از لیون کامپیوتر قســـــــــــــــــــــــــــــــــــطی خرید کنید
فروش اقساطی برای سراسر ایران
اخبار سخت افزار ، نرم افزار ، بازی و دنیای آیتی در مجله لیون کامپیوتر
🤩
-
پست
3343 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
14 -
بازخورد
100%
نوع محتوا
نمایه ها
انجمنها
بلاگها
فروشگاه
تمامی مطالب نوشته شده توسط AtAgAmEr
-
خدا کنه تکراری نباشه / جستجو کردم چیزی پیدا نشد ================================= خیلی عجیب اما واقعی ماشین نحس Join Gevo Group در سپتامبر سال ١٩٥٥ جیمز دین هنرپیشه جوان هاایوودی بر اثر تصادف با ماشین پورشهاش دارفانی را وداع گفت. آقای هنرپیشه مرد و کارش تمام شد اما اتومبیل همچنان ماجراهای مرگ آورش را ادامه میدهد. خودرو را که به دره سقوط کرده بود بسختی بیرون اورده و به تعمیرگاه منتقل کردند. اما در آنجا ماشین از روی جک لیز خورده و بر روی دو پای یک مکانیک افتاد. این ماشین توسط یک دکتر خریداری شد که از ان برای شرکت در مسابقات اتومبیل رانی استفاده کرد. در یکی از مسابقات خودرو تصادف کرده و صاحب جدیدش نیز کشته شد. ماشین را تعمیر کرده و دوباره از آن در مسابقات اتومبیل رانی استفاده کردند. اما راننده بعدی هم در یک تصادف کشته شد. این بار وقتی خودرو را به گاراژ منتقل کردند فردای آن روز مشاهده نمودند که گاراژ بطور کامل در آتش سوخته است. سرانجام در اکتبر ١٩٥٩ برای این که جلوی فاجعه را بگیرند آن را به ١١ قسمت تکه کرده و فلزش را نیز آب کردند. سقوط بچه Join Gevo Group در سال ١٩٣٢ به دلیل کم توجهی مادر یک بچه کودک به نام کارلوس از پنجره به داخل کوچه سقوط کرد . شگفت انگیز آن که در همان لحظه آقای جوزف فیکلاک از آنجا عبور میکرد و کودک بر روی او سرنگون شد. بر اثر سقوط دست مرد عابر شکست اما بچه سالم بود. اما مادر بچه عبرت نگرفت یک سال بعد دوباره از همان پنجره کارلوس سقوط کرد و حادثه غیر قابل باور آن که دوباره بر سر یک مرد عابر افتاد. اما برخلاف دفعه قبل هم کودک و هم مرد سالم ماندند و جالب آن که این بار هم بچه بر روی سر آقای جوزف سقوط کرده بود. دوقلوهایی با سرنوشت مشابه Join Gevo Group سرنوشت اغلب دوقلوها بسیار شگفتانگیز است. اما سرنوشت دوقلوهای اهل اوهایو دارای بیشترین شگفتی است. دو برادر دوقلو بعد از تولد از هم جدا شده و به خانوادههای جدا سپرده شدند. هر دو خانواده نیز نام جمیز را بر انها گذاشتند و از اینجا سرنوشت شگفتانگیز انها شکل میگیرد. هر دو جمیز به یادگیری علم حقوق علاقه داشتند. هر دو دنبال نجاری و مکانیکی بودند. هر دو با زنی به نام لیندا ازدواج کردند. هر دو نیز اسم بچههایشان را جمیز آلن گذاشتند. این بچهها نیز ازدواج کردند. نام زن هر دو هم بنی بود هر دو مرد نیز زنانشان را طلاق دادند. تا این که این دو بچه بعد از ٤٠ سال همدیگر را یافته و بعنوان شریک تجاری با هم مشغول به کار شدند. تکرار داستان در واقعیت Join Gevo Group در ابتدای قرن ١٩ داستان نویسی که بیشتر داستانهای ترسناک مینوشت، به نام ادگار آلن پو داستانی به این مضمون نوشت: یک کشتی در دریا غرق میشود. فقط ٤ نفر از میان مسافرانش زنده میمانند. به سبب طی شدن روزهای متوالی ٣ نفر دیگر تصمیم میگیرند فرد جوانتر که نامش ریچارد پارکر بود را کشته و بخورند. در عالم واقع و در سال ١٨٨٤ کشتی باری به نام فوندرد میگوبینتا در دریا غرق شد و تنها ٤ نفر از مسافران زنده ماندند. ٣ نفر از مسافران اقدام به قتل عضو جوانتر گروه نموده و اسم آن جوان نگونبخت، ریچارد پارکر بود. تصادف در جاده Join Gevo Group در سال ٢٠٠٢ دو برادر دوقلو به فاصله تنها ١ ساعت طی تصادف در جاده به نحوی مشابه کشته شدند آنها در فاصله ٥/١ کیلومتری از هم در جاده شمالی فنلاند در حال دوچرخه سواری بودند. هر دو به فاصله یک ساعت در اثر تصادف با کامیون مردند. اگر چه این جاده که در ٦٠٠ کیلومتری هلسینکی قرار دارد بسیار شلوغ است اما تصادف دوقلوها به شکلی مشابه واقعا شگفت انگیز است. نجات توسط ناشناس Join Gevo Group جوزف آیگنر یک نقاش مشهور اتریشی که در قرن ١٩ زندگی میکرده چندین بار اقدام به خودکشی کرد. ابتدا در سن ١٨ سالگی با طناب از یک درخت خودش را حلق آویز کرد اما توسط یک راهب ناشناس نجات داده شد. دوباره در سن ٢٢ سالگی اقدام به خودکشی نمود اما دوباره توسط همان راهب نجات داده شد. هشت سال بعد به منظور مجازات توسط دادگاه محکوم به دار شد و این بار هم همان راهب ناشناس او را آزاد کرد و بالاخره در سن ٦٨ سالگی آیگنر موفق شد با شلیک اسلحه به زندگیاش خاتمه دهد و این بار واقعا مرد ولی مراسم تدفین او نیز توسط همان راهب ناشناس برگزار شد. آیگر مرد و هیچ وقت نجات دهنده و تدفینگرش را نشناخت
-
نحوه شکلگیری لطیفههای «پـَـ نـَـ پـَـ»
AtAgAmEr پاسخی برای Hamed ارسال کرد در تاپیک : گفتگوی آزاد
سلام آقا ایول / راستی دوستان + های من امروز تمون شدن . انشاال.. فردا + میزنم @};- -
@};-?مقصر اینه ، نه من !! ؟؟ !! ;@};-
-
اهرام مصر
-
شب هنگام در کشورهای مختلف اینجا هم شرکت توانیر عذرخواهی کرده به خاطر این
-
سلام اینم لینک اطلاعات مربوط به PSVita http://asia.playstation.com/psvita/sg/en/specifications.html
-
سلام راستی دوستان حالا که کار به کامپیوتر کشید من هم چند تا مطلب میگم/ امیدوارم به دردتون بخوره و تکراری نباشه دستور Fsutil که پارامترهای زیادی داره مثلاً می تونی با دستور زیر 2 تا فایل رو به هم لینک کنی تا هر اتفاقی در یکی از اونا ایجاد میشه در این یکی هم ایجاد بشه / من برا گرفتن قایل پشتیبان استفاده کردم ازش برا بانک اکسس 0 Fsutil file createnew c:\ata1.txt بعد از نام فایل حجم فایل نوشته بشه که من اینجا صفر دادم و بر حسب بایت هستش این خط یک فایل با نام ata1 ایجاد میکنه. برا فایل پشتیبانی که من استفاده کردم اینجوری هستش C:\>fsutil hardlink create c:\testtest.mdb c:\NahadTellahd\NahadTellDataBaseahdsh.mdb که NahadTellDataBaseahdsh.mdb موجود بود و گفتم که یک فایل با نام testtest.mdb ایجاد میکنی و هر تغییری شد بهش اعمال میکنی که بعد از نوشتن خط بالا و زدن اینتر این پیغام رو داد که ایجاد شد Hardlink created for c:\testtest.mdb <<===>> c:\NahadTellahd\NahadTellDataBaseahdsh.mdb در مورد سرویس ها و تغییرات در ویندوز رو که همه میدونن (services.msc - msconfig - sysedit - gpedit.msc ) دستور wmic : برا یه تعداد کارهای اطلاعاتی با وارد کردن آن این را مشاهده خواهید کرد wmic:root\cli که میتونید از آلیاس های موجود در آن استفاده کنید برا مثال بعد از دیدن این علامت اعلان که گفتم تایپ کنید cpu و اینتر رو بزنید ببینید چه اطلاعاتی بهتون میده اگه فقط cpu تایپ کنید اطلاعات رو ردیفی نشون میده ولی اگه cpu list full بزنید همه اطلاعات رو یکجا در یک ستون نشون میده ( بر حسب تعداد هسته ها اطلاعات تکرار میشه ، یعنی برا تک تک هسته نشون میده ) یا مثلاً اطلاعاتی برا سی دی رام خود تایپ کنید cdrom خلاصه برا دیدن پارامترهای این دستور تایپ کنید اول / بعد ? بعد : بعد full اینجوری نوشتم چون پس و پیش میشد برا خارج شدن هم تایپ کنید exit
-
کوتاه ترین خیابان جهان (ابنزر پلیس – اسکاتلند) خیابان ابنزر پلیس در کیتنس اسکاتلندعنوان کوتاه ترین خیابان جهان را در کتاب رکورد های گینس از آن خود کرده است. طول این خیابان تنها 2.06 متر است و تنها یک آدرس در آن وجود دارد که متعلق به درب هتل مکیز است که در سال 1883 ساخته شده. به صاحب این هتل گفته شده بود که بر روی کوتاه ترین جهت ساختمان اسمی نوشته شود. نهایتاً در سال 1887 رسماً به نام خیابان خوانده شد باریک ترین خیابان جهان ( اسپرورهافس تراب – آلمان)باریک ترین خیابان جهان در شهر بادن ورتن برگ آلمان قرار دارد. عرض آن در باریک ترین جا 31 سانتی متر و در پهن ترین جا 50 سانتی متر است. این راه در سال 1727 و در جریان بازسازی هایی ساخته شده که بعد از یک آتش سوزی بزرگ در سال 1726 که تمام شهر را سوزانده بود انجام گرفته است، و به طور رسمی در اداره ی املاک به عنوان خیابان شماره ی 77 ثبت شده است. شیب دار ترین خیابان ( خیابان بالدوین – نیوزیلند)خیابان بالدوین که تقریباً در حومه ی شهر دوندین در جنوب نیوزیلند واقع شده، به عنوان شیب دار ترین خیابان جهان شناخته شده است. این خیابان نسبتاً کوتاه 350 متر طول دارد و به سمت شرق از دره ی لیندزی کریک تا سیگنال هیل کشیده شده است. قسمت های پایینی این خیابان شیب معمولی دارد و سطح آن با آسفالت پوشیده شده اما قسمت های بالایی این خیابان بن بست به طور قابل ملاحظه ای شیب دار است وسطح آن با بتن پوشیده شده تا هم مقاومت بیشتری داشته باشد ( چون آسفالت در گرما شل می شود و به سمت پایین سر می خورد) و هم ار زمستان های سرد این شهر امنیت بیشتری داشته باشد. حد اکثر شیب خیابان بالدوین 19 درجه یا 35 درصد است. این یعنی در هر 2.86 متر که به صورت افقی در این خیابان حرکت کنید ارتفاع آن یک متر بیشتر می شود. این شیب مثل بسیاری دیگر از خیابان های این شهر به طور غیر عمدی پیش آمده است. در کشور نیوزیلند خیابان ها بر اساس الگوی شبکه ای و بدون در نظر گرفتن نوع زمین و توسط مهندسان لندن طراحی شده است. پر پیچ و تاب ترین خیابان ( خیابان لومبارد – سن فرانسیسکو)این خیابان عجیب بخشی از خیابان لومبارد در سن فرانسیسکو و بین خیابان های هاید و لوین ورت قرار دارد. طول آن یک چهارم مایل است و محدودیت سرعت در این خیابان تنها 5 مایل در ساعت است و به سمت پایین یک طرفه است. در دو طرف این خیابان گران قیمت ترین خانه ها، عمارت ها و آپارتمان های سن فرانسیسکو قرار دارند که بسیار طرفدار دارند.در اصل به دلیل اینکه وسایل نقلیه نمی توانستند در شیب 27 درصدی این خیابان به درستی حرکت کنند ساخته شد؛ پیشنهاد شد که این خیابان به صورت مارپیچ ساخته شود تا بالا و پایین رفتن از آن آسان تر باشد. حالا شیب 16 درصدی آن برای پیاده ها هم مناسب تر است.توجه: اکثر کسانی که با سن فرانسیسکو آشنایی ندارند فکر می کنند که خیابان لومبارد پر پیچ ترین خیابان است که این طور نیست. این خیابان شناخته شده تر و زیباتر است و همچنین بخشی از قسمت ثروتمند نشین شهر است. خیابان پر پیچ و خم اصلی خیابان ورمونت بین خیابان بیستم و بیست و دوم در پرترو ی سن فرانسیسکو است. پیچیده ترین تقاطع غیر هم سطح ( تقاطع قاضی هری پرگرسون – لوس انجلس)این تقاطع غیر هم سطح در لوس آنجلس کالیفرنیا واقع شده و یکی از پیچیده ترین تقاطع های غیر هم سطح در جهان است.در اینجا ورود و خروج به تمام جهت ها انجام می شود. این تقاطع از سطوح مختلفی از پل ها تشکیل شده که یک شبکه ی پیچیده از راه های مختلف را ایجاد می کند و باعث می شود که روانی ترافیک در دو بزرگ راه درون استانی حفظ شود. این تقاطع غیر هم سطح در سال 1993 افتتاح شد . پل های این تقاطع در 4 سطح مختلف واقع شده اند و هرکدام لاینی مخصوص دسترسی محدود برای موارد اضطراری دارند. طولانی ترین آزاد راه درون کشوری ( آزاد راه شماره 1 – استرالیا)آزاد راه شماره 1 در استرالیا شبکه ای از آزاد راه ها است که در تمام قاره ی استرالیا کشیده شده و تمام مراکز ایالات اصلی را به یکدیگر وصل می کند. جمعاً طول آن به 14500 کیلومتر می رسد و طولانی ترین آزاد راه در جهان است. روزانه بیش از یک میلیون نفر از مناطق مختلف ان عبور می کنند. بزرگترین میدان جهان ( پوتراجایا – مالزی)اکثر مردم وقتی دور پوتراجایا و خصوصاً نزدیک دفتر نخست وزیر در حال رانندگی هستند نمی دانند که در بزرگترین میدان جهان هستند. در هنگام رانندگی ذهن خود را پاک کنید و به اطراف خود با دقت نگاه کنید، آنگاه متوجه می شوید که در بزرگترین میدان جهان یا مالزیا بوله در حال رانندگی هستید.دلیل اصلی که افراد متوجه این موضوع نمی شوند این است که این محل در داقع یک تپه است. طول خیابان پیرامون این میدان حد اکثر 3.4 کیلومتر است و اسم این خیابان پرشیا ران سلطان صلاح الدین عبدالعزیز شاه است. عریض ترین خیابان ( خیابان 9 دو خولیو – بوینس آیرس، آرژانتین)9 جولای 1816 روز تولد آرژانتین است. در این روز کشور آرژانتین استقلال خود را به دست آورد و مردم آرژانتین برای بزرگ داشت این واقعه ی بزرگ ، یک خیابان اصلی در مرکز شهر بوینس آیرس را به نام 9 دو خولیو نام گذاری کردند. اما این یک خیابان عادی نیست عرض آن 9 لاین است با باغچه هایی در وسط دو سمت خیابان. این عریض ترین خیابان جهان است.برای افرادی که سریع راه می روند و پاهای بلندی دارند 2 چراغ قرمز طول می کشد تا از یک طرف به طرف دیگر خیابان بروند. در حالی که این توقف اجتناب ناپذیر در وسط خیابان امکان مشاهده ی منظره ی زیبایی از شهر و عظمت این خیابان را به افراد می دهد. این خیابان بخش های مختلفی از این کلان شهر را به هم مرتبط می سازد و بعضی از نقاط دیدنی بوینس آیرس هم در طول مسیر دیده می شود. طولانی ترین خیابان جهان ( خیابان یونگ – اونتاریو، کانادا)خیابان یونگ یک شاه راه اصلی است که با طولی برابر با 1896 کیلومتر دو دریاچه ی اونتاریو و سیمکو را به یکدیگر وصل می کند. تقریباً مسافتی برابر با فاصله ی سن دیه گو در کایفرنیا تا سیاتل در واشینگتن.( البته در کتاب رکورد های گینس دیگر خیابان یونگ طولانی ترین خیابان جهان نیست بلکه بزرگراه پن امریکن بزرگترین جاده ی ماشین رو در جهان است). پیچیده ترین میدان جهان ( میدان مجیک – سویندون، انگلستان)میدان مجیک در انگلستان در سال 1972 ساخته شد و از 5 میدان کوچک تر تشکیل شده که یک دایره را تشکیل می دهند. اسم این میدان از یک سریال تلویزیونی کودکانه به نام میدان جادویی (Magic ) گرفته شده است. این میدان به عنوان چهارمین تقاطع ترسناک انگلستان انتخاب شده است.مترجم : تینا اقدسی
-
از رفتار مورچهها میتوانیم چهار درس مهم بگیریم که به ما برای داشتن زندگی بهتر کمک میکنند. 1. مورچهها هیچوقت تسلیم نمی شوند. آیا متوجه شدهاید که چطور مورچهها همیشه به دنبال راهی برای رد شدن از موانع هستند؟ انگشتتان را در راه یک مورچه قرار دهید و آن را دنبال او بکشانید، یا حتی روی او. مدام به دنبال راهی برای عبور از انگشت شما خواهد بود. هیچوقت یکجا نمیایستد و گیج نمیماند. هیچوقت دست از تلاش بر نمیدارد و عقب نمیکشد.همه ما باید یاد بگیریم که اینچنین باشیم. همیشه موانعی در زندگی ما وجود دارد. چالش این است که دست از تلاش برنداریم و به دنبال راههای جایگزین برای رسیدن به اهدافمان باشیم. 2. مورچهها همه تابستان به فکر زمستان هستند. داستان قدیمی گنجشک و مورچه را یادتان هست؟ در اواسط تابستان، مورچهها به شدت مشغول جمع کردن آذوقه برای زمستان خود هستند—درحالیکه گنجشک برای خود خوش میگذراند. مورچهها میدانند که تابستان—اوقات خوش—برای همیشه نمیماند. بالاخره زمستان میآید. این درس خیلی خوبی است. یادتان باشد که اوقات خوب همیشگی نیستند 3. مورچهها همه زمستان به فکر تابستان هستند. وقتی با سرمای طاقتفرسای زمستان مواجه میشوند، همیشه به خودشان یادآور میشوند که این همیشگی نخواهد بود و بالاخره تابستان فرا میرسد. و با اولین اشعه های خورشید تابستان، مورچهها بیرون میآیند و آماده کار و تلاش و تفریح هستند. وقتی ناراحت و افسرده هستید و وقتی تصور میکنید مشکلات تمامی ندارند، خوب است که به خودتان یادآور شوید که این نیز میگذرد. اوقات خوش فرا میرسد و خیلی مهم است که همیشه رویکری مثبت به زندگی داشته باشید. 4. مورچهها هرچه از توانشان برمیآید را انجام میدهند. مورچهها چه مقدار غذا در تابستان جمع میکنند؟ هرچقدر که بتوانند! این الگوی خیلی خوبی برای کار است. هرچه که از دستتان برمیآید را انجام دهید. پس: 1) عقب نکشید. 2) به فکر آینده باشید. 3) مثبتاندیش باشید. 4) تا منتهای توان خود تلاش کنید.
-
نحوه شکلگیری لطیفههای «پـَـ نـَـ پـَـ»
AtAgAmEr پاسخی برای Hamed ارسال کرد در تاپیک : گفتگوی آزاد
کپی مطلب من بود / ولی با این حال @};- Danitondar : پ ن پ می خواستی پرینت بگیرم بزارم اینجا B) ;) @};- -
پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی ؟ گفت : فردی بی خیال و فارغ و آزاده ام گفت : از بهر چه می رقصی و بشکن می زنی گفت : چون دارای شور و شوق فوق العاده ام گفت : اهل خاک پاک اصفهانی یا اراک ؟ گفت : اهل شهر آباد و خوش آباده ام گفت : خیلی شاد هستی ، باده لابد خورده ای گفت : هم از باده خور بیزارم ، هم از باده ام گفت : از جام وصال نازنینی سرخوشی ؟ گفت : از شهوت پرستی هم دگر افتاده ام گفت : پس شاید قماری کرده ، پولی برده ای گفت : من در راه برد و باخت پا ننهاده ام گفت : پولی از دکان یا خانه ای کش رفته ای ؟ گفت : دزدی هم نمی چسبد به وضع ساده ام گفت : آخر هیچ سرگرمی نداری روز و شب ؟ گفت : سرگرم نمازو سجده و سجاده ام گفت : لابد ثروتی داری و دلشادی به پول ؟ گفت : من مستضعف و مسکین مادر زاده ام گفت : آیا راستی آهی نداری در بساط ؟ گفت : خود پیداست این از وصله ی لباده ام گفت : گویا کارمند ساد ه ای یا کارگر ؟ گفت : بیکارم ولی از بهر کار آماده ام گفت : بیکاری و بی پولی ؟ پس این شادی ز چیست ؟! گفت : یک زن داشتم ، اینک طلاقش داده ام
-
سلام دوستان اینم از عکس های دزدبین/ همه چی عالی بود مشکلی نداشت ولی بردم توی ماشین رابط برق فندکیش رو زدم دیدم کار نمیکنه گفتم نکنه باید سوئیچ باز باشه تا برق برسه بهش / دیدم باید سوئیچ باز باشه تا برق به فندک برسه و بدین صورت دست دراز تر از پاهای مبارکمان برگشتیم خانه / ماشین تندر90 هستش فردا میبرم چند جا نشون بدم برا فروش/ زنگ زدم به دوستم برا مستقیم گرفتن برق از باتری خودرو / گفت که اگه نمایندگی ببینه گیر میده بهش / گفت فقط یه سیم هست و یه مبدل جا فندکی ولی چون این عزیزای محترم نمیگیرن اوضاع از چه قراره گارانتی ماشین رو باطل می کنن./ @};-?
-
نحوه شکلگیری لطیفههای «پـَـ نـَـ پـَـ»
AtAgAmEr پاسخی برای Hamed ارسال کرد در تاپیک : گفتگوی آزاد
برا داداش من هم اینجوریه / وفتی بهش تعریف میکنم میگه بیمزه :D B) ;) =D> -
نحوه شکلگیری لطیفههای «پـَـ نـَـ پـَـ»
AtAgAmEr پاسخی برای Hamed ارسال کرد در تاپیک : گفتگوی آزاد
دارم فیلم گریه دار میبینم , گریه میکردم , مامانم اومده می گه فیلمش گریه داره ؟ نه پ خنده داره من دارم گریه می کنم کارگردانشو ضایع کنم ! -------------------------------------------------------------------- رفتم استخر داشتم غرق ميشدم غریق نجات میله رو برداشته اومده لب استخر با لبخند میگه میخاي کمکت کنم؟نه پ با اون میله استريپتیز کن ببینم بلدی ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- بهش میگم: زود باش دمپاییتو بده تا سوسکه نرفته... میگه:مگه میخوای بکشیش؟... نه پَ میخوام بدم سوسکه پاش کنه !!! -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- تصادف کردیم، زنگ زدیم افسر اومده میگه : تصادف شده؟ میگم : نه پـــــَ ... داریم هشدار برای کبرا 11 رو فیلم برداری میکنیم!!! ---------------------------------------------------------------------------------------- سر جلسه امتحان به کناریم میگم داداش برسونیا میگه تقلب؟ گفتم نــه پـَـَــــ مواد ، یه وقت خمار نشم ------------------------------------------------------------ از راننده اتوبوس میپرسم چقدر شد؟میگه 225 بهش 300 تومن دادم,میگه یه نفری؟گفتم نه پ کل اتوبوس مهمونه من! ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- تو دندانپزشکی دکتر آمپول بی حسی رو خالی کرد تو لثه ام. بعد از یه ربع که بی حس شد میگه:خوب حالا پرش کنم؟! فکر کن من با دهن باز چطوری بهش گفتم پ نه پ !!!! :-? ;) :D اگه بعضی ها تکراریه به بزرگی خودتون ببخشید -
نحوه شکلگیری لطیفههای «پـَـ نـَـ پـَـ»
AtAgAmEr پاسخی برای Hamed ارسال کرد در تاپیک : گفتگوی آزاد
رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟ گفتم پَـــ نَ پــَـَـَـــ من میکروبم , اومدم خودمو معرفی کنم ----------------------------------------------------------------------------- دارم سبزی خورد می کنم ... دستم بریده ... میگم مامان چسب داری؟ میگه دستتو بریدی؟! پَـــ نَ پــَـَـَـــ می خوام کارم تموم شد دوباره سبزیارو بچسبونم ------------------------------------------------------------------------------- به دوستم زنگ زدم ميگم ماشينم روشن نميشه ميگه استارت ميزني روشن نميشه؟ میگم پَـــ نَ پَــــ وقتي ازش خواهش ميكنم روشن نميشه ----------------------------------------------------------------------------------- به دوستم میگم خودکارو بده میگه چیزی میخوای بنویسی؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه زیر شلواری براش گرفتم میخوام ببینم اندازشه یا نه ---------------------------------------------------------------------------------------------- رفتم سم بخرم واسه سوسک یارو میگه میخواین سریع بمیره؟ میگم : پـَـــ نــه پـَـــ میخوام شکنجش کنم ازش اعتراف بگیرم! ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- - رفتم آزمايش ادرار. يارو ميگه ادراره؟ ميگم: پـــ نه پـــــ سکنجبين برو کاهو بيار بزنيم توش بخوريم! -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- رفتیم بلیت کانادا بگیریم زنه میگه سیاحتیه؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ زیارتیه میخوام برم امامزاده ریچارد ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ رفتیم سر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر خاله ام میگه ساکتی!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- زنگِ خونه رو میزنم مامانم میپرسه میخای بیایی تو ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام ببینم اف ف سالمه یا نه ------------------------------------------------------------------------------------------------------ ساعت ۵-۴ صبح زنگ زده..گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب میدم..میگه خواب بودی؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم سر گلدسته مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- خونمون رو عوض کردیم به بابام میگم کی واسه خونه خط میگیری؟ میگه خط تلفن؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ خط نستعلیق روزی دوبار هم از روش بنویسیم ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه! ----------------------------------------------------------------------------------------------------------- به مامانم میگم قوری کجاست؟ میگه میخوای چای بخوری؟! پــَ نه پــــــَ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!! ---------------------------------------------------------------------------------------- کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . . پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه ------------------------------------------------------------------------------------------------------ مرغ عشقم مرده و درحالی که پاهاش روبه بالاس افتاده کف قفس. دوستم اومده میگه: اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ کمر درد داشته دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ یارو تو مترو داره چراغ قوه میفروشه، صداش کردم اومده میگه چراغ قوه میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه لقمه میرزاقاسمی آوردم واسه ناهارم تنهایی نمیچسبید گفتن بیای باهم بخوریم ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهیاس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم :-? ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------- تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین ;) ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ کله صبحی رفیقم میخواست بیاد درس بخونیم بهش زنگ زدم گفتم دوتا نونم بگیر بیار گفت واسه صبحونه؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون --------------------------------------------------------------------------------------------------- خواهرم از بیرون میاد خونه... میبینه پشت سیستمم... میگه کامپیوتر روشن کردی؟؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دکتر گفته بشین جلوی مانیتور خاموش زل بزن بهش واسه چشات خوبه...! --------------------------------------------------------------------------------------------------------- نون بربری خریدم همسایمون منو دیده میگه نون بربریه؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ لپتاپ جدیدمه طرح بربری تولید شده --------------------------------------------------------------- تو لباس فرم سربازی منو دیده میگه سربازی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــ عضو سیاه لشگر سریال مختارم محل فیلم برداری رو گم کردم --------------------------------------------------------------------------------- از بالا در دارم میام تو خونه بابام از راه رسید میگه باز تو کلید یادت رفت؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم آمادگی جسمانیمو تست میکنم امشب میخوایم بریم سرقت!!! ------------------------------------------------------------------------------------------------- تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه، رفیقم اومده میگه داری تعمیرش میکنی؟ پــــ نه پـــــ دارم با گِیج روغن درد و دل میکنم!! ---------------------------------------------------------------------------------------------------- کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده: آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام:D ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ تو رستوران پیشخدمتو صدا کردم ... میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده! میگه مرده؟ پَ نه پَ هنوز زندست، داره شنا میکنه، صدات کردم بیایی نجاتش بدی ! -------------------------------------------------------------------------------------------------------- یارو زده روح الله داداشی رو کشته، حالا گرفتنش میگه حالا چی میشه اعدامم میکنن؟؟ میگن پ نه پ میری مرحله بعد باید محراب فاطمی روهم بکشی ( خدا رحمتش کنه ) ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------- تو صف پمپ گاز منتظرم تا نوبتم بشه ... یارو زده به شیشه میگه آقا شما هم میخوای گاز بزنی؟ پَ نه پَ من میخوام لیس بزنم ------------------------------------------------------------------------------- روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه... اومده میگه... روزنامه میخونی؟ پَ نه پَ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم ------------------------------------------------------------------------------------------- سوار تاکسی شدم رسیدیم سر خیابون گفتم مرسی آقا ... می گه پیاده می شین؟ پَ نه پَ خواستم بین مسیر یه تشکر ناغافلی کرده باشم جو از سنگینی درآد ------------------------------------------------------------------------------------------------------------- رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم ... مربیه میگه بچه رو میبریدش؟ پَ نه پَ همینجا میخورمش ------------------------------------------- دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم ... اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه عشقم داری کباب درست میکنی؟ پَ نه پَ دارم فوتبال دستی بازی میکنم ------------------------------------------------------------------------- رفتم تو آپارتمان دارم گوشت قربونی بین همسایه ها پخش میکنم ... یارو میپرسه نذریه؟ پَ نه پَ با خود گوسفنده مشکل داشتیم کشتیمش ! ---------------------------------------------------------------------------------- مگس نشسته رو برنج به خواهرم میگم: مگـــــــــــــــــس ... ! میگه بکشمش؟؟ پَ نه پَ زشته برنج خالی بخوره یکم خورشت بریز واسش -------------------------------------------------------------------------------- به دوستم میگم دیشب تو کرمان یه پسره بنزین ریخته سرش خودشو تو خیابون اتیش زده... میگه سوخت؟! پَ نه پَ یه جون گرفت رفت مرحله بعد !!! ------------------------------------------------------------------------------ رفتم دفتر هواپیمایی میگم عجله دارم میشه پرواز امروز شیراز رو واسم چک کنید؟ میگه اگه جا داد بگیرم؟ پَ نه پَ نگیر بذار پر شه من فردام میام چک میکنم بخندیم ------------------------------------------------------------------------------------------ رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر... میگه شمام دستشویی داری؟ پَ نه پَ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟! ----------------------------------------------------------------------------- دارم تو حياطمون موتورمو تعمير ميکنم به مامانم ميگم دستمال بيخودي داري؟ ميگه ميخواي موتورتو تميز کني؟ پـــ نــه پــــــ ميخوام هل هله کنان برم تو کوچه کردي برقصم. ------------------------------------------------------------------------------------------------------- ميگم بابا... تصميمم رو گرفتم... مي خوام زن بگيرم... ميگه ميشناسيش؟ ميگم آره. ميگه مجرده؟ پـــ نــه پــــــ منتظرم شوهرش رضايت نامشو امضا کنه بريم خواستگاري ------------------------------------------------------------------------------------------------------- داشتم تلويزيون ميديدم بعد مادر بزرگم اومده کانال رو عوض کرده بعدش به من ميگه داشتي ميديدي؟؟؟!!! پَـــ نَ پَـــ داشتم گرمش ميکردم تا شما بياي ببيني!!!!! ---------------------------------------------------------------------------------- به استاد ميگم لطفا كمكم كنيد دارم مشروط ميشم ميگه نمره ميخواي گفتم پَـــــ نَ پَــــــ... نظر شما رو در مورد مقدار و جنس خاكي كه بايد بريزم تو سرم ميخوام -
راستی دوستان یکی سفارش دادم فکر کنم 2 روزه برسه دستم / عکس ازش میزارم تا کسی اطلاعاتی عکسی خواست ازش استفاده کنه:-?
-
صدای ایران: فرانسوی ها باز هم دست بکار هنری دیگری زده اند اما نه با بوم و رنگ بلکه این بار با تپه های مواجی از سی دی های فروخته نشده در 500 متر مربع که هنرمند فرانسوی Elise Morin به همراه همکار معمارش Clémence Eliard در نمایشگاهی بنام waste landscape در پاریس برپا کردند که در طراحی آن 65 هزار سی دی قدیمی را با سیم و بصورت دستی به همدیگر وصل کردند. این نمایشگاه طبق گفته طراحانش قابلیت انتقال به مکان های دیگری را نیز دارد و از 21 جولای تا 10 سپتامبر در سنت کوئتر که یک نمایشگاه هنری است برپا شده. یکی از اهداف نمایشگاه اشاره بر ارزش رسانه ایی مثل سی دی است که با گسترش رسانه های دیجیتال کاربرد خود را از دست داده ، اما این نمایشگاه یک پایان خوش نیز دارد و آن تبدیل این 65 هزار سی دی به پلی کربنات است. سال قبل نیز در انگلستان بوروس مانرو نمایشگاه مشابهی با چیدن 600 هزار سی دی بر روی علفهای یک مزرعه برپا کرده بود 'wastelandscape', an installation by elise morin and clémence eliard created by french artist elise morin and architect clémence eliard, 'wastelandscape' overtakes the 'halle d'aubervilliers' of paris's centquatre with an undulating landscape composed of 65,000 old CDs, sorted and hand-sewn together into a 500-square meter surface. the piece is on exhibition at the centquatre now through september 10th. in the artists' words: 'made of petroleum, this reflecting slick of CDs forms a still sea of metallic dunes; the artwork's monumental scale reveals the precious aspect of a small daily object.' 'wastelandscape' is planned for exhibition in multiple locations, transforming each time, before eventually being completely recycled into polycarbonate. البته ترجمه از من نیست:-?
-
کامیون حمل زباله روزی من با تاکسی عازم فرودگاه بودم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از محل پارک خود بیرون پرید. رانندة تاکسی من محکم ترمز گرفت. ماشین سر خورد، و دقیقاً به فاصله چند سانتیمتری از ماشین دیگر متوقف شد! راننده ماشین دیگر سرش را ناگهان بیرون آورد و شروع کرد به فریاد زدن به طرف ما. راننده تاکسی فقط لبخند زد و برای آن شخص دست تکان داد. منظورم این است که او واقعاً دوستانه برخورد کرد. با تعجب از او پرسیدم: چرا شما این رفتار را کردید؟ آن شخص نزدیک بود ماشین تان را از بین ببرد و ما رابه بیمارستان بفرستد! در آن هنگام بود که راننده تاکسی درسی را به من آموخت که هرگز فراموش نکرده و برایتان توضیح میدهم: قانون کامیون حمل زباله. او توضیح داد که بسیاری از افراد مانند کامیون های حمل زباله هستند. آنها سرشار از آشغال، ناکامی، خشم، و ناامیدی در اطراف می گردند. وقتی آشغال در اعماق وجودشان تلنبار می شود، آنها به جایی احتیاج دارند تا آن را تخلیه کنند و گاهی اوقات روی شما خالی می کنند. به خودتان نگیرید. فقط لبخند بزنید، دست تکان بدهید، برایشان آرزوی خیر بکنید، و بروید. آشغال های آنها را نگیرید تا به افراد دیگر ی در سرکار، در منزل، یا توی خیابان پخش کنید. حرف آخر این است که افراد موفق اجازه نمی دهند که کامیون های آشغال روزشان را خراب کنند و باعث ناراحتی آنها شوند. زندگی خیلی کوتاهتر از آن است که صبح با تأسف از خواب برخیزید، از این رو..... افرادی را که با شما خوب رفتار می کنند دوست داشته باشید. برای آنهایی که رفتار مناسبی ندارند دعا کنید.زندگی ده درصد چیزی است که شما می سازید و نود درصد نحوه برداشت شماست.
-
سلامی دوباره/ خودم پیدا کردم / شرکت هونیکو http://www.honico.ir/page.php?op=showpage&pid=7
-
سلام دوستان خوبین ؟ می خوام برا ماشین سیستمی نصب کنم که وقتی بخوام برام تصاویر ( فیلم برداری یا عکس که در ثانیه 3 تا برداره ) اطراف ماشین رو از داخل ماشین ضبط کنه و بعد بتونم توی کامپیوتر نگاه کنم/ لازم نیست که Realtime باشه/ اگه از دوستان کسی اطلاعاتی داره بهم کمک کنه مرسی/
-
پادشاهی که یک کشور بزرگ را حکومت می کرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود؛ اما خود نیز علت را نمی دانست. روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می زد. هنگامی که از آشپزخانه عبور می کرد، صدای ترانه ای را شنید. به دنبال صدا، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می شد. پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: ‘چرا اینقدر شاد هستی؟’ آشپز جواب داد: ‘قربان، من فقط یک آشپز هستم، اما تلاش می کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم. ما خانه ای حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم. بدین سبب من راضی و خوشحال هستم…’ پس از شنیدن سخن آشپز، پادشاه با نخست وزیر در این مورد صحبت کرد. نخست وزیر به پادشاه گفت : ‘قربان، این آشپز هنوز عضو گروه 99 نیست!!! اگر او به این گروه نپیوندد، نشانگر آن است که مرد خوشبینی است.’ پادشاه با تعجب پرسید: ‘گروه 99 چیست؟؟؟’ نخست وزیر جواب داد: ‘اگر می خواهید بدانید که گروه 99 چیست، باید این کار را انجام دهید: یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید. به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست!!!’ پادشاه بر اساس حرف های نخست وزیر فرمان داد یک کیسه با 99 سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند.. آشپز پس از انجام کارها به خانه باز گشت و در مقابل در کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد. با دیدن سکه های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت. آشپز سکه های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. 99 سکه؟؟؟ آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است. بارها طلاها را شمرد؛ ولی واقعاً 99 سکه بود!!! او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست!!! فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوی سکه صدم کرد. اتاق ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد؛ اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد!!! آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند. تا دیروقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد که چرا وی را بیدار نکرده اند!!! آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی خواند؛ او فقط تا حد توان کار می کرد!!! پادشاه نمی دانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علت را از نخست وزیر پرسید. نخست وزیر جواب داد: ‘قربان، حالا این آشپز رسماً به عضویت گروه 99 درآمد!!! اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند: آنان زیاد دارند اما ...راضی نیستند -- خوشبختي ما در سه جمله است : تجربه از ديروز، استفاده از امروز، اميد به فردا ولي ما با سه جمله ديگر زندگي مان را تباه مي کنيم :حسرت ديروز، اتلاف امروز، ترس از فردا.
-
وقتی ریاضی دان عاشق می شود!!! شعری از پروفسور هشترودی در مورد ریاضیات منحنی قامتم، قامت ابروی توست خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی اوست حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست چون به عدد یک تویی من همه صفرها آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست بی تو وجودم بود یک سری واگرا ناحیه همگراش دایره روی توست (پروفسور هشترودی)
-
فعالترین کاربران بازارچه
-
آمار بازخوردها
31608
مثبت15
خنثی215
منفی99%
Total Positive
