رفتن به مطلب

MoHaMaD

کاربر سایت
  • پست

    294
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    4
  • بازخورد

    0%

تمامی مطالب نوشته شده توسط MoHaMaD

  1. MoHaMaD

    طبیعت ... ( عکس )

    آقای حسینی من موافقم . البته به شرطی که بقیه دوستان هم شرکت کنن !!!! فقط یه سوال !!!! عکسهایی رو که خودمون گرفتیم باید بزاریم یا از اینترنت هم میشه برداشت .... ؟
  2. MoHaMaD

    طبیعت ... ( عکس )

    توی دوتا عکس اولی سعی کردم روی پنجه ها فوکوس کنم که فکر کنم تا حدودی موفق بودم ...( این گربه ها فعلا بچه هستن )
  3. MoHaMaD

    طبیعت ... ( عکس )

    دوست عزیز ممنون از پاسخگوییتون . این عکسها رو بنده در مسافرت شمال گرفتم . همه عکس ها با دوربین موبایل هستن و در بعضی از موارد کنتراست و ... توسط گوشی دستکاری شده . ضمنا برای کم نشدن کیفیت عکسها اونهارو با فتوشاپ ریسایز کردم .
  4. MoHaMaD

    طبیعت ... ( عکس )

    سلام . عکسهایی که خودمون گرفتیم رو هم میشه بزاریم ! ( از طبیعت ... )
  5. من دارم منتها 160 هستش ! ( ببخشین توی تاپیکتون باقالی کاشتم ... ) :-??
  6. دوست عزیز خدمت شما . این آموزش رو دوست عزیزم نصرالله جان در سایت موبایلستان نوشتن ... http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://mohamad-clip.persiangig.com/document/Nasrollah.pdf بازم میگم من قصد بی احترامی نداشتم . موفق باشین !
  7. MoHaMaD

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    چشم ها را باید شست......... دیدن همیشه خوب است خواه دیدن آن زیبا یی ها باشد خواه دیدن این زیبایی ها شاید کلاسی که ما در آن درس می خوانیم از این هم ویران تر باشد شاید پای پوشی که با آن می خواهیم در صراط مستقیم قدم بر داریم از این هم مندرس تر باشد شاید آب گوارایی که می نوشیم از این هم کثیف تر باشد شاید باری که بر دوشماناست از این هم سنگین تر باشد شایدصفای کودکیمان را اینجا ، جا گذاشته ایم شایدخانه آخرتمان از این بدتر است شایدمردم نتوانند از پشت شیشه های غبار گرفته ی ماشین هایشان ، زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند شایدآنچه در دنیا می جستیم از این هم بی ارزش تر بود وشاید کودکی و پیریمان را اندوهی چنین فرا گرفته باشد چشمهارا باید شست چشمهارا باید با گریه شست زیرباران باید رفت اما زیرباران ((ماندن)) هنر است بشینیم و با خودمون فکر کنیم..............
  8. دوست عزیز ریست کردن لایف تایمر بسیار بسیار راحت و امکان پذیره ... ( البته قصد بی احترامی نداشتم ) :-? B)
  9. با تشکر از دوستان عزیز . لپتاپ دومی هم به قیمت 1 میلیون و 723هزار تومان فروخته شد !
  10. دوستان با گارانتیش خارج از نت به فروش رفت . الان بدون گارانتیش موجوده !!!!
  11. دوست عزیزم یه نگاهی به آخرین پست بنده بکنین ! به نظرتون 1170 واسه این لپتاپ یخورده کم نیست ؟!؟!
  12. دوستان قیمت پایه رو برای با گارانتی 1 میلیون 780 هزار تومان و برای بدون گارانتی 1 میلیون و 730 هزار تومان قرار میدم !!! در خدمتم ...
  13. دوستان ضمنا هزینه ارسال به عهده خریدار هستش !
  14. سلام به تمام دوستان گلم ... دوست عزیزم اون قیمت خارج از کشور نیست احیانا ... دوست گلم ممنون بابت نظرتون . راستش من الان یه سری از سایت هارو گشتم قیمت این لپتاپ رو با گارانتی 1 میلیون 850 تومان زده بودن ! بازم ممنون بابت نظرتون ! --------------------------------------------------------- لپتاپ ها همچنان موجودن و ایران چقدر بد بازی کرد ... ;) :o
  15. با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز . بنده دو عدد لپتاپ HP ENVY 15 1104TX داشتم که تصمیم به فروششون گرفتم ! هردو لپتاپ کاملا آکبند و پلمپ هستش و ویندوزش هم Run نشده ! این دو لپتاپ تنها فرقی که با هم دارن اینه که یکیش بدون گارانتی هست و دیگری با گارانتی ( گارانتیش 1 ماه تعویض + 11 ماه تعمیر ) این لپتاپ کانفیگش به این صورته : CPU : Intel Core i7-820QM Ram : 8GB DDR3 HDD : 640GB LCD : Widescreen / Full HD / LED VGA : ATI Mobility Radeon HD 5830 و ... این لپتاپ جز لپتاپ های حرفه ای به حساب میاد ... در مورد قیمت هم ممنون میشم دوستان نظر بدن . فقط خواهشا توی قیمت دادن کم لطفی نکنن !!!!!! :o ;) ;) چون این دو لپتاپ پیشم نیست ( مثل سری قبل ) متاسفانه نمیتونم ازشون عکس بگیرم . تحویلش هم توی تهران و مشهد به صورت حضوری هستش ! ( لپتاپ رو با پیک تقدیمتون میکنم و بعدش شما پول رو به پیک میدین ) سوالی بود در خدمتم ... ممنون ...
  16. اونوقت با گارانتی بود یا بدون گارانتی ؟! چون بدون گارانتی خیلی پایین تر از این حرفاست !!!
  17. MoHaMaD

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    سخنان آلبرت انیشتین * «اگر انسان‌ها در طول عمر خویش فعالیت مغزشان به اندازه یک میلیونیوم معده‌شان بود، اکنون کره زمین تعریف دیگری داشت.» * «اگر واقعیات با نظریات هماهنگی ندارند، واقعیت‌ها را تغییر بده.» * «تا زمانی که حتی یک کودک ناخرسند روی زمین وجود دارد، هیچ کشف و پیشرفت جدی برای بشر وجود نخواهد داشت.» * «تخیل مهمتر از دانش است.علم محدود است اما تخیل دنیا را دربر می‌گیرد.» * «سعی نکن انسان موفقی باشی، بلکه سعی کن انسان ارزشمندی باشی.» * «سخت‌ترین کار در دنیا درک [فلسفهٔ] مالیات بر درآمد است.» * «سه قدرت بر جهان حکومت می‌کند:۱-ترس ۲-حرص ۳-حماقت.» * «علم زیباست وقتی هزینهٔ گذران زندگی از آن تامین نشود.» * «متوجه هستید که تلگراف سیمی به‌نوعی یک گربهٔ بسیار بسیار درازی است که وقتی دم‌اش را در نیویورک می‌کشید، سرش در لوس‌آنجلس میومیو می‌کند. این را می‌فهمید؟ و رادیو هم دقیقاً به همین شکل کار می‌کند؛ شما پیام‌هایی را از اینجا می‌فرستید و آنها در جایی دیگر دریافتشان می‌کنند. تنها تفاوت در این است که دیگر گربه‌ای وجود ندارد.» * «مسائلی که بدلیل سطح فعلی تفکر ما بوجود می‌آیند، نمی‌توانند با همان سطح تفکر حل گردند.» * «من با شهرت بیشتر و بیشتر احمق شدم.البته این یک پدیدهٔ نسبی است.» * «مهم آن است که هرگز از پرسش باز نه‌ایستیم.» * «هیچ کاری برای انسان سخت‌تر از فکرکردن نیست.» * «دین بدون علم کور است و علم بدون دین لنگ است.» * «در دنیا خط مستقیم وجود ندارد و تمام خطوط بدون استثنا منحنی و دایره وار است و اگر این خط کوچکی که در نظرما مستقیم جلوه میکند در فضا امتداد یابد خواهیم دید که منحنی است.» * «به آینده نمی‌اندیشم چون به زودی فرا خواهد رسید.» * «به‌سختی میتوان در بین مغزهای متفکر جهان کسی را یافت که دارای یک‌نوع احساس مذهبی مخصوص به‌خود نباشد، این مذهب با مذهب یک شخص عادی فرق دارد.» * «خدا، شیر یا خط نمی‌کند» * «خداوند زیرک است اما بدخواه نیست.» * «نگران مشکلاتی که در ریاضی دارید نباشید. به شما اطمینان می‌دهم که مشکلات من در این زمینه عظیم‌تر است.» * «همزمان با گسترش دایرهٔ دانش ما، تاریکی‌ای که این دایره را احاطه می‌کند نیز گسترده می‌شود.» * «یک فرد باهوش یک مسئله را حل می‌کند اما یک فرد خردمند از رودررو شدن با آن دوری می‌کند.» * «اگه نمرهٔ تستت تک شد ناراحت نشو!» * «در دنیایی که دیوارها و دروازه‌ها وجود ندارند چه احتیاجی به پنجره و نرده است؟» * «از وقتی که ریاضی‌دانان از سرو کول «نظریه نسبیت» بالارفته‌اند، دیگر خودم هم از آن سر در نمی‌آورم.» * «دوچیز بی‌پایان هستند: اول «منظومه شمسی»، دوم «نادانی بشر»، در مورد اول زیاد مطمئن نیستم.» * «من نمیدانم انسان‌ها با چه اسلحه‌ای در جنگ جهانی سوم با یک‌دیگر خواهند جنگید، اما در جنگ جهانی چهارم، سلاح آنها سنگ و چوب و چماق خواهد بود
  18. MoHaMaD

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    نظر جالب یک ریاضیدان درباره زن و مرد !!!! ... روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند. جواب داد:.... اگر زن یا مرد دارای (اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1 اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم = 10 اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم = 100 اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم = 1000 ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت !!!
  19. MoHaMaD

    مطالب شنیدنی و آموزنده

    مردم چه می گویند !!!! ... می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟ می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟ به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟ با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟ می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟ می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟ اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟! فتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟ می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟ بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟ می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟... گفت: مردم چه می گویند؟ مُردم، برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟ از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟ خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟ مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند!
×
×
  • اضافه کردن...