رفتن به مطلب

rock-star

کاربر سایت
  • پست

    76
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • بازخورد

    0%

تمامی مطالب نوشته شده توسط rock-star

  1. rock-star

    کمک در مورد ویندوز 8

    د.ست عزیز من گفت احتمالا releas preview استفاده میکنی نه از نسخه 90 روزه و درمورد اینتر نت هم باید account microsoft داشته باشی تا وقتی به اینتر نت وصل میشی همه چیز اتوماتیک سینک بشه از اخبار گرفته تا ایمیل.هنگام نصب ویندوز هم به اینتر نت وصل باشی احتمال زیاد مشکلت حل میشه. :)
  2. rock-star

    سرزمین آشوب

    زمانی که Borderlands راهی بازار شد، یک بازی کاملاً متفاوت از سوی استودیوی Gearbox بود. بازی ای که توانست یک شبه ره صد ساله را طی کند و به یکی از محبوب ترین بازی های نقش آفرینی این نسل تبدیل شود. این عنوان به قدری زیبا بود که بسیاری از بازیسازان مطرح، آن را تجربه کردند و از این ساخته استودیوی Gearbox به عنوان یک بازی به یادماندنی و زیبا یاد کردند. اکنون نسخه دوم این سری راهی بازار شده تا باز هم موفقیتی دیگر را به همراه بیاورد و خودش را به عنوان یکی از بهترین بازی های نقش آفرینی امسال معرفی کند. داستان داستان این قسمت 5 سال پس از اتفاقات نسخه اول رخ می دهد. در نسخه اول گروهی که به آن ها Vault Hunter گفته می شد، متوجه راز پنهان Eridian Vault شدند. اما در این میان فرد دیگری به نام هندسام جک (Handsome Jack) تمام افتخار و اعتباری که از این راز نصیب Vault Hunterها می شد را برای خودش تصاحب کرد و همین باعث شد که او به فردی قدرتمند تبدیل شود و کنترل قسمت های زیادی از سرزمین Pandora را به دست بگیرید. جک سرزمین Pandora را متحول می کند و آنجا را به مکانی تبدیل می کند که کسی دوست نخواهد داشت در آن بماند. همه جا آثار حضور دیده می شوند. او تنها قدرت موجود این سرزمین است و همین جا است که وجود یک قهرمان نیاز می شود تا جک را از این سرزمین براند. بازی از جایی شروع می شود که شخصیت های بازی سوار بر قطاری راهی سرزمین Pandora می شوند، اما از آنجایی که جک دیگر جایی برای Vault Hunterها در این سرزمین نگذاشته، نیروهای او به سمت قطار حمله ور می شوند. اتفاقات مختلفی رخ می دهند و سرانجام قطار منفجر می شود. اینجاست که بازی حق انتخاب می دهد که کدام یک از شخصیت های بازی را کنترل کنید. با انتخاب هر کدام از این شخصیت ها راهی بازی می شوید و با روبات بسیار بامزه و فرشته محافظی روبرو می شوید. فرشته به او می گوید که جک باید کشته شود تا بتوان این سرزمین را نجات داد، اما کار شخصیت بازی چندان آسان نیست. در کنار هدف کلی بازی، همیشه مشکلات متعددی پیش روی شما قرار می گیرند. مأموریت های مختلف و داستان های دیگری که در داخل داستان اصلی بازی رخ می دهند، باعث زیبا و مرموز شدن روند بازی می شوند. داستان Borderlands 2 بسیار جالب است و همیشه شما را با مأموریت های جدیدش پای خود نگه می دارد. سرزمین های بسیار بزرگ بازی باعث شده که داستان سرایی بازی بسیار خوب باشد و شاهد این باشید که در هر گوشه از آن اتفاقات متعددی رخ می دهند که شما باید برای حل کردن آن ها دست به کار شوید. گرافیک بازی با استفاده از Unreal Engine 3 ساخته شده، اما در مقایسه با نسخه اول واقعاً متحول شده است. این بازی یک نمایش فوق العاده زیبا از سبک Cel-Shaded را به نمایش درمی آورد و از این نظر می توانیم آن را یکی از بهتری بازی های سبک Cel-Shaded در این نسل بنامیم. طراحی محیط بازی بسیار خوب صورت گرفته و کیفیت مطلوب بافت ها و رنگ بندی های مناسب، باعث شده که این بازی بسیار زیبا به نظر برسد. شخصیت های بازی از جزئیات بسیار خوبی برخوردار هستند و محیط ها نیز بسیار بزرگ و دقیق طراحی شده اند و از تنوع بالایی برخوردارند و تمام آن ها به شکل های مختلف و با شرایط آب و هوایی گوناگون طراحی شده اند تا قدرت بازی در این صحنه ها را نیز مشاهده می کنید. جلوه های ویژه بازی نیز خوب از کار درآمده و حالت Cel-Shaded آن ها صحنه های جالبی را به وجود آورده است. موسیقی/صداگذاری موسیقی از قسمت های بسیار خوب بازی به حساب می آید. آهنگسازان بزرگی روی Borderlands 2 کار کرده اند که نتیجه آن موسیقی های بسیار زیبا و شنیدنی شده است. آهنگسازانی همچون کریس ولاسکو (Cris Velasco) که چند آهنگ از سری بازی های God of War ،Splinter Cell: Double Agent ،Mass Effect 2 ،Mass Effect 3 و نسخه اول Borderlands را ساخته، جسپر کید (Jesper Kyd) که موسیقی های بازی های Assassin’s Creed ،Darksiders II و Hitman را ساخته و آقای ریسون وارنر (Raison Varner) که سازنده موسیقی بازی هایی مانند Borderlands و Prey بوده، موسیقی های این بازی را ساخته اند. صداگذاری روی شخصیت های بازی نیز بسیار خوب صورت گرفته است. بازی در این قسمت از بازیگران مطرح هالیوود استفاده کرده که در بین آن ها می توانیم به دیمون کلارک (Dameon Clarke) صداپیشه شخصیت جک که در فیلم ها و سریال های مختلفی بازی کرده، بریتانی جانسون (Britanni Johnson) صداپیشه شخصیت Guardian Angel و جان سواسی (John Swasey) صداپیشه شخصیت سالوادور (Salvador) اشاره کرد. این افراد در بازی ها و کارتون های مختلفی به صداپیشگی پرداخته اند و در این بازی نیز عملکرد خوبی از خودشان به نمایش گذاشته اند. گیم پلی Borderlands 2 گیم پلی هیجان انگیز و سریعی دارد. سلاح های بسیار زیادی در بازی وجود دارند که می توانید از آن ها در مأموریت های خود استفاده کنید. تنوع سلاح ها بی نظیر است و در طول بازی آنقدر با سلاح های جدید که دارای قابلیت های مختلفی هستند، روبرو می شوید که در برخی موارد در انتخابشان سر در گم می مانید. کمبود مهمات نیز در بازی معنا ندارد و در گوشه و کنار بازی همیشه آیتم های زیادی وجود دارند که می توانید آن ها را جمع آوری کنید و مهمات و یا وسایل دیگر را بدست بیاورید. در طول بازی دستگاه هایی هم وجود دارند که با مراجعه به آن ها می توانید مهمات، سلاح های مختلف و آیتم ها دیگر را خریداری کنید. هر کدام از شخصیت های بازی دارای قدرت های خاص خودشان هستند که در زمان بازی می توانید از آن ها استفاده کنید و روند بازی را به نفع خود تغییر دهید. البته اتکای بیش از حد بازی بر استفاده از سلاح ها و مبارزه با سلاح باعث شده که هسته اصلی گیم پلی بازی برای تمام شخصیت ها به یک شکل باشد و تفاوت چندان زیادی در بازی کردن با آن ها مشاهده نکنید. این موضوع یکی از ضعف های بازی است، چرا که نتوانسته تعادلی میان قسمت های اکشن و قدرت های شخصیت ها به وجود بیاورد. سیستم ارتقاء قدرت ها نیز در بازی وجود دارد و با افزایش Level شما در بازی می توانید قدرت های تازه و امکانات بیشتری را برای شخصیت اصلی بازی تهیه کنید. برای جستجوی محیط های بزرگ باید از وسایل نقلیه استفاده کنید که وجود این بخش باعث شده که بازی از حالت کاملاً اکشن خارج شود و برای مدتی شما در فضای دیگری قرار می گیرید. جمع آوری آیتم های مختلف، گشت و گذار در محیط بازی و انجام دادن کارهای مختلف کلیت بازی را تشکیل می دهند که به شکل خوبی هم پیاده سازی شده اند. متأسفانه حالت اکشن بیش از حد Borderlands 2، بعد نقش آفرینی آن را کم رنگ کرده و بازی بیشتر به یک عنوان تیراندازی شباهت دارد تا نقش آفرینی. نتیجه گیری بازی Borderlands 2 یک دنباله ایده آل برای نسخه اول به حساب می آید و استودیوی Gearbox توانسته آن را در سطح بسیاری خوبی راهی بازار کند. این بازی می تواند با روند بسیار هیجان انگیزش شما را ساعت ها مشغول خود کند.نویسنده:مصطفی صابر منبع:پردیس گیم
  3. rock-star

    HITMAN ABSOLUTION

    اره دوست عزیز با این بازی حسابی خشن میشیم در حد قاتل حرفه ای :angry: ی چون یکی از جذابیت این بازی قابلیت استفاده از همه چیزکه برای کشتن با روش های مختلف استفاده میشه
  4. rock-star

    HITMAN ABSOLUTION

    نابخشوده هر كسی دوران كودكی و نوجوانی خود را با بازی ها، اشخاص و خاطرات گوناگونی سپری كرده است. من به شخصه با سه سری Splinter Cell ،Max Payne و Hitman بزرگ شده ام. بازی هایی كه در دوران كودكی آن ها را انجام می دادم و حالا پس از گذشت چندین سال و یك دهه، هنوز هم چند ماه یكبار این سری ها را برای بار دیگر از اول شروع كرده و آن ها را تمام می كنم. شاید سال 2012 لذت بخش ترین سال برای من باشد، چون علاوه بر بازگشت Max Payne و به احتمال زیاد Splinter Cell و حال با نسخه پنجم از Hitman تقریباً با بازگشتی از دوران كلاسیك بین سال های 2000 تا 2005 روبرو هستیم. دوره ای كه دوران اوج بازیسازی سه بعدی و شروع عناوین جاودانه شد. به تازگی 16 دقیقه نمایش از یكی از مراحل Hitman: Absolution كه در نمایشگاه E3 پشت درهای بسته نشان داده شد، پخش شده است كه قصد داریم در این مقاله به بررسی آن بپردازیم. نمایش بازی با لوگوی Hitman: Absolution شروع می شود. دوربین از پشت پنجره ای، آسمان خراش های شیكاگو را در دوردست نشان می دهد. قطرات باران به پنجره می خورند و صدایی جز صدای باران شنیده نمی شود. فضا تاریك است، رقص مرگبار قطرات روی شیشه پنجره نشان از یك حادثه شوم می دهد. این شب به نظر آرام است، ولی در باطن احساس می كنیم که اتفاقات زیادی در پس پرده در حال شكل گرفتن است. ناگهان سكوت بازی با شكستن پنجره و پریدن مأمور 47 به داخل ساختمان از بین می رود و ما ناگهان شوكه می شویم. در همین حین نمایی باز از كتابخانه ای قدیمی كه دیگر تعطیل شده، می بینیم. فضای خاكی و كهنه آن مثل خانه ارواح است و حدس بزنید روح خبیس این كتابخانه چه كسی می تواند باشد؟ چراغ قوه ها روشن می شوند و انگار برای اولین بار است كه پس از سال ها نور به این مكان قدیمی می تابد. پلیس ها وارد می شوند و انگار به دنبال كسی هستند. ناگهان بر لبه بسیار مرتفعی از كتابخانه كفش هایی مشكی را می بینیم. صدای مهیب شیپورهای فرانسوی خبر از ورود یك افسانه را می دهند. دوربین به آرامی بالاتر می آید و ما ناگهان صورت بی موی مأمور 47 را می بینیم. نمایی كه كارگردان بازی به زیبایی تمام جزئیات بدن او را نشان می دهد و خوش آمد گویی پر افتخاری به یكی از خطرناك ترین شخصیت های بازی ها می دهد. در این صحنه، كافی است که فقط به لباس و چهره مأمور 47 نگاه كنید. به لطف استفاده از تكنولوژی شبیه ساز لباس Shroud كه اخیراً با آن ها مصاحبه ای هم داشتیم، طراحی لباس و فیزیك آن باور نكردنی است. صورت 47 آنچنان با جزئیات است كه استخوان بندی او را هم در زیر پوست می توانید حس كنید. چهره ای خطرناك و آشنا كه در حالیكه نصف پلیس شیكاگو به دنبال او هستند، آنقدر خون سرد است كه انگار یك روز آفتابی را با همسر و بچه هایش در كنار ساحل سپری كرده است! بازی شروع می شود، 47 از بالای لبه ستون پایین می آید و به حالت نیم خیز پشت لبه های كتابخانه پنهان می شود. پلیس ها هم كمی جلوتر جمع می شوند و فرمانده آن ها می گوید كه باید مو به مو این ساختمان را بگردیم. فرمانده به یكی از زیردستان خود می گوید كه بگرد و برق را پیدا كن و اینجا را روشن كن. او كه در اولین صحبتش به نظر آدم دستپاچه و بی مسئولیتی می رسد، از فرمانده خود اطاعت می كند. 47 خیلی آرام حركت می كند. پلیس ها همانند سگ هایی كه به دنبال طعمه هستند، دائم با چراغ قوه خود در حال جستجو و حركت هستند. فرمانده از آن طرف كتابخانه فریاد می زند: "فاسانو (Fasano) پس این نور لعنتی چی شد؟" ناگهان، همزمان با رعد و برق، نور بعضی از چراغ های كتاب خانه روشن می شود. در اینجا موسیقی هم بسیار كوبنده پخش می شود و دوباره به حالت خلسه خود بازمی گردد. فضاسازی كتابخانه عالی است. جزئیات خیره کننده اجرا شده و خاك و تار عنكبوت و رنگ بندی قهوه ای سوخته و زرد كم رنگ فضایی Noire مانند به آن داده است. حركات 47 آنقدر سریع است كه واقعاً فكر می كنید كنترل یك روح را در دست دارید. 47 پشت یك قفسه پنهان می شود. یكی از پلیس ها به همكار خود می گوید آن سمت را بگرد،‌ مأمور آهسته به سمت شما حركت می كند، موسیقی مهیب تر می شود و ناگهان 47 از یكی از قابلیت های جدید این نسخه كه Instinct (غریزه) نام دارد، استفاده می كند. در این حالت، بازی تمام شخصیت های موجود در محل را به صورت قرمز نشان می دهد و مسیر بعدی حركت آن ها را نیز با یك خط قرمز روی زمین نمایش می دهد. این حالت دقیقاً حس یك مأمور خبره را به شما می دهد كه همیشه یك قدم جلوتر از دشمن خود فكر می كنید. همه صداها در این حالت طوری پخش می شوند كه انگار روی صفحه گرام هستند. افكت صدای این قسمت واقعاً جالب كار شده است. ما خط حركتی پلیس را می بینیم كه دقیقاً به سمت 47 می آید. او كمی عقب می رود و پشت قفسه ها پنهان می شود. پلیس چیزی پیدا نمی كند و می رود. ناگهان تم آشنای نسخه های قبل پخش می شود و یكدفعه متوقف می شود. دوباره موسیقی عجیب بازی پخش می شود و ناگهان دوباره متوقف می شود. حركات نیم خیز 47 با انیمیشن های دیدنی آن فوق العاده هستند. دست او در پشت است و خیلی با احتیاط جلو می رود. كت و شلوار مشكی و زیبای او با فیزیك خیره كننده تكان های واقعی می خورد و ما واقعاً تلفیقی از تاریكی و سیاهی كت شلوار او را در كنار هم می بینیم كه یك استتار قوی است. موسیقی نفس گیر است، Io از جسپر کید (Jesper Kyd) آهنگساز قبلی سری Hitman استفاده نكرد، چون او به خاطر درگیر بودن در پروژه AC: Revelation وقت كافی برای كار كردن روی این بازی را نداشت. موسیقی Absolution از همان ابتدای كار در كنار مراحل ساخته شده و به نظر می رسد که نسل بعد استفاده از موسیقی در بازی ها را در Absolution مشاهده خواهید کرد، چون (طبق دموی ارائه شده) بر مبنای هر حركتی كه شما انجام دهید، انگار آهنگساز، بازی كردن شما را نگاه می كند و موسیقی را به آن شكل اجرا می كند. این موضوع بازی را دقیقاً همانند یك فیلم سینمایی كرده است. صداگذاری محیط آنقدر واقعی و با جزئیات است كه در كنار Battlefield 3 از واقعی ترین صداها استفاده می كند. صدای پای پلیس ها، سابیده شدن پارچه لباس 47، صدای تكان خوردن لوسترها، صدای باران بیرون از ساختمان، صحبت كردن پلیس ها در فواصل دور، بسته و یا باز شدن در، همه دست به دست هم داده اند تا جوی خوفناك به فضای این كتابخانه جن زده بدهند! 47 مخفیانه بین پلیس ها حركت می كند. نور قطع و وصل می شود و فرمانده با حالتی عصبانی به فاسانو می گوید: "چه غلطی می كنی، یه مرد خطرناك تو این ساختمون هست، نمی تونیم تو تاریكی دنبالش بگردیم." فاسانوی دست و پا چلفتی، در حالیكه بازی می كند، می گوید: "چشم فرمانده، الان درستش می كنم." او زیر لب با لحنی خنده دار می گوید: "مشكل این یارو چیه، هر روز همین طور سر من داد میزنه، انگار كه مامانمه، دیگه نمی تونم تحمل كنم." در حالیكه 47 در تاریكی پیش می رود، دوست فاسانو به او می گوید: "نگران نباش فاسانو، هممون روز بدی رو داشتیم، نگران نباش من هواتو دارم." مثل اینكه 47 هوس بازی موش و گربه كرده، چون بعد از این ماجرا به سمت فیوز می رود و آن را نابود می كند. دوباره تاریكی حكم فرما می شود. طبق معمول، فرمانده دوباره سر فاسانو داد می زند و فاسانوی بدبخت هم چاره ای جز اطلاعت ندارد. دوست او می گوید: "نذار به درونت رسوخ كنه، نذار عصبانیت كنه." خط حركتی فاسانو و دوستش به سمت فیوز است، پس 47 حالا یك فضای خالی برای گذشتن و پیشروی دارد. فرمانده می گوید: "همه مواظب باشید تا ببینیم فاسانو چه غلطی می كنه." آیا این رابطه بد فرمانده با افسر دست و پا چلفتی فقط جنبه طنز دارد؟ به گفته سازندگان، Hitman: Absolution یكی از سینمایی ترین بازی هایی است كه تا به حال انجام داده اید. بسیاری از خبره های هالیوود هم پشت این بازی بوده اند، پس باز هم فكر می كنید که این مسائل بی ربط هست؟ در آینده خواهیم دید. در حالیكه بسیاری از بازی ها، شخصیت های دوردست را بدون انیمیشن و فقط با صدا طراحی می كنند، در Absolution هر شخصیتی، حتی كم نقش ترین آن ها در دوردست انیمیشن خاص خود را دارد. مثلاً فعالیت و صحبت كردن فاسانو و همكارش برای تعمیر فیوز خیلی جالب و طبیعی است. 47 مسیر خود را جلو می رود و ناگهان پلیسی را می بیند كه سر راه وی است. به نظر اولین قربانی آماده مردن است. 47 با دست خالی ناگهان گلوی او را می گیرد، پلیس در حال خفه شدن است و 47 همانند كشیشی مقدس آرام در گوش قربانی خود "هیش" می كند. نكته جالب در این صحنه، تابلوی كنده شده كنار شما است كه روی آن نوشته: "لطفاً ساكت باشید." پس از قبض روح كردن طعمه، حالا نوبت نفر بعد است. 47 در حین حركت یك طناب را كنار دست خود می بیند و آن را برمی دارد. یكی از پلیس ها به طعمه بعد می گوید: "اون سمتو گشتی؟" وی می گوید: "همین الان می خواستم این كارو بكنم." اما او خبر ندارد كه مرگ تنها چند قدم با او فاصله دارد. 47 طناب را دور گردن او می پیچد و آنقدر محكم فشار می دهد كه در چند ثانیه، مأمور پلیس می میرد. دوست او برمی گردد و پیش خود می گوید: "پس كجا غیبش زد؟" فرمانده پلیس كمی جلوتر از ما با یكی از زیر دست های خودش در حالیكه نقشه كتابخانه را بررسی می كنند، مشغول چیدن نحوه حركتی خود هستند. همانند Hitmanهای قبلی، در این بازی باید گوش شما هم مانند چشمانتان خوب كار كند. با كمی دقت متوجه می شویم كه فرمانده می گوید: "ما سمت چپو خوب پوشش دادیم (دقیقاً سمت روبروی 47)، طبقه بالا زیاد مأمور نداریم." همین جمله كافی هست كه حركت بعدی خودتان را پیش بینی كنید. كمی جلوتر كف كتابخانه ریخته و یك چاله بزرگ به زیرزمین ایجاد كرده است. مأمور پلیس روبروی شما، نگاهی به آن می اندازد و به دوست خود در طبقه بالا می گوید: "عجب عمیقه، به نظرت اگه كسی پایین بیفته، زنده می مونه؟" همین جمله كافیست كه مقدمات نحوه كشتن مأمور طبقه بالا را آماده كنیم. فعلاً باید ترتیب مأمور بالای سوراخ را بدهیم. یك مجسمه زیبا از سر انسان كنار دست 47 است. او آن را برمی دارد و چنان مجسمه را بر سر پلیس می كوبد كه او به پایین پرت می شود. 47 خیلی سریع لبه كتابخانه را می گیرد و مأمور طبقه بالا را به سبك بازی های Splinter Cell و Uncharted به پایین پرتاب می كند. به نظر قبر دو نفره خوبی برای آن ها درست كردیم! 47 به نظر از باتون بجا مانده از پلیس خوشش می آید و آن را به دست می گیرد. در حالیكه آرام آرام حركت می كند، ناگهان چندین پرنده در جایی كه او هست، به پرواز درمی آیند. پلیس ها متوجه حضور 47 می شوند. او باید سریع عمل كند، پس به بالای لبه در می رود و پلیس از زیر او گذشته و كسی را در آنجا نمی بیند. هوش مصنوعی بازی بسیار بالا است. اگر كسی را بكشید، دوستان او به دنبالش می گردند و اگر وسط مكالمه آن ها یكی از طرفین را بكشید، دوست او می گوید: "چرا حرف نمی زنی؟" هر حركت كوچكی، می تواند پلیس ها را به سمت شما بكشد. نیروهای كمكی وارد ساختمان می شوند و فرمانده می گوید که باید مناطق بالا را بیشتر پوشش بدهیم. 47، پلیسی را می بیند كه در حال سیگار كشیدن است. باتون هم در دستان ما است. فكر می كنید با یك باتون نمی توان مرگ بی صدایی را انجام داد؟ اشتباه می كنید، چون اگر صحنه شكسته شدن گردن پلیس را از پایین ترین نقطه گردن مشاهده كنید، با خشن ترین و ساكت ترین مرگی كه تا به حال مشاهده كرده اید روبرو می شوید! مأمورها خیلی زیاد شده اند و غیر ممكن است که بدون دیده شدن به طبقه بالایی برویم، 47 اسلحه خود را درمی آورد و حدس بزنید که چه كسی را در حالیكه چراغ قوه اش خراب شده، روبروی خود می بیند؟ درست است، فاسانوی احمق روبروی اوست و 47 ناگهان با اسلحه او را گروگان می گیرد. تمام پلیس های منطقه به سمت شما اسلحه گرفته اند. موسیقی كوبنده است. همه فریاد می زنند، فیسانو گریه می كند و می گوید: "ببخشید قربان، منو نجات بدید." 47 كاملاً بی صدا و خونسرد همه را تهدید می كند. به یاد دارید كه در مورد روابط فاسانو و فرمانده صحبت كردیم؟ رابطه این دو نفر خوب نبود. فرمانده به نظر پلیس دلسوزی نیست و فاسانو هم آدم دست و پا چلفتی بود. پس بهترین طعمه همین فرد بود. اینطور که پیداست، 47 موفق به فرار می شود، ولی فرمانده می گوید: "به درك، بكشیدش." حالا متوجه شدید که این روابط به نظر ساده برای چه بود؟ این دو نفر با هم خوب نبودند و حالا فرمانده اهمیتی هم به جان زیردست خود نمی دهد، پس نقشه ها همه بر آب شد. 47 خیلی سریع گردن فاسانوی بدبخت را می شكند و فرار می كند. حالا بازی وارد بخش اكشن می شود. هزاران تیر به سمت شما شلیك می شوند و باید در عین مبارزه، به دنبال راه فرار باشید. كافی است به جاگیری و هوش مصنوعی دشمنان نگاه كنید، تا متوجه قدرت كدنویسان این بازی شوید. موسیقی بسیار سریع و حماسی اجرا می شود و با سبك تیراندازی شبیه به Mafia II روبرو هستیم. فیزیك بازی در حین تیراندازی قدرت خود را نشان می دهد. كتابخانه در حال فروپاشی است و لوستری بزرگ را روبروی خود می بینیم و 47 با شلیك به زنجیر لوستر، آن را بر سر پلیس های زیر آن خراب می كند. 47 خیلی خونسرد راه می رود. انیمیشن راه رفتن او بسیار طبیعی است و ما با یك جنتلمن خوش هیكل روبرو هستیم كه كت شلوارش كمی تر است. 47 در خروج را می بینید و با باز كردن آن ناگهان خود را لبه پرتگاهی از ساختمان می بینید كه كل شهر شیكاگو روبرویش معلوم است. باران به زیبایی سر و كت و شلوار او را خیس می كند و موسیقی خیلی زیبا وسعت شهر را نشان می دهد. هلیكوپتر پلیس از راه می رسد و با نور خود 47 را مشاهده می كند. 47 از پرتگاه می پرد و به طرز بدی زمین می خورد، اما او سرسخت تر از این حرف ها است و حالا باید از دست هلیكوپتر فرار كند. دوربین همانند یك فیلم سینمایی نزدیك تر می شود. خرابه های كنار ساختمان پر از جزئیات است. چوب های پوسیده قفس هایی كه روی سرتان سقوط می كنند و پرنده هایی كه در اطراف، لانه كرده اند. همه این ها در مقابل گلوله های هلیكوپتر پلیس به خاك و تكه چوب تبدیل می شوند. 47 در اینجا مخفیانه حركت می كند و شما با موسیقی راك سنگین بازی تقریباً تمام جزئیات را مشاهده می كنید كه در حال خراب شدن و تكه تكه شدن هستند. 47 با یك پرش وارد محوطه دیگری می شود. پلیسی به سمت شما می آید و مأمور داخل هلیكوپتر به او می گوید كه داخل را بگردد. به محض ورود او به ساختمان، 47 او را می گیرد و دو تیر به كمر وی می زند. با بخش دوست داشتنی تغییر لباس روبرو می شویم. 47 لباس مأمور پلیس را می پوشد و خیلی آرام به بیرون از خانه می رود. هلیكوپتر پلیس كه فكر می كند شما همان مأموری هستید كه به داخل رفته اید، می گوید که نشانه ای از هدف نیست. 47 وارد خانه یك سری هیپی می شود كه با شنیدن صدای پلیس ترسیده اند. او كه لباس پلیس به تن دارد، نمی تواند ریسك جلب توجه هیپی ها را کند. او خیلی آرام و مخفیانه حركت می كند. یكی از هیپی ها جیغ زنان یك گلدان را برمی دارد و می گوید: "باید از بین ببرمشون، وگرنه گیرمون می ندازن." در حالیكه با گلدان به زمین می خورد، می فهمیم كه داخل گلدان مواد مخدر جاسازی شده بود. معتاد از ترس آن ها را داخل توالت می ریزد و جیغ زنان می گوید: "برو پایین لعنتی، برو پایین." كمی جلوتر یك معتاد كه مشغول كشیدن ماده مخدر با یك وسیله شبیه به فلیان است، 47 را می بیند و می گوید: "لباس قشنگی داری، خیلی بهت میاد." پلیس ها وارد ساختمان می شوند و یكی از آن ها به 47 می گوید: "اینجا چه غلطی می كنی؟" 47 هم خیلی خونسرد قلیان را به صورت پلیس می كوبد و نفر دوم را خیلی خشن از بین می برد. پلیس در تمام بخش های خانه حضور دارد و 47 با لباس پلیس خود، ترسی از شناخته شدن ندارد. گروهی از پلیس های درجه دار، از آسانسور وارد راهرو می شوند. ممكن است آن ها ما را شناسایی كنند، پس صحنه آهسته می شود و 47 صورت خود را می گیرد. http://www.pardisgam...solution/11.jpg واقعاً روش جالبی نسبت به نسخه های قبل برای پنهان كردن هویت در این نسخه اضافه شده است. در حالیكه از آسانسور پایین می روید، تركیبی زیبا از گیم پلی و صحنه های سینمایی كه پلیس در حال جستجو برای پیدا كردن 47 است را می بینیم. طبقه اول پر از پلیس است كه همه با هم صحبت می كنند. یكی از این پلیس ها به شما اشاره می كند و به دوست خود می گوید: "این فاستر (Foster) نیست؟" هفت گارد مسلح روبروی در خروجی هستند. 47 كنار دست خود اسلحه های اتوماتیك پیشرفته ای می بیند. در حالیكه به سمت آن ها حركت می كند، ما فكر می كنیم كه كمی بعد یك جنگ بزرگ را مشاهده خواهیم كرد، ولی47 اینقدرها هم احمق نیست و بجای آن، یك پیراشكی از روی میز برمی دارد (در جامعه آمریكا بعضی از خلافكارها به پلیس ها "آشغال های پیراشكی خور" لقب داده اند) تا رفتاری عادی داشته باشد. مردی كه كمی جلوتر شما را دیده بود، فریاد می زند: "هی تو، می دونم كی هستی... تو باید فاستر باشی، درسته؟ خیلی وقته كه ندیدمت، فكر كردم چند سال پیش از پلیس استعفا دادی." 47 در حالیكه صورتش را برنمی گرداند برای اولین بار در بازی حرف می زند و خیلی آرام با صدایی جدید می گوید: "هیچ وقت ترك نكردم." پس از گفتن این جمله پلیس های به طبقه بالا می روند و در روبرو باز می شود و 47 وارد ایستگاه مترو می شود. http://www.pardisgam...solution/12.jpg در Hitman: Blood Money سازندگان در یكی از مراحل، صدها نفر را طی یك جشن در محیط قرار دادند. چنین موضوعی در بازی ها واقعاً غیر ممكن است. پردازش این تعداد هوش مصنوعی روی تصویر آن هم بدون افت فریم، حتی سال ها بعد از عرضه Blood Money دیگر تكرار نشده است. Io بار دیگر قدرت خود را نشان می دهد و با صدها آدم در ایستگاه مترو روبرو می شویم كه در حال صحبت با هم هستند. دوربین شبیه به Uncharted بالا می رود و ما همچنان كنترل 47 را داریم و همانند یك روح در میان جمعیت گم می شویم و در اینجا نمایش بازی به پایان می رسد. به نظر من می توان Hitman: Absolution را سینمایی ترین بازی ای كه تا به حال عرضه شده، معرفی كرد. این بازی آنقدر سینمایی و از همه نظر كامل است كه این دمو هیچ فرقی با یك فیلم سینمایی هالیوودی نداشت. البته اینقدر سینمایی بودن باعث خطی شدن بازی نسبت به قبل شده، ولی واقعاً این موضوع ارزشش را دارد. Absolution در تمام بخش ها از رقبای خود یك سر و گردن بالاتر است و وقتی این موضوع را در نظر می گیریم كه 2 ماه تا عرضه آن باقی مانده است.باید در نظر داشت که با تمامی جذابیتی که این نسخه از این بازی داد اما از نظر روانی این بازی شامل خشونت های بسیار زیاد است و میتوان یکی از خشن ترین بازی سال نامید زیرا در این نسخه صحنه های جنایی بسیار متنوع را میتوان مشاده کرد.ولی این موضوع از ارزش این بازی نمیکاهد.در ضمن تا انتشار این بازی دقیقا 2 ماه دیگر نمانده است. http://www.pardisgam...solution/13.jpg نویسنده: مصطفی صابر منبع : PARDIS
  5. با این اوضاع ارز همه چی گرون شده و خواهد شد :(
  6. دوست عزیز دی وی دی رام شما فقط نیاز به تعویض داره.احتمال زیاد عمرش تموم شده :(
  7. rock-star

    نقد و بررسی بازی watch Dogs

    یکی از بزرگترین سورپرایزهای E3 امسال بازی Watch Dogs از طرف شرکت Ubisoft بود که IP جدیدی از استودیوی Ubisoft Montreal است. داستان این بازی در مورد هکری حرفه ای ... یکی از بزرگترین سورپرایزهای E3 امسال بازی Watch Dogs از طرف شرکت Ubisoft بود که IP جدیدی از استودیوی Ubisoft Montreal است. داستان این بازی در مورد هکری حرفه ای به نام آیدن پیرس (Aiden Pearce) است که با استفاده از سیستمی به نام ctOS می تواند تمام وسایل دیجیتالی و کامپیوتری شهر را در کنترل خود بگیرد. هر کسی با وجود چنین قدرتی خطرناک خواهد بود و این یعنی دشمنان زیادی هم خواهد داشت و همین موضوع اصلی ترین بخش داستان Watch Dogs است. نگاهی به نمایش این بازی در E3 امسال می اندازیم. بازی از قدم زدن پیرس در خیابان های شهر شیکاگو آغاز می شود. بادی از کنار می وزد و لباس پیرس را به زیبایی تکان می دهد و اشیاء روی زمین و لیوان های پلاستیکی را تکان می دهد. Ubisoft از همان ثانیه های اول نمایش دو تکنولوژی فیزیک و فیزیک لباس خود را به رخ می کشد. نوع لباس پوشیدن شخصیت اصلی مثل این است که او یک Assassin مدرن است. لباس بلند، یقه پوشیده و کلاه نقاب داری که صورتش را پوشیده، نشان از احتیاط او می دهد. حرکت های NPCها بسیار طبیعی و واقعی است و اگر واقعاً در بازی نهایی، در سطح شهر چنین رفتارهایی را از آن ها ببینیم، با یک حرکت عظیم از طرف Ubisoft روبرو خواهیم بود. خدمتکار رستورانی میزهای جلوی در را تمیز می کند، تعداد زیادی در حین راه رفتن با استفاده از تلفن همراه خود صحبت می کنند و بعضی ها با انیمیشن های نرم بدن و صورت خود با هم ارتباط برقرار می کنند و گفتگو می کنند. کمی جلوتر، گدایی از زنی که از جلوی او رد می شود، طلب پول می کند و پیرس تلفن همراه خود را درمی آورد. تلفن همراه، قوی ترین سلاح شما در این بازی است. با روشن کردن آن تمام وسایل دیجیتالی اطراف و تلفن های همراه دیگران در شبکه شما حضور پیدا می کند. می توانید در طول شهر به تلفن هر کسی که دوست دارید، دسترسی پیدا کنید و مکالمه های آن ها را بشنوید و یا چراغ های مغازه یک فروشگاه را خاموش کنید. جزئیات شهر بسیار بالا و گرافیک بازی از آنجایی که روی یک PC قدرتمند اجرا می شود، بسیار چشم نواز است. تابلوی اعلام خبری در کنار ما، می گوید که یک توده بارانی به سمت شهر شیکاگو در حال حرکت است. در آن سوی خیابان یک گالری است که مردم روبروی آن صف کشیده اند تا وارد شوند. خبرنگاری همراه با یک فیلمبردار جلوی نمایشگاه گزارش تهیه می کنند و خیلی واقعی شمارش معکوس گفته و با نورپردازی، گزارش خود را شروع می کنند. صف کنار ما پر از آدم هایی است که سیگار می کشند، به دیوار تکیه داده اند و یا با هم صحبت می کنند. از آنجایی که هیچ کس حوصله ایستادن در صف را ندارد، پیرس تلفن همراه خود را درآورده و با زدن یک دکمه باعث اختلال در وسایل برقی اطراف می شود. همه به تلفن های همراه خود نگاه می کنند و فیلمبردار دوربین خود را چک می کند. با پرت کردن حواس افراد به شیوه Assassin’s Creed (البته به سبک مدرن تر!) می توانیم راحت وارد گالری شویم. چهره مردی روی مانیتور بزرگ به چشم می خورد که نام او جوزف دیمارکو (Joseph Demarco) است. گالری بسیار شلوغ و پر از آدم است که هر کدام مشغول کاری هستند و هر کسی که تلفن همراهش را در دست داشته باشد، قابل هک شدن است. کمی جلوتر یک مرد آسیایی به سمت ما می آید و در مورد علت حضور پیرس در اینجا سوال می پرسد. در حالیکه به نظر می رسد که این دو قبلاً همدیگر را می شناسند، پیرس می گوید که به دنبال دیمارکو است و ما متوجه می شویم که در حقیقت خود دیمارکو هم دنبال پیرس می گردد و پیرس در حقیقت با آمدن به سالن دیمارکو در حقیقت از خود به عنوان یک طعمه برای دستیابی به او استفاده می کند. مرد آسیایی هم یک اسلحه به پیرس می دهد و کمی جلوتر پیرس متوجه زنی می شود که با تلفن همراه صحبت می کند. با بردن دوربین به سمت هر شخص می توانید تمام اطلاعات او را مشاهده کنید. ما با یک نگاه می فهمیم که این زن کارمند دیمارکو است. او ۳۵ سال سن دارد، منشی و برنامه ریز دیمارکو است و ۸۳,۴۵۵ دلار در ماه دریافت می کند. کار جالبی که Ubisoft در این بازی انجام داده، شخصیت سازی برای تک تک NPCهای بازی است. همه آن ها اسم، سن، شغل، میزان درآمد و اطلاعات دیگر دارند و همین موضوع به واقعی کردن فضای کلی Watch Dogs کمک می کند. مثلاً در این مکان افراد خیلی زیادی هستند که می توانیم اطلاعاتی را از آن ها بدست بیاوریم. مثلاً یک خبرنگار، یک آشپز که HIV دارد و… در اطراف ما هستند. زن مورد نظر ما به دیمارکو زنگ می زند و ما می توانیم بشنویم که به او می گوید که پیرس در نمایشگاه است و دیمارکو هم که از دل و جرأت پیرس تعجب کرده به زن می گوید که نگذارد ما آنجا را ترک کنیم تا خود دیمارکو به آنجا بیاید. زن در حین صحبت با تلفن به گاردهای اطراف اشاره می کند و در حالیکه دو گردن کلفت که یکی از آن ها Krav Maga بلد است به ما نزدیک می شوند، پیرس از دست آن ها فرار می کند. در بین راه اطلاعات افراد دیگر را هم می بینیم. مثلاً یک زن خانه دار، یک اجاره دهنده املاک با گروه خونی A و یک پرستار را می بینیم. کمی جلوتر یک گردن کلفت دیگر با سابقه فعالیت در ارتش را می بینیم که به ما می گوید از جای خود تکان نخوریم و هکر ما که در ظاهر یک خبره کامپیوتر است، خبره حرکات رزمی هم از آب درمی آید و با باتوم خود گارد را به زمین می زند. پیرس سریع از نمایشگاه خارج می شود و حالا فضای بیرون یک شب بارانی است. خیلی جالب است که در ابتدای نمایش اعلام شده بود که به زودی باران خواهد بارید و واقعاً هم اینطور شد. سیستم آب و هوای داینامیک بازی خیلی جالب از طریق خبرگزاری ها قابل پیش بینی هم هست. جلوه باران و نورهای شهر بسیار زیبا هستند و مردم هم چتر به دست گرفته اند. زنی تاکسی می گیرد و در حالیکه چتر خود را می بندد، سوار تاکسی می شود. پیرس پارچه پایین یقه خود را بالا می زند و اسلحه به دست می گیرد و ما متوجه می شویم که به بخش اکشن بازی نزدیک می شویم. خیلی جالب است که با وجود دوربین های فراوان در سطح شهر، پیرس صورت خود را می پوشاند که شناسایی نشود و همین موضوع باز هم سعی در واقعی تر شدن فلسفه کلی بازی دارد. با مشاهده نزدیک شدن ماشین دیمارکو، پیرس چراغ های راهنمای چهار راه را به سبز تغییر می دهد و ما شاهد تصادف شدید چند ماشین با هم می شویم. مردی کنار خیابان سریع به سمت یکی از ماشین ها می دود و زنی را که در تصادف بوده، بیرون می آورد و از او می پرسد که آیا حالش خوب است یا نه. چند نفر از ماشین دیمارکو خارج می شوند و به سمت ما شلیک می کنند. پیرس همانند مکس پین (Max Payne) از Bullet-Time استفاده می کند و به سمت دشمن شلیک می کند. پیرس پشت ماشینی سنگر می گیرد که مردی داخل آن سعی دارد همسرش را که پشت فرمان بوده، نجات دهد. می توانید مرد را از داخل ماشین نجات دهید و یا می توانید به مبارزه خود بازگردید. پیرس مرد را به آرامی از ماشین بیرون می آورد و ما همسر بیهوش او را داخل ماشین می بینیم. پیرس به سمت ماشین دیگری می دود و طی حرکتی بسیار زیبا با انیمیشنی دیدنی از روی کاپوت یک ماشین پریده و سپس از روی ماشین دیگر سر می خورد و در همین حین تیراندازی کرده و اسلحه دشمن مرده خود را برمی دارد. پمپ بنزینی در آن کنار منفجر می شود و موج آن پیرس را به زمین می زند. بعد از کشتن تمام دشمنان، پیرس دیمارکو را از ماشینش بیرون می آورد و او را می کشد. حال پلیس به دنبال پیرس است و ماشین اسپرت کنار ما نوید یک فرار جذاب را می دهد. پیرس سوار ماشین می شود و در حالیکه هلیکوپتر و ماشین های پلیس به دنبال او هستند، فرار می کند. کمی جلوتر یک پل دیده می شود. پیرس با هک کردن پل باعث بالا آمدن آن و در نهایت پریدن او از پل و سد کردن راه پلیس می شود و نمایش بازی در اینجا به پایان می رسد. Watch Dogs یک بازی بسیار نوآور و پیشرفته در سبک Open-World است و به نظر رقیبی جدی برای GTA خواهد بود. این بازی قابلیت Co-op هم دارد و در طول نمایش E3 شخص دیگری مشغول بازی کردن بخش دیگر داستان با شخصیتی دیگر بود. وظیفه او کمک به پیرس برای فرار از پلیس ها بوده و چنین Co-op پیشرفته ای واقعاً می تواند برای این بازی جذاب باشد. Watch Dogs به نظر Assassin’s Creed مدرن است که بحث بسیار جالب و قابل تأمل Information Warfare (جنگ اطلاعاتی) را مطرح می کند. این موضوع این روزها با پیشرفت تکنولوژی خیلی وسیع تر شده و ما شاهد مطرح شدن آن در بازی های دیگر مثل Call of Duty: Black Ops II هم هستیم که چه می شود اگر کنترل کامپیوترها و تلفن های همراه ما به دست دیگران بیفتد. بحثی که سال ۱۹۹۹ با فیلم The Matrix بیشتر به چشم آمد و امروزه عواقب آن بسیار بارزتر است. در آینده این بحث را بیشتر باز می کنیم و نگاهی به فلسفه داستانی Watch Dogs و شکل واقعی آن در دنیای امروز ما می اندازیم. منبع پردیس گیم
  8. ace عزیز bit defender اپدیت میده ولی نورتون فکر نمیکنم. :blink:
  9. الان بهترین انتی ویروس هایی که تو بازار هست norton و bitdefender هست که به نظر من خیلی هم خوب هستند.
  10. rock-star

    نسل آخر رایانه ها

    این دیگه میتونه اخرش باشه :blink: :blink: :blink: :blink: :blink:
×
×
  • اضافه کردن...