رفتن به مطلب

AORUS

کاربر ویژه
  • پست

    3287
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    141
  • بازخورد

    100%

تمامی مطالب نوشته شده توسط AORUS

  1. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    مهدی جان من شرمنده،تجربه نشون داده که چنین مباحثی دردسر میشه. آفرین صد آفرین.........
  2. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    مهندس copy imageبزن بعد اینجاpaste
  3. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    لطفا پیغام خصوصی هاتون رو چک کنید جناب مهدی لطفا فورا شما هم اینباکستون رو چک کنید.
  4. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    میدونم ،داشتی زیردریایی مهدی رو تعمیر میکردی!
  5. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    درود بر شما دوست عزیز،تاپیک خودتونه!
  6. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    یادت نره،فردا دهنت بو میده!
  7. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    فکر کردم از سخنان حکیمانه خودت بود!
  8. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    برادر حمید میتونه توی آب اسیدی هم 48ساعت زیر آبی بره!
  9. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    اولا میلاد جان بدجور جوگیر شدی! عزیز فرداش درستش کردم،اون شبم لُپ تاپ دوس جیگلم رو داشتم! یه وقت جلبکی نشه!
  10. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    نفس گیریت خیلی بهتر شده!
  11. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    مهدی خون آشام دیگه بیا رو سطح آب !
  12. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    دوستان هرکی خواست خجالت نکشه از اواتار فعلی من استفاده کنه! اعتماد به سقف هم خودتی
  13. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    به سلام جناب مهیار،تاپیک رو منور کردی
  14. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    مخلصم جیگر! نه اونور مشکلی نداره،از برنامه آدرس یاب استفاده کن،آخرین نسخه:http://www.rodfile.com/560kfax5xvkl امروز کلی به این مسئله فکر کردم که : مورچه بالدار چیزی نیست جز رابطه ی نامشروع مورچه با پشه :| اینو بیخیال خرمگس رو اصلا نمیتونم هضم منم !!! خــــر با مگس :| واقعا متاسفم واسشون :|
  15. AORUS

    ◄◄◄ شب زنده داران ►►►

    از خونه همسایه صدای داد و فریاد و گریه میومد ...منم رفتم فهمیدم که دخترشون از خونه فرار کرده منم راستش خجالت میکشیدم به بابا اینو بگم بهش گفتم بابا دزد ماشین همسایه رو برده آقا این پدر ما هم رفت که مثلا بهش دلداری بده گفت : ناراحت نشو بابا ! بالاخره از دستش راحت شدی !!!! همش با دوستای پسرت میدیدمش!!!! چند نفری سوارش بودن !!!! هر دفعه پیش یکی بود !!!!! با خودم میگفتم اصلا دیگه توان راه رفتن داره !!!!! بس که سوارش میشن!!! هر روز میخواستم بهت بگم ولی نمیخواستم توی مسائلت دخالت کنم!! ولی باور کن راه دوری نمیتونه بره!! من مطمئنم که پیش یکی از همین لات و لوتهای محله که!!! بعد از اینکه ازش استفاده کرد و خسته شد میاره میندازدش جلوی در خونتون و فرار میکن!!!! راستش خودمم یه بار سوارش شدم اما باهاش حال نکردم !!!!!!!!!!!!!!!!!!! بابای دختره هم اکنون در (سیــ سیــ یــو) می باشد )
×
×
  • اضافه کردن...