رفتن به مطلب

مطالب شنیدنی و آموزنده


MoHaMaD
 اشتراک گذاری

Recommended Posts

مطلب دوستمون رو خوندم برام جالب بود و جالبتر اينكه امروز يكي بهم پي ام داد با اين مزمون :

دانش اموزي در مدرسه به معلمي ديني خودش ميگه مگه وقتي شيطان بر انسان سجده نكرد خداوند اونو از بهش بيرون نكرد ؟ معلم ميگه چرا اين اتفاق افتاده . دانش اموز ميگه خوب اگه شيطان در بهشت نبوده چطور تونسته آدم رو براي خوردن سيب فريب بده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 8-}

عجب چيزي خيلي حال كردم

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • ارسال 1.3k
  • ایجاد شده
  • آخرین پاسخ

برترین ارسال کننده‌های این تاپیک

--Oscar Wilde

براي مجردها بايد ماليات سنگيني مقرر شود،چون اين انصاف نيست كه بعضيها

شادتر از بقيه زندگي كنند

اسكاروايلد

--H. L. M encken

مردها فرصت بهتري در زندگي نسبت به زنان دارند،يكي بخاطر اينكه ديرتر

ازدواج ميكنند و دوم اينكه زودتر ميميرند

اچ.ال.منكن

وقتي كه يك زوج تازه مزدوج لبخند ميزنند،همه ميدونند چرا

ولي وقتي يك زوج ده سال پس از ازدواج لبخند ميزنند همه حيرانند چرا ؟

لینک به دیدگاه
Share on other sites

وقتي مردي درب خودرو را براي همسرش باز ميكند ، شما ميتوانيد مطمئن باشيد كه

يا ماشين جديد است يا همسرش

من از همسرم پرسيدم كه براي سالگرد ازدواجمان به كجا برويم؟ او گفت: به

جائي كه تا حالا نرفتم.من گفتم: نظرت راجع به آشپزخانه چطوره؟!!!!!

مردي دسته گلي روي قبر مادر عزيز مرحومش گذاشت و داشت به سمت ماشينش

برميگشت كه توجهش به مردي جلب شد كه بالاي سر قبري زانو زده بود.بنظر

ميرسيد مرد با سوز و گداز فراواني جمله اي را تكرار ميكرد،"چرا بايد از

دست ميرفتي؟" ، " چرا بايد از دست ميرفتي؟"0

مرد اولي به سمتش رفت وگفت: اميدوارم مزاحم سوگواريتان نشده باشم اما در

اين حد اظهار عجز و ناراحتي را تا بحال نديده ام ، براي چه كسي

اينطورعميق ابراز ناراحتي ميكنيد؟ فرزند؟والدين؟

مرد سوگوار چند لحظه اي طول كشيد تا خودش را جمع و جور كند سپس پاسخ

داد:"شوهر اول همسرم ! " 0

لینک به دیدگاه
Share on other sites

عرضه گناه در محضر خدا

يكي از صالحين به فرزند خود گفت‎: مرا به تو حاجتي است‎. پسر گفت‎: هر چه بفرمايي اطاعت‎ مي‎كنم‎. پدر گفت‎: شب كه به منزل مي‎آيي هر چه از هنگام خارج شدن از منزل گفته و انجام داده‎اي برايم‎ نقل كن‎. پسر قبول كرد.

شب كه آمد شروع به نقل كرد، تا رسيد به حرف‎هاي زشتي كه زده بود و كارهاي ناروايي كه انجام داده‎ بود، از پدر خجالت كشيد كه بگويد. دست پدر را بوسيد و گريه كرد و گفت‎: اي پدر از اين حاجت بگذر و جز آن هر چه بفرمايي اطاعت مي‎كنم‎. زيرا از تو خجالت مي‎كشم‎.

پدر فرمود: اي پسر من بندة ضعيف و عاجزم از من خجالت مي‎كشي‎، ولي فرداي قيامت در محضر رب العالمين چه خواهي كرد. اين موضوع و موعظه سبب توبة پسر گرديد.

اميرالمؤمنين‎(ع‎) در نهج البلاغه مي‎فرمايد: كاري كه مي‎خواهي انجام دهي‎، حرفي كه مي‎خواهي‎ بزني چنان باشد كه فردا بتواني آن را بخواني‎.

آيا مي‎تواني فردا بخواني كه در فلان روز فحش دادم‎؟ در فلان روز كار زشت را انجام دادم‎؟

پس اگر نمي‎تواني چرا؟!... هم اكنون در فكر باش‎.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

اسم نداره ولی جالبه ... 8-}

پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی

کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو

درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست

جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو …از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو

درست کردم . وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه

لینک به دیدگاه
Share on other sites

اینم اسم نداره ... 8-}

از خدا پرسیدم : وقت داری با من مصاحبه کنی؟

خدا لبخندی زد و پاسخ داد: زمان من آبدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟

من سؤال کردم: چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟

خدا جواب داد:

- اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند.

- اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند.

- اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند.

- اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند.

دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت...

سپس من سؤال کردم: به عنوان پرودگار، دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟

خدا پاسخ داد:

- اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد. تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند.

- اینکه یاد بگیرند که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند.

- اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.

- اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابند.

- یاد بگیرند که فرد غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است.

- اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند.

- اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.

- اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند.

با افتادگی خطاب به خدا گفتم: از وقتی که به من دادید سپاسگزارم، چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟

خدا لبخندی زد و گفت:

فقط اینکه بدانند من اینجا هستم... "همیشه"

لینک به دیدگاه
Share on other sites

خدا سه جور به دعاهای ما پاسخ میدهد:

می گوید آری و همان را میدهد

می گوید نه و بهتر از آن را می دهد

میگوید صبر کن و بهترین را میدهد

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

با درود:

نوشته ای کوتاه از دالایی لاما

وقتی چیزی را از دست دادی ، درس گرفتن از آن را از دست نده.

اگر می خواهی قواعد بازی را عوض کنی ، نخست قواعد را فرابگیر.

به خاطر یک مشاجره کوچک ، ارتباطی بزرگ را از دست نده.

وقتی می خواهی موفقیت خود را ارزیابی کنی ، ببین چه چیز را از دست داده ای که چنین موفقیتی را به دست آورده ای.

___________________________________________

دوستان عزیز ، امروز پنجشنبه آخرین روز برای شرکت در مسابقۀ 3DMark 11 می باشد ، تا به این ساعت آقای Bahman بیشترین امتیاز را آورده است.

برای اطلاعات بیشتر ، از لینک زیر استفاده کنید.

http://lioncomputer....8%A7-3dmark-11/

_____________________________________________________________

***به بیشترین امتیاز کسب شده جایزۀ Flash verico VR06 2GB تقدیم خواهد شد. ( از طرف آقای حسینی )

** به کمترین امتیاز کسب شده ، هدیه ناقابل ( بصورت آنلاین ) تقدیم می شود. ( از طرف خودم ) ___________________________________________

CPU => Intel Corei7 980X

MB => GIGABYTE x58A-UD7 Rev: 1.0

RAM => CORSAIR Dominator GT + FAN 6GB (3 X 2GB) 2000 MHz CL 8-8-8-24

VGA => 2x GIGABYTE GTX 460OC 1GB SLI Rev: 1.0

SSD => A-DATA S596 128GB - Buffer 128MB ( Internal-External )( SATA 2 & USB 2 )

ODD => SONY BLU-RAY COMBO BC-5100S

CASE => GREEN Infinity

Power=> GREEN 885 Watt

FAN => 1x ENERMAX EVEREST

Monitor => LG L1980Q Ultra Slim * Pivot

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

با درود:

من نمی دانم که به چه مناسبت اموات باید دارای مقام و احترام خاصی باشند.

برای چه ، وقتی یک نفر مُرد تمام خطاها و اشتباهات او را فراموش کرده و در عوض درباره محاسن و مزایای او صحبت می کنند ؟!

حتی اگر بعد از مرگ او ، خیانت ها و گناهان جدیدی از مرده کشف شود باز او را می بخشند.

چرا تا وقتی که کسی نمرده ما آنطور که شاید و باید او را دوست نداریم.

حال ، خیلی غریب است که ما درباره آنهایی که زنده هستند اینطور رفتار نمی کنیم.

اگر درباره آنها اینطور رفتار می کردیم ، زندگی ما در این جهان خیلی لذت بخش می شد و بسیاری از مصائب و بدبختی ها از بین می رفت !!!

( موریس مترلینگ )

________________________________________

CPU => Intel Corei7 980X

MB => GIGABYTE x58A-UD7 Rev: 1.0

RAM => CORSAIR Dominator GT + FAN 6GB (3 X 2GB) 2000 MHz CL 8-8-8-24

VGA => 2x GIGABYTE GTX 460OC 1GB SLI Rev: 1.0

SSD => A-DATA S596 128GB - Buffer 128MB ( Internal-External )( SATA 2 & USB 2 )

ODD => SONY BLU-RAY COMBO BC-5100S

CASE => GREEN Infinity

Power=> GREEN 885 Watt

FAN => 1x ENERMAX EVEREST

Monitor => LG L1980Q Ultra Slim * Pivot

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

داستانی پند آموز

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد

پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:

ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی

آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟

عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت

۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم ولی آنها را رها نمی کنیم

---------------------------

ببخشید اگه تکراری بود...

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

با درود:

نوشته ای کوتاه از دالایی لاما

در مواقعی که با همسر خود بحث می کنی و از او گله داری ، تنها به موضوعات کنونی بپرداز و سراغی از گلایه های قدیم نگیر.

سالی یک بار به جایی برو ، که تاکنون هرگز نرفته ای.

بدان که بهترین ارتباط ، آن است که عشق شما به هم ، از نیاز شما به هم سبقت بگیرد.

بخشی از روز خود را به تنهایی بگذران.

به خاطر داشته باش ، دست نیافتن به آنچه می جویی ، گاه اقبالی بزرگ است.

_____________________________________________

CPU => Intel Corei7 980X

MB => GIGABYTE x58A-UD7 Rev: 1.0

RAM => CORSAIR Dominator GT + FAN 6GB (3 X 2GB) 2000 MHz CL 8-8-8-24

VGA => 2x GIGABYTE GTX 460OC 1GB SLI Rev: 1.0

SSD => A-DATA S596 128GB - Buffer 128MB ( Internal-External )( SATA 2 & USB 2 )

ODD => SONY BLU-RAY COMBO BC-5100S

CASE => GREEN Infinity

Power=> GREEN 885 Watt

FAN => 1x ENERMAX EVEREST

Monitor => LG L1980Q Ultra Slim * Pivot

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

زمین خوردن بار سوم !!!! ...

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما

در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان

تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ

بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.

مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او

نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد:

((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را

تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم

و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد

خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را

خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.

نتیجه اخلاقی داستان:

کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با

سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.

ستایش خدایی را است بلند مرتبه!

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

بــــوســه و ســـیـــلی !!!! ...

ژنرال و ستوان جوان زیردستش سوار قطار شدند.

تنها صندلی های خالی در کوپه، روبروی خانمی جوان و زیبا و مادربزرگش بود.

ژنرال و ستوان روبروی آن خانمها نشستند.

قطار راه افتاد و وارد تونلی شد.

حدود ده ثانیه تاریکی محض بود.

در آن لحظات سکوت، کسانی که در کوپه بودند 2 چیز شنیدند: صدای بوسه و سیلی !!!

هریک از افرادی که در کوپه بودند از اتفاقی که افتاده بود تعبیر خودش را داشت

(شما نیز کمی درباره حادثه ی رخ داده قبل از خواندن ادامه فکر کنید)

خانم جوان در دل گفت : از اینکه ستوان مرا بوسید خوشحال شدم اما از اینکه مادربزرگم او را کتک زد خیلی خجالت کشیدم

مادربزرگ به خود گفت : از اینکه آن جوانک نوه ام را بوسید کفرم درامد اما افتخار میکنم که نوه ام جرات تلافی کردن داشت

ژنرال آنجا نشسته بود و فکر کرد ستوان جسارت زیادی نشان داد که آن دختر را بوسید اما چرا اشتباهی من سیلی خوردم

ستوان تنها کسی بود که میدانست واقعا چه اتفاقی افتاده است.

در آن لحظات تاریکی او فرصت را غنیمت شمرده که دختر زیبا را ببوسد و به زنرال سیلی بزند

زندگی کوپه قطاری است و ما انسانها مسافران آن.

هرکدام از ما آنچه را می بینم و می شنویم بر اساس پیش فرضها و حدسیات و معتقدات خود ارزیابی و معنی می کنیم.

غافل از اینکه ممکن است برداشت ما از واقعیت منطبق بر آن نباشد.

ما میگوییم حقیقت را دوست داریم اما اغلب چیزهایی را که دوست داریم، حقیقت می نامیم.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

راهکار خلاقانه مشکل رژ لب !!!! ...

در تورنتو کانادا یه دانشگاه بود.

تازگی ها مد شده بود دخترها وقتی می رفتن تو دستشویی ، بعد از آرایش کردن آیینه رو می بوسیدن.

تا جای رژ لبشون روی آینه دستشویی بمونه.

مستخدم بیچاره از بس جای رژ لب پاک کرده بود خسته شده بود.

موضوع رو با رییس دانشگاه در میون می ذاره.

فرداش رییس دانشگاه تمام دخترها رو جمع می کنه جلوی در دستشویی و می گه :

کسانیکه که این کار رو می کنن خیلی برای مستخدم ایجاد زحمت می کنن.

حالا برای اینکه شما ببینین پاک کردن جای رژ لب چقدر سخته، یه بار جلوتون پاک می کنه.

مستخدم با آرامش کامل رفت دستمال رو فرو کرد تو توالت، بعد که دستمال خیس شد، شروع کرد به پاک کردن آینه.

از اون به بعد دیگه هیچکس آیینه ها رو نبوسید.

--------------------------

دوستان اگه تکراری هست لطفا ذکر کنند تا پاک کنم یک چیز دیگه ای بجای آن قرار دهم...با تشکر

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

با درود:

_____________________________________________________

بمب افکن نامرئی " بی 2 " ( B2 ) گرانترین هواپیمای دنیا می باشد ، هر فروند B2 برابر با 2 میلیارد دلار است ، این هواپیما آنقدر گران قیمت است که از 133 فروند هواپیمای برنامه ریزی شده ، تنها 21 فروند آن تا کنون ساخته شده اند.

تمام اسرای روس که پس از پایان " جنگ دوم جهانی " از آلمان به شوروی بازگشتند ، به دستور " استالین " اعدام شدند.

در سال 1952 و 7 سال پس از تسلیم ژاپن در " جنگ جهانی دوم " ، پیمان صلح بین کشورهای آمریکا و ژاپن منعقد شد.

منبع ( ماهنامه جنگ افزار )

_____________________________________________________

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

با درود:

عشق ورزی را متوقف نساز

روزی مردی در جاده ای ، سگی را دید که درون چاله ای افتاده و نمی تواند بیرون بیاید ، تصمیم گرفت سگ را نجات دهد ، اما سگ که ترسیده بود دست او را گاز گرفت.

مرد باز هم سعی کرد تا سگ را نجات دهد و از چاله بیرون بیاورد ، اما سگ بار دیگر او را گاز گرفت.

رهگذری او را دید و پرسید : « برای چه این سگ که گاز می گیرد را می خواهی نجات دهی ؟ »

مرد پاسخ داد : « این طبیعت سگ است که گاز بگیرد ، اما طبیعت من این است ، که عشق بورزم ، چرا باید مانع عشق ورزیدن شوم ، فقط به این دلیل که سگ طبیعتا گاز می گیرد ؟ »

( عشق ورزی را متوقف نساز ، لطف و مهربانی خود را دریغ نکن ، حتی اگر دیگران تو را بیازارند ).

____________________________________________

CPU => Intel Corei7 980X

MB => GIGABYTE x58A-UD7 Rev: 1.0

RAM => CORSAIR Dominator GT + FAN 6GB (3 X 2GB) 2000 MHz CL 8-8-8-24

VGA => 2x GIGABYTE GTX 460OC 1GB SLI Rev: 1.0

SSD => A-DATA S596 128GB - Buffer 128MB ( Internal-External )( SATA 2 & USB 2 )

ODD => SONY BLU-RAY COMBO BC-5100S

CASE => GREEN Infinity

Power=> GREEN 885 Watt

FAN => 1x ENERMAX EVEREST

Monitor => LG L1980Q Ultra Slim * Pivot

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

پيرمردي تنها در مينه سوتا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش راشخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود .

تنها پسرش که مي توانست به او کمک کند در زندان بود .

پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد :

پسرعزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بکارم .

من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت هميشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من براي کار مزرعه خيلي پير شده ام. اگر تو اينجا بودي تمام مشکلات من حل مي شد.

من مي دانم که اگر تو اينجا بودي مزرعه را براي من شخم مي زدي .

دوستدار تو پدر

پيرمرد اين تلگراف را دريافت کرد :

"پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام . "

چهار صبح فردا، دوازده نفر از ماموران اف - بی - آی و افسران پليس محلي ديده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اينکه اسلحه اي پيدا کنند .

پيرمرد بهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقي افتاده و مي خواهد چه کند ؟

پسرش پاسخ داد : پدر برو و سيب زميني هايت را بکار ، اين بهترين کاري بود که از اينجا مي توانستم برايت انجام بدهم .

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

مردی که به همسرش خیانت میکرد روزی در اتوبوس نشسته بود و با دوستش در مورد خیانت هایش میگفت و لذت میبرد و به خود میبالید که بسیار زرنگ است و با زرنگی این موضوع را بخوبی از همسرش پنهان میکند.پیرمردی که صدای آنها را میشنید با لبخند دستش را بر روی شانه های پسر گذاشت و گفت :

پسرم این تو نیستی که زرنگی, این مرام پروردگار توست که آبروی تو رو حفظ میکنه.بترس از روزی که پرده کنار میره و اون روز هیچ چیز نیست که آبروی تو رو حفظ کنه.

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

انيشتين و راننده اش :

انيشتين براي رفتن به سخنراني ها و تدريس در دانشگاه از راننده مورد اطمينان خود کمک مي گرفت. راننده وي نه تنها ماشين او را هدايت مي کرد بلکه هميشه در طول سخنراني ها در ميان شنوندگان حضور داشت بطوريکه به مباحث انيشتين تسلط پيدا کرده بود! يک روز انيشتين در حالي که در راه دانشگاه بود با صداي بلند گفت که خيلي احساس خستگي مي کند؟

راننده اش پيشنهاد داد که آنها جايشان را عوض کنند و او جاي انيشتين سخنراني کند چرا که انيشتين تنها در يک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهي که سخنراني داشت کسي او را نمي شناخت و طبعا نمي توانستند او را از راننده اصلي تشخيص دهند. انيشتين قبول کرد، اما در مورد اينکه اگر پس از سخنراني سوالات سختي از وي بپرسند او چه مي کند، کمي ترديد داشت.

به هر حال سخنراني راننده به نحوي عالي انجام شد ولي تصور انيشتين درست از آب درامد. دانشجويان در پايان سخنراني شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در اين حين راننده باهوش گفت: سوالات به قدري ساده هستند که حتي راننده من نيز مي تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انيشتين از ميان حضار برخواست و به راحتي به سوالات پاسخ داد به حدي که باعث شگفتي حضار شد!

لینک به دیدگاه
Share on other sites

من در شتاب زندگی تند سیر خویش

بسیار کرده ام گذر از لحظه های کام

کامی که رهروان طریق مجاز را

باور نمی شود :eek:

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

با درود:

______________________________________________

درجولای 1982 کاپیتان هاشمی با شلیک تنها یک فروند موشک فونیکس توانست 2 فروند میگ 23 عراقی را سرنگون کند.

در فاصلۀ ماه های آوریل تا جولای سال 1940 تعداد 35 میلیون قرص روانگردان در میان نظامیان آلمانی ( هیتلر ) توزیع شد.

کشور ژاپن در جنگ جهانی دوم 30 فروند ناو هواپیمابر در اختیار داشت ، تنها 4 فروند از آنها در انتهای جنگ نجات پیدا کردند.

منبع ( ماهنامه جنگ افزار )

______________________________________________

لینک به دیدگاه
Share on other sites

  • کاربر ویژه

با درود:

اعتماد به نفس در دنیای بیرون ، با زندگی شرافتمندانه در دنیای درون آغاز می شود.

مهمترین ارزشهای زندگی در وجود کسانی است که دوستشان دارید و کسانی که دوستتان دارند.

استفاده از موفقیت های کوچکی که پیش می آید پر منفعت تر از این است که بیهوده شانس بزرگتری آرزو کنیم که شاید هرگز بدست نیاید. ( ج - وانامیکر )

______________________________________________

CPU => Intel Corei7 980X

MB => GIGABYTE x58A-UD7 Rev: 1.0

RAM => CORSAIR Dominator GT + FAN 6GB (3 X 2GB) 2000 MHz CL 8-8-8-24

VGA => 2x GIGABYTE GTX 460OC 1GB SLI Rev: 1.0

SSD => A-DATA S596 128GB - Buffer 128MB ( Internal-External )( SATA 2 & USB 2 )

ODD => SONY BLU-RAY COMBO BC-5100S

CASE => GREEN Infinity

Power=> GREEN 885 Watt

FAN => 1x ENERMAX EVEREST

Monitor => LG L1980Q Ultra Slim * Pivot

لینک به دیدگاه
Share on other sites

حل مسئله به دو روش آمریکایی و روسی

هنگامی که ناسا برنامه ی فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد،با مشکل کوچکی روبرو شد.آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای بدون جاذبه کار نمی کنند. (جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی یابد و روی سطح کاغذ نمیریزد) برای حل این مشکل آنها شرکت مشاورین اندرسون را انتخاب کردند. تحقیقات بیش از یک دهه طول کشید، 12 میلیون دلار صرف شد و در نهایت آنها خودکاری طراحی کردند که در محیط بدون جاذبه، زیر آب و روی هر سطحی حتی کریستال می نوشت و از دمای زیر صفر تا300 درجه سانتیگراد کار می کرد...

اما راه حل روسها. اونها از مداد استفاده کردند.:eek:

لینک به دیدگاه
Share on other sites

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود . چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود، تصميم گرفت براي گذراندن وقت کتابي خريداري کند. او يک بسته بيسکوئيت نيز خريد و برروي يک صندلي نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد...

مردي در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه مي‌خواند.

وقتي که او نخستين بيسکوئيت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم يک بيسکوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت.

پيش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شايد اشتباه کرده باشد.»

ولي اين ماجرا تکرار شد. هر بار که او يک بيسکوئيت برمي‌داشت ، آن مرد هم همين کار را مي‌کرد. اين کار او را حسابي عصباني کرده بود ولي نمي‌خواست واکنش نشان دهد.

وقتي که تنها يک بيسکوئيت باقي مانده بود، پيش خود فکر کرد: «حالا ببينم اين مرد بي‌ادب چکار خواهد کرد؟»

مرد آخرين بيسکوئيت را نصف کرد و نصفش را خورد.

اين ديگه خيلي پرروئي مي‌خواست!

او حسابي عصباني شده بود.

در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن کتابش را بست، چيزهايش را جمع و جور کرد و با نگاه تندي که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتي داخل هواپيما روي صندلي‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عينکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب ديد که جعبه بيسکوئيتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!

خيلي شرمنده شد!! از خودش بدش آمد ... يادش رفته بود که بيسکوئيتي که خريده بود را داخل ساکش گذاشته بود.

آن مرد بيسکوئيت‌هايش را با او تقسيم کرده بود، بدون آن که عصباني و برآشفته شده باشد...

در صورتي که خودش آن موقع که فکر مي‌کرد آن مرد دارد از بيسکوئيت‌هايش مي‌خورد خيلي عصباني شده بود. و متاسفانه ديگر زماني براي توضيح رفتارش و يا معذرت‌خواهي نبود...

لینک به دیدگاه
Share on other sites

چهار چيز است که نمي‌توان آن‌ها را بازگرداند :

1. سنگ ... پس از رها کردن!

2. حرف ... پس از گفتن!

3. موقعيت... پس از پايان يافتن!

4. و زمان ... پس از گذشتن!

لینک به دیدگاه
Share on other sites

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پست در این تاپیک...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

 اشتراک گذاری


×
  • اضافه کردن...