رفتن به مطلب

m.shabani

کاربر ویژه
  • پست

    814
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    23
  • بازخورد

    100%

تمامی مطالب نوشته شده توسط m.shabani

  1. سلام دوست من مادربرد سوکت 478 موجود دارم با برندهای مختلف و مدل های مختلف
  2. m.shabani

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    پیرمردی در بستر مرگ بود. در لحظات دردناک مرگ، ناگهان بوی عطر شکلات محبوبش از طبقه پایین به مشامش رسید. او تمام قدرت باقیمانده اش را جمع کرد و از جایش بلند شد. همانطور که به دیوار تکیه داده بود آهسته آهسته از اتاقش خارج شد و با هزار مکافات خود را به پایین پله ها رساند و نفس نفس زنان به در آشپزخانه رسید و به درون آن خیره شد. او روی میز ظرفی حاوی صدها تکه شکلات محبوب خود را دید و با خود فکر کرد یا در بهشت است و یا اینکه همسر وفادارش آخرین کاری که ثابت کند چقدر شیفته و شیدای اوست را انجام داده است و بدین ترتیب او این جهان را چون مردی سعادتمند ترک می کند. او آخرین تلاش خود را نیز به کار بست و خودش را به روی میز انداخت و یک تکه از شکلات ها را به دهانش گذاشت و با طعم خوش آن احساس کرد جانی دوباره گرفته است. سپس مجددا” دست لرزان خود را به سمت ظرف برد که ناگهان همسرش با قاشق روی دست او زد و گفت : دست نزن، آنها را برای مراسم عزاداری درست کرده ام
  3. m.shabani

    مختل شدن سيستم

    دوست من سلام روز 4 شنبه هفته گذشته یکی از دوستان یه کیسی رو آورد پیش من گفت که خانومش کیس رو با دستمال تمییز کرده ((البته کیس خاموش بوده)) دیگه روشن نمیشه کیس رو روشن کردم دیدم سیستم روشن میشه ولی تصویر نمیده دیباگر رو گذاشتم دیدم رمش مشکل پیدا کرده با تعویض رم مشکل حل شد من فقط میخام بگم اون سیستم قبل از دستمال کشیدن هم مشکل داشته و تقارن پیدا کرده با دستمال کشیدن که همه تقصیرا رو انداختن گردن کی بنده خدا خانومش حالا...... گرافیک شما درست موقع بازکردن یه اسپم مرخص شده حالا هی شما بنداز گردن اون اسپم 8-} :-j ;) در مجموع بهترین راه تست با یه کارت گرافیک دیگست
  4. m.shabani

    مختل شدن سيستم

    دوست عزیز مگه تو محیط ست آپ و بالا اومدن بایوس حروف قر و قاطی نیست این یعنی گرافیک خراب با یه گرافیک دیگه تست بزن
  5. سلام دوست من تجربه میگه کار میکنه ولی اختلاف یه 380 با 430 حدود 7 تومنه که بیشتر توصیه میشه البته اگه مشکل مالی نداری پاور های وات بالا مسلما بهتره
  6. دوست من سلام اگه دقت کنید ایشون از همین جا یه دونه سی پی یو خریدن ولی مردد هستند و میخوان قبل از خرید مادربرد تصمیم قطعی رو بگیرندکه چه پلتفرمی رو استفاده کنند
  7. m.shabani

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    در روزگاری نه چندان دور مجلس عزائی بر پا بود بعد از پایان مراسم عزا داری نوبت صرف شام شد سفره را پهن کردند طبق روال همیشه به هر دونفر یه دیس غذا دادند تا بخورند صاحب عزا در حالی که بر سر سفره نظاره گر بود دید که جوانی و پیر مردی با هم شریک یک دیس غذا شده اند. که هر دو بسیار ناراحت هستند و خواهان تعویض شریک هستند صاحب عزا به نزد آن دو آمد و پرسید چی شده ناراحتین پیرمرد گفت بی زحمت برای من یه شریک دیگر پیدا کنید .. صاحب عزا پرسید پدر برای چه؟؟ پیر مرد گفت: ببین عزیزم من دندون ندارم ولی در عوض این جوون دندون داره من تا بخام بجنبم این جوون تموم غذا ها رو خورده صاحب عزا گفت عجب ..خوب جوون تو چرا ناراحتی و خواهان تعویض شریک هستی جوون گفت: ببین عزیزم این پیر مرد دندون نداره پس غذا ها رو نجوئیده قورت میده من تا دوتا قاشق بر دارم و بجووم این کل دیس رو نجوئیده میخوره پس حق دارم ناراحت باشم
  8. m.shabani

    مختل شدن سيستم

    این ایراد مربوط به کارت گرافیک هست
  9. m.shabani

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    در داستانهای قدیمی آورده اند که، روزی خداوند فرشته ای از فرشتگان بارگاه خویش را به زمین فرستاد و گفت در هر قاره ای، یکی از بندگان را بیاب و هر آنچه میخواهد مستجاب کن. فرشته نخست بار بر کالیفرنیای آمریکا فرود آمد. مردی را دید که در خیابان قدم میزند. گفت ای مرد، حاجت چه داری تا روا کنم از برای تو؟ مرد گفت: خانه ای بزرگ میخواهم. ماشینی بسیار بزرگ و مقدار زیادی پول. آنقدر که هر چه خرج کنم به پایان نرسد... خواسته مرد مستجاب شد. فرشته بر سر اروپا چرخی زد و بر روی پاریس فرود آمد. زنی را پیدا کرد. آرزوی زن را پرسید. زن گفت: مردی میخواهم زیبا رو. و لباسی که هیچ زنی تا کنون نپوشیده باشد. و عطری که هیچ انسانی تا کنون نبوییده باشد... خواسته زن مستجاب شد. فرشته به قاره آسیا روان شد و از قضا در میانه یکی از کویرهای ایران فرود آمد. مردی را دید نشسته در کپر خود. تنها و بی کس. پرسید: ای مرد چه میخواهی از من؟ مرد گفت: آرزویی ندارم. من به آنچه دارم راضیم. فرشته به حال او غصه خورد. ساعتی آنجا ماند و دوباره پرسید: مرد! آرزویی بکن! مرد گفت: راضیم و چیزی نمیخواهم. هر چه فکر میکنم چیز خاصی به ذهنم نمیرسد. فرشته ناامیدانه پرگشود. اما در آخرین لحظات مرد گفت: برگرد. صبر کن! فرشته خوشحال شد و گفت: آرزویی به خاطرت آمد؟ گفت: بله! کمی آن طرف تر، پیرمردی دیگر است که در کپر خود نشسته و یک بز هم دارد. برای من سخت است که او بز داشته باشد و من نداشته باشم، سر راهت آن بز را خفه کن...
  10. m.shabani

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    شاد بودن تنها انتقامی ­است که می­توان از زندگی گرفت ارنستو چه­ گوارا
  11. m.shabani

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    پل يك دستگاه اتومبيل سواري به عنوان عيدي از برادرش دريافت كرده بود. شب عيد هنگامي كه پل از اداره اش بيرون آمد متوجه پسر بچه شيطاني شد كه دور و بر ماشين نو و براقش قدم مي زد و آن را تحسين مي كرد. پل نزديك ماشين كه رسيد پسر پرسيد: " اين ماشين مال شماست ، آقا؟". پل سرش را به علامت تائيد تكان داد و گفت: برادرم به عنوان عيدي به من داده است". پسر متعجب شد و گفت: "منظورتان اين است كه برادرتان اين ماشين را همين جوري، بدون اين كه ديناري بابت آن پرداخت كنيد، به شما داده است؟ آخ جون، اي كاش..." البته پل كاملاً واقف بود كه پسر چه آرزويي مي خواهد بكند. او مي خواست آرزو كند. كه اي كاش او هم يك همچو برادري داشت. اما آنچه كه پسر گفت سرتا پاي وجود پل را به لرزه درآورد:" اي كاش من هم يك همچو برادري بودم." پل مات و مبهوت به پسر نگاه كرد و سپس با يك انگيزه آني گفت: "دوست داري با ماشين يه گشتي بزنيم؟""اوه بله، دوست دارم." تازه راه افتاده بودند كه پسر به طرف پل بر گشت و با چشماني كه از خوشحالي برق مي زد، گفت: "آقا، مي شه خواهش كنم كه بري به طرف خونه ما؟". پل لبخند زد. او خوب فهميد كه پسر چه مي خواهد بگويد. او مي خواست به همسايگانش نشان دهد كه توي چه ماشين بزرگ و شيكي به خانه برگشته است. اما پل باز در اشتباه بود.. پسر گفت: " بي زحمت اونجايي كه دو تا پله داره، نگهداريد.". پسر از پله ها بالا دويد. چيزي نگذشت كه پل صداي برگشتن او را شنيد، اما او ديگر تند و تيـز بر نمي گشت. او برادر كوچك فلج و زمين گير خود را بر پشت حمل كرده بود. سپس او را روي پله پائيني نشاند و به طرف ماشين اشاره كرد :.. " اوناهاش، جيمي، مي بيني؟ درست همون طوريه كه طبقه بالا برات تعريف كردم. برادرش عيدي بهش داده و او ديناري بابت آن پرداخت نكرده. يه روزي من هم يه همچو ماشيني به تو هديه خواهم داد . اونوقت مي توني براي خودت بگردي و چيزهاي قشنگ ويترين مغازه هاي شب عيد رو، همان طوري كه هميشه برات شرح مي دم، ببيني." پل در حالي كه اشكهاي گوشه چشمش را پاك مي كرد از ماشين پياده شد و پسربچه را در صندلي جلوئي ماشين نشاند. برادر بزرگتر، با چشماني براق و درخشان، كنار او نشست و سه تائي رهسپار گردشي فراموش ناشدني شدند.
  12. m.shabani

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    روزی رسول خدا (ص) نشسته بود، عزراییل به زیارت حضرت آمد پیامبر(ص) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی آیا در هنگام جان گرفتن آنها دلت برای کسی سوخته است؟ عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخj ۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت. ۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد. در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (ص) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم ولی آنها را رها نمی کنیم
  13. m.shabani

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    سه ظرف را روی آتش قرار دادیم. در یکی از ظرفها هویج در دیگری تخم مرغ و در دیگری قهوه ریختیم و پس از 15 دقیقه: هویج: که سفت و محکم بود نرم و ملایم شد تخم مرغ که شل و وارفته بود سفت ومحکم شد دانه های قهوه در آب حل شدند و آب رنگ و بوی قهوه گرفته است. حالا فرض کنید آبی که در حال جوشیدن است مشکلات زندگیست . شما در مقابل مشکلات چگونه اید؟ مثل هویج سخت و قوی وارد مشکلات می شوید ودر مقابل بسیار خسته میشوید امیدتان را از دست داده وتسلیم می شوید. هیچ وقت مثل هویج نباشید..! با قلبی ملایم وحساس وارد میشوید وبا یک قلب سخت وبی احساس خارج میشوید از دیگران متنفر میشوید و همواره تمایل به جدال دارید. هیچ وقت مثل تخم مرغ نباشید…! در مقابل مشکلات مثل قهوه باشید. آب قهوه را تغییر نمیدهد. قهوه آب را تغییر میدهد. هر چه آب داغتر باشد طعم قهوه بهتر میشود…! پس بیایید در مقابل مشکلات مثل قهوه باشیم ما مشکلات را تغییر دهیم. نگذاریم مشکلات ما را تغییر دهد. از طعم قهوه تان لذت ببرید
  14. یک عدد سی پی یو یک عدد مادربرد یک عدد اسپیکر دو عدد رم از دوست عزیز LEE خریداری شد مراتب جهت اطلاع و تشکر از LEE عزیز
  15. m.shabani

    انتقادهای شما از LEE

    سلام و ارادت خوب من تو چند روز گذشته از lee عزیز چند تا قطعه خریداری کردم((یه سی پی یو یه مادربرد یه اسپیکر و دوتا رم)) که بسیار عالی بود هم به لحاظ قیمت و هم به لحاظ کیفیت جا داره همین جا ایشون تشکر و قدر دانی کنم انصافا آقای LEE شخصیت والائی دارید امیدوارم که موفق باشید ارادتمند شما شعبانی
  16. یک کم بیشتر توضیح بده الان مادربرد داری یا نه؟؟
  17. اینم یه سایت بسیار عالی برای سی پی یو http://www.cpu-world.com/benchmarks/
  18. اینم یه سایت دیگه http://www.anandtech.com/bench/CPU/2
  19. حدود کانفینگ مورد نظرتون چی هست من چندین مدل دارم
  20. m.shabani

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    كشاورزي الاغ پيري داشت كه يك روز اتفاقي به درون يك چاه بدون آب افتاد. كشاورز هر چه سعي كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بيرون بياورد. پس براي اينكه حيوان بيچاره زياد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصميم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زودتر بميرد و مرگ تدريجي او باعث عذابش نشود. مردم با سطل روي سر الاغ خاك مي ريختند اما ... الاغ هر بار خاك هاي روي بدنش را مي تكاند و زير پايش مي ريخت و وقتي خاك زير پايش بالا مي آمد، سعي مي كرد روي خاك ها بايستد. روستايي ها همينطور به زنده به گور كردن الاغ بيچاره ادامه دادند و الاغ هم همينطور به بالا آمدن ادامه داد تا اينكه به لبه چاه رسيد و در حيرت كشاورز و روستائيان از چاه بيرون آمد ... مشكلات، مانند تلي از خاك بر سر ما مي ريزند و ما همواره دو انتخاب داريم، اول اينكه اجازه بدهيم مشكلات ما را زنده به گور كنند و دوم اينكه از مشكلات سكويي بسازيم براي صعود! و ثابت كنيم كه از يك الاغ كمتر نيستيم
  21. سلام دوست من فکر کنم ما فقط میتونیم کپی پیست کنیم اینم یه سایت که همه بنچمارک ها هست http://www.cpubenchmark.net/
  22. سلام آقای حسینی منم قبول دارم که خوشبختن اما....... یه روز اون جوان صبح ساعت 6 وقتی میرفته سر کار یه ماشین بهش میزنه و فرار میکنه و متاسفانه الان حدود 3 سال هست که قطع نخاع شده و تو خونه بستری شده از اون بدتر اینکه هنوز مادر پیر اون پسر نمیدونه که پسرش تو تهران در بستر خوابیده و قطع نخاع شده روزهای اول بسیار سخت بود از یک طرف وضعیت بد اون جوون از طرفی وضعیت درمان که واقعا اصف باره اگه تو اون دوره از اونا میپرسیدید که حسی دارید میگفتند ما بدبخت ترین آدمای روی زمین هستیم و دوباره تمام بدبختیهای دوره زندگیشون بیادشون میومد وضعیت مالیشون روز به روز بدتر میشد از یک طرف مشکلات روانی مریض داری و از طرف دیگه هزینه سنگین درمان روز به روز زندگیشون سخت تر و سخت تر میکرد خلاصه بعد از گذشت چند وقتی همشهریهای خوب و عزیز و دوست داشتنیمون پی به ماجرا بردن و با کمک هم این خانواده جوان رو نجات دادن یه آدم خیر یه خونه کوچیک رو در اختیارشون گذاشت یکی براشون دارو خرید یکی هزینه آمبولانس رو تقبل کرد یکی هزینه فیزو تراپی رو و تقریبا بار بسیار سنگینی رو از دوش این خانواده برداشتن اگر الان ازشون بپرسی با توجه باینکه مرد در بستر بیماری هست میگن به لطف خدا و دوستان خوشبختیم من میخام بگم خیلی چیزا تو زندگی تحمیل میشه بدون اینکه ما بتونیم دخالتی داشته باشیم یاد یکی از دوستان عزیزم میفتم که مرحوم شد تمام زندگیشو درس خوند تازه فارغ التحصیل از دانکده پزشکی شده بود که سرطان پانکراس گرفت و فوت کرد اینم شانس دیگه..... نمیدونم عجب دنیای پر رمز و رازیه
  23. به نظر من خوشبختی به روزه یه روز انقدر روزگار بر وفق مراده که احساس خوشبختی میکنی یه روز دیگش که به 4 تا گرفتاری برمیخوری احساس بدبختی میکنی به نظر من شب به شب میشه فهمید که خوشبختی یا نه اگه شب باخیال راحت بدون دغدغه و فکر و خیال و بدون اینکه حقی رو ضایع کرده باشی سرت گذاشتی رو بالش و راحت خوابیدی اونروز خوشبختی خدا شاهده همه ما خوشبختی رو داریم ولی قدرش رو نمیدونیم و با کوچکترین مشکلات احساس میکنیم خوشبخت نیستیم میخوام حکایتی رو براتون بگم 100% واقعی که خودم در جریان کار این خانواده هستم و بصورت داستان براتون تعریف میکنم در کودکی مادرو پدر جوان خود را از دست میدهد و سرپرستی خود را گرو عموی خویش میبیند این دختر کوچک با سنی کمتر از 3 سال در یکی از شهرهای بسیار کوچک ایران زمین سالها و سالها بدون احساس محبت پدرو مادر به زندگی خود ادامه میدهد تا اینکه سنش به 15 میرسد به اولین نفر که در خانه را میزند و خواهان ازدواج هست او را میدهند خواستگاری که تنها پسر خانواده فقیر میباشد ....... ازدواج سر میگیرد اگر همان روزهای اول از هر دو بپرسی که خود را وصف کنید خواهند گفت خوشبخت ترین زوج عالم هستند اگر از عروس جوان میپرسیدند که چه احساسی دارد تمام غم ها و غصه ها و مشکلات گذشته را فراموش کرده و خواهد گفت من خوشبخت خوشبختم چند ماهی از زندگی آنها میگذرد فشار اقتصادی آنها را وا میدارد تا به تهران کوچ کنند ابتدا اتاقی کوچک رو اجاره میکنند و زندگی ساده ائی را پایه گذاری میکنند جوان شغلی را دست و پا میکند الحمدا... زندگی رونق پیدا میکند خلاصه لطف خداوند شامل آنها میشود و آنها صاحب دختری میشوند که گرمای زندگی را چند برابر بیشتر میکند اگر از آنها میپرسیدند که در این اتاق محقر چه احساسی دارید دختر نوزاد خود را در آغوش میکشیدند و با احساس تمام میگفتند الحمدا... خوشبختیم من برای اینکه بقیه داستان رو ادامه بدم از شما یه سئوال دارم بنظر شما این زوج خوشبخت هستند//
  24. اینم یه سری سخن از بزرگان در مورد خوشبختی ((من copy/past کردم) خوشبختی چیزی نیست که آن را حس کنیم فقط باید آن را به یاد بیاوریم. (اسکارو ایلد) خوشبخت کسی است که دم را غنیمت می شمارد و به خود می گوید من امروز خوشم تا فردا چه پیش آید. (درایدن) به عقب نگاه نکنید ممکن است خوشبختی را که رو به سوی شما دارد از دست بدهید. (ساچل پیچ) انسان برای خوشبختی خلق شده و خوشبختی از راه کار مفید حاصل می شود.(ساموئل اسمایلز) خوشبختی یگانه چیزی است که می توانیم بی اینکه خود داشته باشیم دیگران را از آن بر خوردار کنیم. (کارمن سیلوا) خوشبخت کسی است که راه قدر دانی از خدمت دیگران را بلد است و شادی دیگران را به قدر شادی خود حس می کند. ( گوته) بسیاری از مردم خوشبختی را می جویند مانند کسی که کلاه خود را که روی سرش می باشد می جوید. (لناو) به دست آوردن آنچه را که ما آرزو داریم موفقیت است اما چیزی را که برای به دست آوردن آن تلاش نمی کنیم خوشبختی است. (لوسیا) غنچه خوشبختی در جای تاریک و بی صدا و گودی پنهان است که بسیار نزدیک به ماست ولی ما کمتر از آنجا می گذریم و آن دل خود ماست. (موریس متر لینگ) آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور می کند. (مونتسکیو) این قانون طبیعت است که هیچ کس به تنهایی نمی تواند خوشبخت باشد بلکه خوشبختی و سعادت را باید در سعادت و خوشبختی دیگران جستجو کرد. (ویلیام شکسپیر) یکی از راههای خوشبختی این است که شخص نسبت به کوچکترین نعمتها شکر گذار باشد. (هرشل)
  25. محمد جواد عزیز یعنی کسی که سلامتی نداره نمیتونه خوشبخت باشه؟؟
×
×
  • اضافه کردن...