtAgAmEr

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    واقعاً گل نوشتی/ ایشاال.. همه پدرها سلامت باشن @};-
  11. فروریختن ساختمان مجاور حین گودبرداری
  12. AtAgAmEr

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    با جابجا کردن مربع ها شکل های جالبی بدست میاد/ ( لینک ) http://www.procreo.jp/labo/lathe_cb.swf
  13. AtAgAmEr

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    تعريف مادر زن: . مادر زن اسلحه اي است انفرادي . که با عيال حمل ميشود . وبا مهمات دروغ همسايگان مسلح شده . وبا زخمي کردن داماد بيچاره خنک ميشود . . اين اسلحه بدون عقب نشيني بوده وشرايط جوي به هيچ وجه در او اثر ندارد . مادر زن گاهي تک تير وگاهي رگبار شليک مي کند . طول مادر زن بدون سر نيزه 2 متر ميباشد. . تعداد تير در هر ثانيه يک ميليون فحش وناسزا بوده . و برد موثر آن، انتقال داماد به بيمارستان . و برد نهايي آن انتقال داماد به گورستان ميباشد
  14. اگه به معجزه اعتقاد ندارید با دیدن این یقیناً اعتماد پیدا خواهید کرد / میگید نه ، ببینید
  15. AtAgAmEr

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    بسیارند کسانی که چون دریا سخن میگویند اما زندگی چون مرداب دارند! .......................................................... با دیگران بخند نه بر دیگران! .......................................................... شرافت مانند تیری است که چون از کمان گذشت بازگشت ان ممتنع است! .......................................................... انسان با اضطراب به اینده مینگرد و حال را فراموش میکند، بنابراین نه در حال زندگی میکند نه در اینده! .......................................................... بد بختی تنها در باغچه ای که خودت کاشته ای میروید! .......................................................... افتادن شکستن نیست ، برنخاستن شکستن است! .......................................................... بدترین وخطرناکترین کلمات این است : (همه اینجورن!( .......................................................... دلها مانند اهن زنگ میزنند و صیقل ان یاد مرگ کردن وخواندن قران است .......................................................... ازدواجی که به خاطر پول به وجود اید ، برای پول هم از بین میرود ! .......................................................... دو چیز است که جزای ان را در دنیا میدهند : ظلم به دیگران و بد رفتاری با پدر و مادر! .......................................................... خوشا به حال کسی که باطنش نیکو وظاهرش خوب است و شرش به دیگران نمیرسد! .......................................................... اگر تمام شب برای از دست دادن خورشید گریه کنی ، لذت دیدن ستاره ها را از دست خواهی داد(شکسپیر) .......................................................... خوشبختی مانند یک توپ است که وقتی میغلتد ، دنبالش میدوی ، ولی وقتی می ایستد ، به ان لگد میزنی! .......................................................... شاید در دنیا یک نفر باشی ، ولی برای یک نفر ، به اندازه دنیایی! .......................................................... میدانی برای چه هنوز زنده ای؟ برای اینکه هنوز به اونجایی که باید برسی نرسیده ای! .......................................................... همیشه تصور کن که توی یه دنیای شیشه ای زندگی میکنی.پس مراقب باش به طرف کسی سنگ نندازی ، چون اول دنیای خودتو میشکنی
  16. AtAgAmEr

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    سخت آشفته و غمگین بودم… به خودم می گفتم: بچه ها تنبل و بد اخلاقند دست کم میگیرند درس ومشق خود را… باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم و نخندم اصلا تا بترسند از من و حسابی ببرند… خط کشی آوردم، درهوا چرخاندم... چشم ها در پی چوب ، هرطرف می غلطید مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید ! اولی کامل بود، خوب، دومی بدخط بود بر سرش داد زدم... سومی می لرزید... خوب، گیر آوردم !!! صید در دام افتاد و به چنگ آمد زود... دفتر مشق حسن گم شده بود این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت تو کجایی بچه؟؟؟ بله آقا، اینجا همچنان می لرزید... ” پاک تنبل شده ای بچه بد ” " به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند" ” ما نوشتیم آقا ” بازکن دستت را... خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم او تقلا می کرد چون نگاهش کردم ناله سختی کرد... گوشه ی صورت او قرمز شد هق هقی کرد و سپس ساکت شد... اما همچنان می گریید... مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد زیر یک میز، کنار دیوار ، دفتری پیدا کرد …… گفت : آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود غرق در شرم و خجالت گشتم جای آن چوب ستم، بردلم آتش زد سرخی گونه او، به کبودی گروید ….. صبح فردا دیدم که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر سوی من می آیند... خجل و دل نگران، منتظر ماندم من تا که حرفی بزنند شکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید سخت در اندیشه ی آنان بودم پدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی بکنید، و حسن را بسپارید به ما ” گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟ گفت : این خنگ خدا وقتی از مدرسه برمی گشته به زمین افتاده بچه ی سر به هوا، یا که دعوا کرده قصه ای ساخته است زیر ابرو وکنارچشمش، متورم شده است درد سختی دارد، می بریمش دکتر با اجازه آقا ……. چشمم افتاد به چشم کودک... غرق اندوه و تاثرگشتم منِ شرمنده معلم بودم لیک آن کودک خرد وکوچک این چنین درس بزرگی می داد بی کتاب ودفتر …. من چه کوچک بودم او چه اندازه بزرگ به پدر نیز نگفت آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم من از آن روز معلم شده ام …. او به من به یاد آورد این کلام را... که به هنگامه ی خشم نه به فکر تصمیم نه به لب دستوری نه کنم تنبیهی *** یا چرا اصلا من عصبانی باشم با محبت شاید، گرهی بگشایم با خشونت هرگز... هرگز...
  17. به به / حالا این وسط شیرینی برا ما کی میده ؟ :party: دوستان تبریک میگم :clapping: جناب حسینی شما هم خسته نباشین :Not Worthy:
  18. به به جناب LEE عزیز مبارک باشه آقا من دیگه از خیرش گذشتم / ولتاژ دیگه بیشتر از این برا گرافیک بالا نمیره / :( :excl:
  19. من موافقم / خوبه / سلام یادم میرفتا :p
  20. طرز فکر ژاپنی و عرب
  21. مرسی لطف دارین همیشه به من جناب حسینی / مثبت های شما هم زود تموم میشن ؟؟؟؟
×
×
  • اضافه کردن...