رفتن به مطلب

farhadii

کاربر سایت
  • پست

    961
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    10
  • بازخورد

    100%

تمامی مطالب نوشته شده توسط farhadii

  1. پریشان نمودن ِ اوضاع، مستلزم هوشمندی نیست، اما ایجاد نظم و تعادل به‌نیروی عقل وابسته است.

  2. اگر بخواهی به یک میش  آواز خواندن یاد بدهی. هم وقت خودت رو تلف می‌کنی و هم میش  را اذیت می‌کنی

  3. ما، در جستجوی شکل دیگری از زندگی هستیم، چون از وضعیت کنونی خود نمی‌توانیم بهره بگیریم. ازآنجائی‌که استعداد درونی خویش را نمی‌شناسیم، به‌بالاتر چنگ می‌اندازیم، اما از این اصل غافلیم که اگر بر شاخه ای بلند هم به‌ایستیم، بازهم باید باپاهای خود قدم برداریم و اگر بر بالاترین جایگاه ممکن بنشینیم، بازهم برروی نشیمنگاه خویش قرار خواهیم گرفت.

  4. هر کس که تنها به خودش متکی بوده و تمام آنچه را که مال خود می نامد، مالکیت ثروت درونی خویش باشد، غیرممکن است کاملا شاد نباشد.

  5. مشکلات حاصل از پیروزی دلنشین‌تر از مسایل حاصل از شکست است ولی آسان‌تر از آن نیست.

  6.  

    مشکلات حاصل از پیروزی دلنشین‌تر از مسایل حاصل از شکست است ولی آسان‌تر از آن نیست.

  7. انسان ها به سه گروه تقسیم می‌شوند. گروه اول، رویاپردازان و سخنگویان، که پروژه هایشان را با هیاهو و شور و شوقی وصف ناپذیر آغاز می‌کنند؛ اما این انفجار انرژی و شور و هیجان به سرعت فروکش می‌کند، زیرا در دنیای واقعی، برای پایان دادن به هر پروژه، تلاشی سخت و بی وقفه لازم است. این افراد موجوداتی احساساتی هستند که اغلب در لحظه‌ی حال زندگی می‌کنند و به راحتی با ورود چیزهای جدید، علاقه‌ی خود را از دست می‌دهند. پروژه های ناتمام بسیاری در زندگی‌شان وجود دارد و حتی برخی از آنان به اندیشیدن و پروردن افکار پوچشان عادت دارند. 
    گروه بعد، افرادی هستند که هر کاری را انجام می‌دهند به نتیجه می‌رسانند، یا به این دلیل که آنها مجبورند یا به این خاطر که توانایی انجامش را دارند، اما هنگام رسیدن به خط پایان، انرژی و قدرتی کمتر از لحظه‌ی شروع دارند و از آنجا که مجبور به اتمام راه هستند، اغلب شتابزده و بی برنامه پروژه را به انتها می‌رسانند و معمولا احساس نارضایتی می‌کنند. 
    در واقع هر پروژه را بدون درک دقیق از چگونگی پایان آن شروع می‌کند و هنگام پیشرفت و مواجهه با رخدادهای غیرقابل انتظار برنامه‌ای خاص ندارند. 
    گروه سوم، شامل افرادی می‌شود که قوانین اولیه قدرت و استراتژی را درک می‌کنند. پایان در هر زمینه‌ای مانند یک پروژه، یک مبارزه‌ی انتخاباتی یا یک گفت و گو، اهمیت فوق العاده ای برای مردم دارد. این اتفاق در ذهن ثبت می‌شود. یک جنگ می‌تواند با هیاهوی بسیار شروع شود و پیروزی‌های بسیاری را به ارمغان بیاورد؛ اما اینکه چگونه به پایان می‌رسد، در یادها می‌ماند و کسی به شروع پرهیاهو اهمیتی نمی‌دهد و تنها شاید این هیاهو برای لحظه‌ای ذهنشان را درگیر کند.
    افراد گروه سوم از اهمیت به پایان رساندن آگاه هستند. آنها با تفکر منطقی، طرحی روشن ارائه می‌کنند. آنها نه تنها برای پایان دادن به پروژه‌ی خود در آینده برنامه ریزی می‌کنند، بلکه به تمام نتایج و عواقب اجرای آن برنامه هم می‌اندیشند. این افراد کسانی هستند که هنر به پایان رساندن را می‌دانند.
  8. انسان ها به سه گروه تقسیم می‌شوند. گروه اول، رویاپردازان و سخنگویان، که پروژه هایشان را با هیاهو و شور و شوقی وصف ناپذیر آغاز می‌کنند؛ اما این انفجار انرژی و شور و هیجان به سرعت فروکش می‌کند، زیرا در دنیای واقعی، برای پایان دادن به هر پروژه، تلاشی سخت و بی وقفه لازم است. این افراد موجوداتی احساساتی هستند که اغلب در لحظه‌ی حال زندگی می‌کنند و به راحتی با ورود چیزهای جدید، علاقه‌ی خود را از دست می‌دهند. پروژه های ناتمام بسیاری در زندگی‌شان وجود دارد و حتی برخی از آنان به اندیشیدن و پروردن افکار پوچشان عادت دارند. 
    گروه بعد، افرادی هستند که هر کاری را انجام می‌دهند به نتیجه می‌رسانند، یا به این دلیل که آنها مجبورند یا به این خاطر که توانایی انجامش را دارند، اما هنگام رسیدن به خط پایان، انرژی و قدرتی کمتر از لحظه‌ی شروع دارند و از آنجا که مجبور به اتمام راه هستند، اغلب شتابزده و بی برنامه پروژه را به انتها می‌رسانند و معمولا احساس نارضایتی می‌کنند. 
    در واقع هر پروژه را بدون درک دقیق از چگونگی پایان آن شروع می‌کند و هنگام پیشرفت و مواجهه با رخدادهای غیرقابل انتظار برنامه‌ای خاص ندارند. 
    گروه سوم، شامل افرادی می‌شود که قوانین اولیه قدرت و استراتژی را درک می‌کنند. پایان در هر زمینه‌ای مانند یک پروژه، یک مبارزه‌ی انتخاباتی یا یک گفت و گو، اهمیت فوق العاده ای برای مردم دارد. این اتفاق در ذهن ثبت می‌شود. یک جنگ می‌تواند با هیاهوی بسیار شروع شود و پیروزی‌های بسیاری را به ارمغان بیاورد؛ اما اینکه چگونه به پایان می‌رسد، در یادها می‌ماند و کسی به شروع پرهیاهو اهمیتی نمی‌دهد و تنها شاید این هیاهو برای لحظه‌ای ذهنشان را درگیر کند.
    افراد گروه سوم از اهمیت به پایان رساندن آگاه هستند. آنها با تفکر منطقی، طرحی روشن ارائه می‌کنند. آنها نه تنها برای پایان دادن به پروژه‌ی خود در آینده برنامه ریزی می‌کنند، بلکه به تمام نتایج و عواقب اجرای آن برنامه هم می‌اندیشند. این افراد کسانی هستند که هنر به پایان رساندن را می‌دانند.
  9. آنچه اندازه گرفته می شود، قابل مدیریت می شود.

  10. چه موهبت بزرگی است، داشتن یک دوست با قلبی رازدار؛ چرا که می‌توانید با خیال آسوده، همه‌ی اسرار خود را در قلب او دفن کنید.
     
  11.  

    باورها دشمنان خطرناک تری از دروغ، برای حقیقت هستند.

  12. دو اشتباه مهم که تقریبا همیشه باعث طرد شدن شما از یک گروه می‌شود، این است که سعی کنید خیلی زود رهبری گروه را در دست بگیرید و ثانیا خود را با موقعیت موجود گروه هماهنگ نکنید. این دقیقا همان کاری است که بچه های نامحبوب انجام می‌دهندآنها به زور خودشان را داخل جمع می‌کنند، خیلی زود یا با قلدری سعی می‌کنند بازی را عوض کنند، یا عقیده‌ی خودشان را مطرح کنند و یا به سادگی با دیگران مخالفت کنند (تلاش آشکار برای جلب توجه) و شگفت آن که همین اعمال موجب طرد شدن یا مورد بی اعتنایی قرار گرفتن آنها می شود. برعکس بچه‌های محبوب و پرطرفدار، قبل از وارد شدن به گروه، مدتی را به تماشای آنها می‌گذرانند تا در جریان امور قرار گیرند و سپس کارهایی که مورد قبول آنهاست انجام می‌دهند. این بچه‌ها قبل از آن که ابتکار عمل را در دست گیرند و به اعضای گروه فرمان دهند منتظر می‌شوند تا اعتبار لازم را به دست آورند.

     
  13. محبت فعال است. عشق بالغانه دوست داشتن است، نه دوست داشته شدن. فرد عاشقانه به دیگری می بخشد، «تسلیم» دیگری نمی شود.

     
  14. کسی که در امور کوچک صداقت ندارد در امور بزرگ قابل اطمینان نیست.

  15. همه آرزوها از نیاز سرچشمه می‌گیرد، یعنی از کمبودها و از رنج‌ها.

  16. سقراط در یک نقطه مهم خودش را از سوفسطایی ها متمایز می کرد. او خودش را «سوفسطایی» یعنی «فرد خردمند و دانا» نمی دانست. برای همین برخلاف سوفسطایی ها برای آموزش هایش چیزی نمی گرفت. سقراط خودش را فیلسوف می نامید. 

  17. آنچه اندازه گرفته می شود، قابل مدیریت می شود.

  18. هنر نوعی رستگاری است، ما را از خواستن ، یعنی درد و رنج آزادی می‌بخشد، تصاویر زندگانی را دلربا می‌کند.

  19. با مصلحت دیگران ازدواج کردن، در جهنم زیستن است.

  20. عشق سوختن صمیمانه فراق است که با زمان تغذیه می شود. در روزها و شب های متناوب از آن لذت می بری، به تدریج سوختن تمام می شود و با آن، عشق نیز پایان می یابد و اگر نتوانی جدیدی جایگزین کنی، دگر نمی توانی عشق را درک کنی.

  21. اگر آزادی واجد معنی باشد، معنی آن بهره مندی از حق گفتن چیزهایی است که بقیه مردم دوست ندارند، بشنوند.

    1. farhadii

      farhadii

      ادعاهای خارق العاده، نیازمند مدرک خارق العاده‌اند.

  22. بیشترین تأسف من در زندگی از این است که در زمینه فکاهیات و طنز، اثری از خود بجای نگذاشته‌ام.

  23. یچ چیز مثل بدبختی کودکان را ساکت نمی‌کند.

  24. هیچگاه پول خود را پیش از آنکه آن را بدست آوری، خرج نکن.

×
×
  • اضافه کردن...