همه شرکت کنید (مشاعره)

[نفس 0]

خوب با سلام خدمت دوستان

من شروع می کنم

به نام خداوند جان وخرد کز این برتر اندیشه بر نگذرد...

د بده بیاد....:->

[MoHaMaD 195]

دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند ----------- گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند

د بيا بالا

[DOMINATOR 176]

در گلستان طبیعت من گلی پژمرده ام ---------- رنگ پیری را ندیدم در جوانی مرده ام

م بده بیاد

[سعید حسینی 12551]

من که خوشحالم و بسیار

از شرکت در اینجا بی قرار

[DOMINATOR 176]

من که خوشحالم و بسیار

از شرکت در اینجا بی قرار

راستی ما بیقرار شما بودیم در این مدت

مردیم و زنده شدیم تا شما بیایید از سفر طولانی مدت

:(:D

[سعید حسینی 12551]

تورا من در دل جا داده بودم

همه روز و همه شب با توبودم

[نفس 0]

ما زنده به عشقیم ولی عشقه تب دوست ما طالب مرگیم ولی در طلب دوست

ممنون از همکاریتون=d>

ت بده بیاد

[MoHaMaD 195]

تو را من چشم در راهم شبا هنگام كه ميگيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي !!!

ي بده بيا

[ASUS مهمان]

یارب دل پاک و جان آگاهم ده

آه شب و گریهء سحرگاهم ده

ه بده بیاد

[MR PC 1849]

همچو صبحم یک نفس باقی است با دیدار تو

چهره بنما دلبرا تا جان بر افشانم چو شمع

ع بدهید

[DOMINATOR 176]

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

الف بدید.

[MR PC 1849]

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند

درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق

هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

د بدهید

[نفس 0]

در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند من خوش باور نادان محبت ارزو دارم:(

م بدهید...

[MoHaMaD 195]

ميازار موري كه دانه كش است ------------- كه جان دارد و جان شيرين خوش است :(:d:d

لطفا ت

[MR PC 1849]

تو را که هر چه مراد است در جهان داری

چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

ی بدهید

[AL! REZA 52]

با سلام

شما با یه شیرازی اصل در افتادید باید بگم ور افتادین دی : منظورم mr pc هست :(

[DOMINATOR 176]

يا علي خون حسينت کي رود از يادها ---- گو ببيند زينب اين غوغاي خونخواه را

[ASUS مهمان]

از عشق تو گفتی عاشقت شدم من***در غنچه شکفتم و شقایقت شدم من

ن بده بیاد

[نفس 0]

ناکرده رنج گنج میسر نمی شود مزد ان گرفت جان برادر که کار کرد:(

د بده بیاد

[MR PC 1849]

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند

دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد

د بدهید

[نفس 0]

در این دنیا هر که بینی اجل در پی او می تازد

پس بین هر کس غم بیهوده خورد می بازد:(

د بدهید...

[MR PC 1849]

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم

وندر این کار دل خویش به دریا فکنم

م بدهید

[نفس 0]

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

فارق از خود شدم و کوس ان الحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدم

م بدهید...

[MR PC 1849]

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

ی بدهید

[نفس 0]

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد

دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد

د بده بیاد